فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سینه مالامال درد استای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
شرح لغت: صعب روزی: روز سخت/شاه ترکان: خسرو خوبان/خاطر: دل
تفسیر عرفانی:
آنان که از عشق بی بهرهاند و از چرخ فانی بهره میجویند، راه به جایی نخواهند برد. در مقابل فقط کسانی میتوانند به کوی وارستگی وارد گردند که رنج و سختی وارد شده از درد عشفق را آسایش میانگارند.
تعبیر غزل:
سعی کنید با ابراز محبت به حضرت دوست از جام دوستی او سرمست شوید. این گونه است که میتوانید به خلق او نیز محبت کنید.