حسن محرابی؛ پژوهشگر در روزنامه سازندگی نوشت: افسردگی مشکل مهمی است که بخش قابل توجهی از هر جامعهای میتوانند درگیر آن شوند و متأسفانه در جامعه ما نسبت به این مشکل شناخت کافی وجود ندارد. علاوهبر آن بهرغم امکان به وجود آمدن تخریبهای مختلفی که ناشی از این بیماری است؛ به دلیل آنکه شناخت افسردگی مشکل است، نسبت به این بیماری کمتوجهی میشود، مگر آنکه رویدادی رخ دهد که از جنبه خبری جذابیت داشته باشد؛ مثلا خودکشی یک کارگردان مشهور میتواند هشداری باشد که افسردگی در جامعه گسترش یافته و میتواند تبعات سنگینی برای حتی افراد برجسته جامعه در حد خودکشی به دنبال داشته باشد.
افسردگی ممکن است بهطور مکرر یا حتی تنها یک بار در طول زندگی فرد رخ دهد، اما افراد افسرده معمولاً چندین دوره دارند. در طول این دورهها، علائم بیشتر طی روز و تقریباً هر روز رخ میدهد و ممکن است شامل موارد زیر باشد: احساس غم، اشک، پوچی، طغیان، خشم، تحریکپذیری یا ناامیدی (حتی بر سر مسائل کوچک)، از دست دادن علاقه یا لذت در اکثر یا تمام فعالیتهای عادی مانند سرگرمیها یا ورزش، اختلالات خواب (بیخوابی یا خواب زیاد)، خستگی و کمبود انرژی.
با بروز افسردگی حتی کارهای مستمری که افراد انجام میدهند، دچار مشکل میشود. کاهش اشتها و کاهش وزن با افزایش میل به غذا و افزایش وزن، اضطراب بی قراری، کند شدن تفکر، صحبت کردن یا حرکات اضافی و غیر ازادی بدن، احساس بیارزشی یا گناه همچنین تأکید بر شکستهای گذشته یا سرزنش خود در مورد آنچه قبلاً انجام داده است؛ در نتیجه افراد افسرده در تصمیمگیری و به خاطر سپردن چیزها مشکل پیدا میکنند.
از این رو مکرر افکار در مورد مرگ، خودکشی یا اقدام به خودکشی برایشان پیش میآید. افراد افسرده بهطور کلی احساس بدبختی یا ناراحتی میکنند بدون اینکه واقعاً دلیل آن را بدانند. تمایل دارند به جای بیرون رفتن برای معاشرت با انجام کارهای جدید؛ بیشتر در خانه بمانند که در انزوا افکار منفی با شدت بیشتری اوج میگیرد.
مشکل بعدی در مورد افسردگی از این مرحله به وجود میآید که اغلب افراد نمیپذیرند که افسرده هستند. تلفی بیشتر افراد از قبول کلمه افسردگی به نوعی فحش و ناسزاست! حال آنکه افسردگی هم یک نوع بیماری است مثل سرماخوردگی؛ البته نوعی بیماری که آثار تخریبی بسیار وحشتناکتری از مثلاً یک سرماخوردگی درماننشده بر جای میگذارد. افراد افسرده در اکثر کشورها به پزشک متخصص در حوزه سلامت و روان مراجعه میکنند، اما در کشور ما مراجعه به روانپزشک هم نوعی افت کلاس! محسوب شده و البته دلایل دیگری هم دارد.
یکی از افراد میگفت مهمترین دلیل افسردگی من بیپولی است؛ آن وقت باید به یک روانپزشک مراجعه کنم که برای پرداخت ویزیت او هم پول ندارم! همچنین باید اشاره کرد که درمانهای روانشناختی و دارویی برای افسردگی وجود دارد. با این حال در کشورهای با درآمد کم و متوسط، خدمات درمانی و حمایتی مناسب و در دسترس برای افسردگی اغلب وجود ندارد یا توسعه نیافته است. تخمین زده میشود که بیش از ۷۵ درصد از افراد مبتلا به اختلالات روانی در این کشورها درمان نمیشوند.
در سطح جهانی تخمین زده میشود که ۵ درصد از بزرگسالان از این اختلال رنج میبرند. در بیشتر کشورهای دنیا خطر افسردگی اغلب در نوجوانان از ۲۰ یا ۳۰ سالگی شروع میشود، اما این رقم برای جامعه ما پایینتر آمده و ممکن است در هر سنی رخ دهد. در جامعه ما زنان بیشتر از مردان به افسردگی مبتلا میشوند؛ البته این آمار ممکن است تا حدی به این دلیل باشد که زنان بیشتر به دنبال درمان هستند.
افسردگی اگر درمان نشود، اغلب موجب میشود شرایط فرد بدتر شود و منجر به بروز مشکلات عاطفی، رفتاری و سلامتی شده که بر زندگی افراد تأثیر میگذارد. همچنین اشاره به این نکته نیز ضرورت دارد که افسردگی میتواند در خانواده تکثیر شود؛ بدین معنی که اگر یکی از اعضای خانواده مبتلا به افسردگی یا اختلال خلقی باشد، این موضوع میتواند به ابتلا به افسردگی را نزد دیگر اعضای خانواده افزایش دهد.