فرارو- آناتول لیون مدیر برنامه اوراسیا در موسسه کوئینسی است. از او کتابهای زیادی از جمله «اوکراین و روسیه: رقابتی برادرانه» چاپ شده است. او به دلیل تخصصاش در مورد طالبان در افغانستان شهرت دارد. او استاد مدعو و رئیس کرسی روابط بین الملل و مطالعات تروریسم در کینگز کالج لندن بوده است. در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی لیون خبرنگار روزنامه «فایننشال تایمز» بود و اخبار پاکستان و افغانستان را پوشش میداد. در نیمه دوم سال ۱۹۸۹ میلادی او انقلابهای چکسلواکی و رومانی را برای «تایمز» پوشش داده بود.
زمینههای تخصصی و مورد علاقه او عبارتند از: شورش و ضد شورش، تروریسم، جنبشهای اسلامگرا، پاکستان، افغانستان، روسیه، اتحاد جماهیر شوروی سابق و فرهنگ و استراتژی سیاسی ایالات متحده. او به عنوان کارشناس در پارلمان بریتانیا و وزارت امور خارجه و مشترک المنافع بریتانیا، کنگره ایالات متحده و وزارت امور خارجه ایالات متحده، وزارت خارجه فرانسه و هم چنین دانشگاهها و موسسات مختلف صحبت کرده است.
در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ میلادی لیون یکی از همکاران ارشد سیاست خارجی و امنیتی در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی بود. از جمله جوایز دریافتی لیون میتوان به جایزه اورول برای کتاب سیاسی «برای انقلاب بالتیک» (۱۹۹۴ میلادی)، جایزه کتاب سال نیویورک تایمز (۱۹۹۳ میلادی) و جایزه انتشارات دانشگاه ییل (۱۹۹۳ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، اعلام بسیج نسبی از سوی پوتین نشانهای از شکست کامل استراتژی روسیه در اوکراین از زمان تهاجم ماه فوریه است. این که پوتین پیش از اعلام بسیج نیرو تا این اندازه منتظر ماند تا حدی بدان خاطر است که این تصمیم مستلزم برسمیت شناختن ضمنی شکست و پذیرش این واقعیت بود که «عملیات نظامی ویژه» در واقع یک جنگ تمام عیار است که به نظر میرسد روسیه در حال باخت در آن میباشد. هم چنین، این بدان خاطر است که او به درستی از واکنش منفی مردم روسیه میترسید. رژیم پوتین اکنون در معرض خطر جدی قرار دارد. یک شکست بزرگ دیگر به احتمال زیاد باعث سقوط آن رژیم خواهد شد.
آن چه میتواند بسیار خطرناکتر از بسیج عمومی نیرو باشد ترکیب این موضوع با تصمیم پوتین برای برگزاری همه پرسی در شرق دونباس (که در فوریه توسط روسیه به عنوان مستقل شناخته شد) و سایر مناطق تحت اشغال نیروهای روسی در طول تهاجم است.
پرسش کلیدی درباره نتایج «همه پرسی» در مورد پیوستن مناطق اوکراین به روسیه نیست چرا که این امری قطعی است بلکه موضوع اصلی آن است که آیا دولت و پارلمان روسیه فورا برای الحاق این مناطق اقدام میکنند یا خیر. اگر نهادهای ذکر شده این کار را انجام دهند نشانه آن خواهد بود که مسکو هر گونه امیدی به صلح را از دست داده و آماده است تا به طور نامحدود به مسیر خود ادامه دهد، زیرا الحاق هرگز از سوی اوکراین یا غرب پذیرفته نخواهد شد و نمیتواند بخشی از توافق صلح باشد. بهترین سناریویی که میتوان در مورد اوکراین بدان امیدوار بود مجموعهای از آتش بسهای بیثبات به سبب جنگ است همان گونه که طول ۷۵ سال گذشته چنین آتش بس متزلزلی در کشمیر برقرار بوده است.
ظرف هفته آینده مشخص خواهد شد که آیا هدف مسکو ادامه نامحدود وضعیت فعلی است یا آن که همه پرسی اقدامی برای کسب اهرم سیاسی از سوی مسکو به منظور چانه زنی در مذاکرات آینده است. لازم به یادآوری است که جمهوریهای جدایی طلب دونباس در سال ۲۰۱۴ استقلال خود را از اوکراین اعلام کردند، اما تنها هشت سال بعد در آستانه جنگ فوریه سال جاری بود که مسکو به طور رسمی استقلال آن مناطق را برسمیت شناخت. در این میان، مسکو بر اساس توافق نامه مینسک ۲ در سال ۲۰۱۵ میلادی با اوکراین و غرب در مورد بازگرداندن این مناطق به اوکراین با تضمین خودمختاری کامل مذاکره کرد.
این بار نیز ممکن است همه پرسی تهدیدی برای الحاق در صورتی باشد غرب به دنبال مصالحه با روسیه نباشد و نه مقدمهای برای الحاق فوری مناطقی از اوکراین به خاک روسیه. برخی امیدواریها ایجاد شد که ممکن است هدف پوتین از برگزاری همه پرسی تقویت دست خود در مذاکرات باشد چرا که او در سخنرانی هفته گذشتهاش به پیشنهاد صلح اوکراین در ماه مارس که شامل معاهده بیطرفی و کنار گذاشتن اختلافات ارضی میشد اشاره کرده بود. دلایل شکست مذاکرات صلح مورد مناقشه بسیار قرار دارد. با این وجود، از دید روسیه این غرب بود که باعث مسدود شدن مذاکرات شد و اوکراین میز مذاکره را رها کرد.
دلایلی که مسکو ممکن است خواهان آتش بس باشد واضح هستند. طرح اولیه پوتین برای تصرف کی یف و تبدیل اوکراین به یک کشور تحت سلطه روسیه به طور کامل با شکست مواجه شد. طرح عقب نشینی برای تصرف مناطق روسی زبان شرق و جنوب اوکراین با بسیاری از اهداف کلیدی در نظر گرفته شده متوقف شد و اکنون نیروهای روس در معرض خطر جدی عقب نشینی توسط ضد حملههای اوکراینی قرار دارند. رژیم پوتین از شکست خود در استان خارکیف به شدت متزلزل شده است. اگر قرار بود اوکراین روسیه را از خرسون یا بخشهای بزرگی از دونباس بیرون کند بقای پوتین در قدرت زیر سوال میرفت.
اگر آتشبس یا مذاکرات صلح وجود نداشته باشد روسیه ابزاری برای تشدید شدید تنش دارد. این کشور میتواند از سرزمینهای اشغالی باقی مانده دفاع کند و در عین حال حملات به زیرساختهای اوکراین را که از پیش آغاز شده تشدید کند.
اگر روسیه سرزمینهای اشغالی را ضمیمه کند این امکان وجود دارد که پوتین برای دفاع از آن چه که مسکو به عنوان سرزمین مستقل روسیه تعریف میکند تهدید انجام حملات هستهای را مطرح کند همان گونه که دولت بایدن به طور فزایندهای آشکار ساخته که در حال تغییر سیاست چین واحد ایالات متحده است روسیه نیز میتواند امیدوار باشد که در پاسخ به این وضعیت چین کمکهای نظامی و مالی به مسکو را تا حد زیادی افزایش دهد.
در این میان، همان گونه که هم اکنون شاهد آن هستیم ناآرامی در جامعه روسیه به طور قطع افزایش خواهد یافت. این نارضایتی با ترکیبی که از مخالفت با نفس و ماهیت جنگ و خشم مردم همراه با رفتار همراه با ناتوانی پوتین و اطرافیاناش دیده میشود.
اگر این روند ادامه یابد کودتا علیه پوتین به یک احتمال واقعی تبدیل خواهد شد. این کودتا لزوما خشونتآمیز نخواهد بود و در واقع، ممکن است اصلا به طور عمومی ظاهر نشود. درعوض، هیئتی از شخصیتهای رژیم روسیه نزد پوتین رفته و به او میگویند که برای حفظ و بقای رژیم لازم است که او و چند تن دیگر از چهرههای ارشد که در شکست نظامی نقش داشتهاند مانند «سرگئی شویگو» وزیر دفاع از مقامشان کناره گیری کرده و در عوض مصونیت آنان از تعقیب قضایی و امنیت اموالشان تضمین خواهد شد. زمانی که یلتسین در سال ۱۹۹۹ میلادی نیز قدرت را به پوتین سپرد چیزی بیشباهت به این اتفاق نبود.
البته در آن صورت اعضای نهاد قدرت روسیه که دست به چنین اقدامی زدهاند در معرض خطرات جدی قرار خواهند گرفت. اگر این اقدام همراه با شکست باشد و تغییر در رهبری منجر به انشعاب در میان نخبگان، هرج و مرج سیاسی و تضعیف شدید دولت مرکزی شود به ضرر آنان خواهد بود.
بنابراین، آنان به احتمال زیاد نیاز به کسب اطمینان دارند که اگر پوتین از قدرت برکنار شود غرب آماده است تا با جانشین او به توافق برسد و به دولت تازه روسیه اجازه دهد تا حدی ادعای موفقیت و پیروزی کند. در غیر این صورت، حکومت تازه در روسیه همراه با ارتشی تضعیف شده و مواجهه با آن چه روسها به عنوان خواستههای غرب برای تسلیم بیقید و شرط قلمداد میکنند بار فاجعه بار دموکراسی آلمانی وایمار پس از جنگ جهانی اول را به دوش میگیرد که برای همیشه به عنوان رژیم تسلیم شده شناخته میشد و تحقیری ملی را برای آلمانیها به همراه داشت.
با توجه به چنین چشم اندازی جانشین پوتین به احتمال زیاد شخصا او را به دلیل هر اتفاقی که در اوکراین رخ داده سرزنش میکند در حالی که به درخواستهای رو به رشد تندروهای روسیه برای اعلام بسیج ملی کامل و تشدید جنگ پاسخ میدهد. اگر بخواهیم از تحقق این چشمانداز جلوگیری کنیم هنوز زمان برای غرب وجود دارد تا پیشنهاد ضمنی گفتگوهای پوتین را بپذیرد. با این وجود، زمان زیادی باقی نمانده است.