
یک نظرسنجی نشان داد که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ میلادی سهم دختران نوجوانی که میگویند "احساس غمگینی یا ناامیدی مداوم" را تجربه میکنند از ۳۶ به ۵۷ درصد افزایش یافته و بالاترین جهش در این آمار در طول پاندمی کووید بوده است.
فرارو- درک تامپسون یک روزنامه نگار امریکایی و از نویسندگان نشریه آتلانتیک است. او از نوامبر ۲۰۲۱ میلادی میزبان پادکستی هفتگی بوده که نامزد دریافت جایزه بهترین پادکست I Heart Media شد. کتاب او تحت عنوان "موفق سازها؛ پدیدهها چگونه محبوب میشوند"؟ با ترجمه "سینا بحیرایی" به زبان فارسی و توسط انتشارات "مهرگان خرد" چاپ شده است. این کتاب از پرفروشترین کتابهای امریکا شد و برنده جایزه کتاب بازاریابی لئونارد ال بری انجمن بازاریابی آمریکا برای بهترین کتاب از نظر بازاریابی در سال ۲۰۱۸ میلادی شد.
به گزارش فرارو به نقل از آتلانتیک، نوجوانان امریکایی به ویژه دخترانی که هویت جنسیتی خود را همجنسگرا یا تراجنسیتی معرفی میکنند در شکلی بیسابقه دچار اضطراب و غرق در اندوه به سر میبرند. به نظر میرسد همگان میدانند که چرا وضعیت آنان این چنین است. برخی از روانشناسان به رسانههای اجتماعی اشاره میکنند، در حالی که برخی دیگر تیراندازی در مدرسه را مقصر میدانند. برخی دیگر به تغییرات رخ داده در فرزند پروری اشاره میکنند و فعالان تغییرات اقلیمی این موضوع را با تغییر آب و هوا مرتبط میدانند. من، اما معتقدم که این موضوع مرتبط با کاهش تعاملات فیزیکی در سطح جهانی است.
این توضیحات به یک اندازه معتبر نیستند و برخی از این استدلالها ممکن است کاملا اشتباه باشند.
با این وجود، تعداد زیادی از نظریهها پیچیدگی چالشهای مرتبط با سلامت روان را بازتاب میدهند و این موضوع نشان میدهد که شاید هیچ کس با اطمینان نمیداند که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
اعداد غیر قابل انکار هستند. نظرسنجی مرتبط با رفتار پرخطر جوانان که توسط مرکز کنترل پیشگیری از بیماریها صورت گرفته معیاری طلایی برای سنجش وضعیت رفتار و سلامت روان نوجوانان محسوب میشود. این نظرسنجی نشان داد که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ میلادی سهم دختران نوجوانی که میگویند "احساس غمگینی یا ناامیدی مداوم" را تجربه میکنند از ۳۶ به ۵۷ درصد افزایش یافته و بالاترین جهش در این آمار در طول پاندمی کووید بوده است. سهم دخترانی که گفتهاند به خودکشی فکر کردهاند در این دهه ۵۰ درصد افزایش یافته است (برای پسران نوجوان این افزایش میزان فکر کردن به خودکشی در سطجی کمتر بوده است).
وضعیت سلامت روان در جامعه همجنسگرایان و تراجنسیتیها وخیم است و سریعتر از میانگین ملی بدتر میشود. گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریهای امریکا نشان میدهد نزدیک به ۷۰ درصد از دانش آموزان همجنسگرا و تراجنسیتی در طول سال گذشته دچار احساس غمگینی یا ناامیدی مداوم بودند و بیش از ۵۰ درصد از آنان در ۳۰ روز گذشته از سلامت روانی ضعیفی برخوردار بودند. لیبرالهای امریکایی میگویند محافظهکاران مقصر ایجاد این وضعیت هستند. از دید آنان انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا باعث ایجاد موجی از ضدیت با تراجنسیتیها و همجنسگرایان و ایجاد هراس در جامعه درباره آنان شد که اکنون بر مدارس به ویژه در فلوریدا غلبه کرده است. محافظه کاران و لیبرالها در امریکا متقاعد شدهاند که نحوه صحبتهای سیاسی آنان در مورد هویت باعث میشود نوجوانان به فکر خودکشی بیفتند. تقریبا ۲۵ درصد از نوجوانان همجنسگرا و تراجنسیتی در سال گذشته اقدام به خودکشی کردند.
زندگی برای نوجوانان همجنسگرا تقریبا از هر نظر بدتر بوده است. نوجوانان همجنسگرا در مقایسه با نوجوانان دگرجنسگرا بیشتر احتمال دارد وضعیت ضعیف از نظر سلامت روانی را تجربه کنند. آنان هم چنین با احتمال بیشتری از نظر تجربه مسکن ناپایدار یا بی خانمانی مواجه هستند. این دسته از نوجوانان امریکایی در مدرسه بیش از سایرین از طریق سلاح مورد تهدید قرار میگیرند و یا مجروح میشوند. احتمال غیبت آنان از مدرسه به دلایل مرتبط با ایمنی بیشتر بوده است. هم چنین، برای آنان احتمال کم تری وجود دارد که در مدرسه با سایرین ارتباط نزدیکی داشته باشند.
احتمال تجاوز رخ داده در مورد آنان دو برابر بیشتر از سایرین است و تقریبا سه برابر بیشتر احتمال دارد که از مواد مخدر استفاده کنند. هم چنین، در مورد آنان احتمال فکر کردن به این خودکشی و یا برنامه ریزی برای انجام آن سه برابر بیش از سایرین است.
این افزایش غم و اندوه، بی خانمانی و تفکر به خودکشی در میان نوجوانان همزمان با گرایشهای رفتاری دیگری رخ میدهند که لزوما بد نیستند. گزارشها در مورد سیگار کشیدن نوجوانان کاهش یافته است. هم چنین، در مقایسه با سالیان گذشته مصرف مواد مخدر و نوشیدن مشروبات الکلی در میان آنان کاهش یافته است. قلدری کردن در میان پسران افزایش نیافته و برای دختران قدری کاهش یافته است. هم چنین، تحولات اقتصاد کلان نیز قدرت تحلیل زیادی در مورد این وضعیت ندارند. در دورهای که اضطراب نوجوانان افزایش یافت بیکاری، فقر و گرسنگی نوجوانان رو به کاهش بود و درآمد واقعی قابل تصرف افراد افزایش یافته است.
افزایش اجتناب ناپذیر اضطراب نوجوانان باید یک بحران ملی باشد. خدمات سلامت روان به دلیل افزایش سلامت از راه دور در دسترستر شده است. با افزایش تقاضا برای مشاور در دبیرستانها و کالجها تعداد درمانگران سریعتر از میانگین تمام مشاغل ایالات متحده در حال رشد است. افراد بیش تری از خدمات سلامت روان استفاده میکنند، اما نتایج برای نوجوانان بدتر میشود. مشکل در کجاست؟
سال گذشته ما چهار نظریه را ارائه کردیم: شیوع استفاده از رسانههای اجتماعی، کاهش زمان صرف شده با دوستان، دنیای پراسترستر ناشی از رخدادهایی مانند تیراندازی دسته جمعی و بحرانهای وجودی مانند گرم شدن زمین و تغییراتی در فرزندپروری که ممکن است تاب آوری ذهنی کودکان را کاهش دهند.
اضطراب و افسردگی نوجوانان از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ میلادی بیشتر از هر دوره دو ساله ثبت شده دیگری افزایش یافته و این پرسش را مطرح میسازد که آیا ممکن است با عبور بیشتر امریکا از پاندمی کووید کاهش یابد یا خیر. در واقع، بسیاری از روندهای پاندمی که به نظر میرسید در آینده شتاب داشته باشند بیشتر شبیه حبابهایی کوچک بودند.
ارزش رمز ارزهای دیجیتال در فاصله سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ میلادی افزایش یافت سپس شاهد سقوط آن بودیم. استریمینگ برای چندین سال شبیه به آینده سرگرمی بود و اکنون برای بسیاری از شرکتهای سرگرمی مانند یک گودال برای هدر دادن پول به نظر میرسد. در نتیجه، باید صبر کرد و دید آیا بازگشایی مدارس و سایر فضاهای فیزیکی باعث کاهش اضطراب نوجوانان خواهد شد یا خیر.
چرا اثبات این که رسانههای اجتماعی و گوشیهای تلفن هوشمند سلامت روان نوجوانان را از بین میبرند دشوارتر از قبل شده است؟
داستان از راه دور ساده به نظر میرسد: در دورهای که گوشیهای تلفن هوشمند و رسانههای احتماعی تجربه اجتماعی نوجوانان را به گونهای مستعمره خود ساختهاند اضطراب نوجوانان افزایش یافت. زمان گذراندن اوقات فراغت آفلاین و با دوستان نزدیک کاهش یافته است. زمان صرف شده به تنهایی برای خیره شدن به یک فضای خالی مجازی افزایش یافت. در ظاهر خیلی بد به نظر میرسد.
با این وجود، ادبیات دانشگاهی در مورد آسیبهای ناشی از رسانههای اجتماعی زبانی پیچیدهتر دارد. شاید مشهورترین و قابل اعتمادترین مطالعه صورت گرفته در مورد تاثیرات رسانههای اجتماعی بر قطبی شدن و سلامت روان اثرات رفاهی رسانههای اجتماعی باشد. زمانی که پژوهشگران برای غیر فعال کردن حسابهای فیس بوک به کاربران پول پرداخت کردند متوجه شدند که فعالیت آنلاین آنان کاهش یافت و فعالیت آفلاین آنان یعنی در دنیای واقعی افزایش یافت. در آن زمان آرامش و رفاه ذهنی افزایش یافت و قطبی سازی با کاهش همراه بود.
بسیاری از شرکت کنندگانی که بهطور تصادفی برای ترک فیس بوک انتخاب شده بودند حتی هفتهها پس از آن که مجبور شدند از آن سایت خارج شوند بیرون از آن فضا باقی مانند و این نشان میدهد که استفاده از رسانههای اجتماعی ممکن است شبیه رفتارهای اجباری یا اعتیادآور باشد. پژوهشگران تاثیر غیر فعال شدن در فیس بوک بر افسردگی و اضطراب را کم و در حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد ذکر کردند.
در نتیجه، چند سال دیگر طرح این ایده که رسانههای اجتماعی ما را دیوانه میکنند ممکن است مانند هشدار یک جراح عمومی مبنی بر آن که سیگار کشیدن به دلیل سرطان زا بودن برای ریههای تان مضر است به نظر برسد.
با این وجود، بهترین شواهدی که ما در اختیار داریم نشان میدهند که رسانههای اجتماعی واقعا مانند سیگار کشیدن نیستند بلکه بیشتر شبیه نوشیدن مشروبات الکلی هستند: مادهای که در دوزهای کوچک میتواند برای بزرگسالان سرگرم کننده یا حتی مفید باشد، اما در دوزهای بیشتر میتواند برای افراد خاصی مشکلاتی ایجاد کند.
با این وجود، حتی شاید این تشبیه نیز خیلی قوی باشد همان گونه که دانشگاهیان اکنون بر این باورند که ما در مورد خطر ناشی از فضای مجازی مبالغهگویی کرده و تاثیر آن را بیش از حد ارزیابی کردهایم. در واقع، رسانههای اجتماعی احتمالا ما را در معرض طیف وسیعتری از دیدگاهها در مقایسه با شبکههای تلویزیونی قرار میدهند. احتمالا در آینده متوجه خواهیم شد که به شکلی غیر منصفانه رسانههای اجتماعی را مقصر کاهش سلامت روان قلمداد کرده بودیم.
"جف هنکاک" روانشناس رفتاری در دانشگاه استنفورد سال گذشته به نیویورک تایمز گفت: "صدها مطالعه در زمینه رسانههای اجتماعی و سلامت روان انجام شدهاند که تقریبا همگی اثرات بسیار اندکی را نشان میدهند. من فکر میکنم برای درک کامل آن چه در اینجا اتفاق میافتد هنوز به مطالعات با کیفیت بالا و آزمایشهای تصادفی سازی شده بیشتری نیاز داریم".
بدیهی است این احتمال وجود دارد که بگویید: با افزایش میزان اضطراب افراد بیشتری مجبور شدند واژه نامه درمانی شخصی خود را بسازند.
شاید اتفاق دیگری در حال وقوع است. در چند سال گذشته در بخش زیادی از گفتمان ایالات متحده ارجاعات مکرری به واژگان درمانی از جمله تروما، آسیب، ظرفیت عاطفی و مراقبت از خود صورت گرفته است. با این وجود، فراگیر شدن "گفتار درمانی" در اینترنت با ظهور فرهنگ اینترنتی که به طور قطعی ضد درمان است همزمان شده است. تحقیقات انجام شده در دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه بیهانگ در پکن نشان دادهاند که احساسات شدید و منفی از جمله مواردی هستند که به احتمال زیاد در فضای مجازی منتشر میشوند.
به نظر میرسد خشم و عصبانیت در اینترنت سیال هستند نه تنها به این دلیل که ما به سمت فروپاشی عاطفی همنوعان خود سوق پیدا کردهایم بلکه بدان خاطر که نشان دادن خشم در مورد یک موضوع روش خوبی برای تبلیغ جایگاه اخلاقی خود قلمداد میشود. خشم و فاجعه سازی دقیقا همان چیزی است که درمانگران مدرن به بیماران خود میگویند از آن اجتناب ورزند.
یکی از محبوبترین روشهای روانشناسی بالینی رفتار درمانی شناختی یا CBT است که حکمتی باستانی را رسمیت میبخشد: ما اغلب اتفاقات زندگی را کنترل نمیکنیم، اما در حاشیه میتوانیم نحوه تفکر خود را در مورد آن چه برای مان رخ میدهد تغییر دهیم.
در زندگی برخورد با مشکلات جزئی به عنوان فاجعه راهی مستقیم به سوی بدبختی است. با این وجود، در فضای مجازی فاجعه بارترین سرفصلها بیشترین توجه را به خود جلب میکنند. در زندگی واقعی پرورش خشم باعث درگیری با دوستان و خانواده میشود با این وجود، در فضای مجازی یک راه عالی برای کسب مخاطب است.
فرهنگ مدرن اینترنتی صحبت از درمان را پذیرفته در حالی که مکررا درسهای واقعی درمان مدرن را به آتش کشیده است. در فضای باز اینترنت ما میتوانستیم هر نوع جهانی را بسازیم. ما جهان فعلی را ساختیم. چرا با خود چنین کردیم؟