حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدعلی ایازی، درباره رابطه فعلی مردم و روحانیت آنچه امروز روابط میان مردم و روحانیت را تحت تأثیر قرار داده «شرایط اقتصادی» و در سطحی کلانتر «ناکارآمدی های حکومتی» است. البته به نظر من این ناکارآمدی تنها در حوزه اقتصادی نیست، بلکه در عرصههای مختلف دیگر مانند روابط بینالملل و منزلت ایرانیان در خارج از کشور نیز این ناکارآمدیها وجود دارند.
به گزارش شفقنا، وی ادامه داد: در حال حاضر بیش از ۹۰ درصد روحانیون درگیر کارهای اجرایی نیستند و ارتباطی به مسائل حکومت ندارند، اما همان درصدی که در مسند اجرایی هستند، در منابر و نماز جمعههای خود سخنانی میگویند که شاهدیم یک شکاف ذهنی و فکری بین مردم و سخنان این افراد به وجود آمده است. از سوی دیگر بسیاری از صحبتهای این افراد در پشت تریبونهای رسمی مورد قبول و پذیرش مراجع عظام تقلید، فرهیختگان و روحانیون شاخص نیست.
استاد ایازی در ادامه گفتگوی خود تأکید کرد: آنچه امروز مردم از تریبونهای رسمی میشنوند تنها در حوزه مسائل اعتقادی و اقتصادی نیست بلکه در مقولههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و ورزشی و امثالهم نیز اظهارنظرهایی میشود و یک نوع خدشهای به جایگاه و منزلت روحانیت و دین وارد میکند. نکته دیگر اینکه چون صدای این افراد بلندتر است، صداهای دیگر و بعضاً مخالف این نظرات، کمتر شنیده میشود و همین مسئله باعث شده نوع شکافی میان مردم و روحانیت به وجود آید
در پاسخ به این پرسش که چه عواملی باعث عمیق شدن فاصله و تداوم شکاف میان مردم و روحانیت خواهد شد؟ گفت: وقتی کاسه حکومت و دین یکی شده باشد، آن زمان هر مسئلهای حتی آنچه «بهحق نیست» هم بر روی مردم تأثیر منفی خود را میگذارد. بهعنوان مثال شخصی از وضعیت و رسیدگی به امور در دارایی، شهرداری، ادارات یا بانکها ناراحت است و نسبت به آن انتقاد دارد، همه این نقصها را عملاً بهحساب روحانیت میگذارد چرا که در رئوس حکومت و برخی قوا فردی روحانی است، درصورتیکه بسیاری از این نقصها به کلیت و اکثریت روحانیت بازنمیگردد.
این محقق و پژوهشگر ادامه داد: ما گاهی به ادارات که مراجعه میکنیم، میبینیم یک شخصی مثلاً در نوبتی که گرفته به مشکل برخورده و بهحق یا ناحق از کارمندی که این اشتباه را مرتکب شده، ناراحت و عصبانی است و با کلام، اعتراض خود را بیان میکند، اگر در آن مکان روحانی حضور داشته باشد، مخاطب اصلی خود را روحانیون قرار میدهد و گمان میکند همه این مشکلات از ناحیه روحانیت است. بنابراین طبق تجربه این چهل سال وقتی کاسه دین و حکومت یکی میشود، آثار و لوازمی برجای می گذارد. ممکن است که فوایدی برای دین و روحانیت داشته باشد، ولی این یک کاسه شدن آسیبهای جدیتری نیز ایجاد میکند.
آقای ایازی در پاسخ به این پرسش که اگر روحانیت در سمتهای اجرایی کشور نبودند یا اگر مردم از وضعیت چندان ناراضی نبودند، آیا باز هم شکاف بین روحانیت و مردم به وجود میآمد؟ گفت: البته یک بخش زیادی از این شکاف ها به وجود نمیآمد، اما عملا ذات قدرت آثار و نتایجی برای دینداری برجای می گذارد، البته عوامل دیگری هم هستند که بر روابط میان مردم و روحانیت تأثیر گذارند و باید درباره این عوامل بحث و صحبت کرد، ولی یکی از دلایل اصلی شکلگیری این شکاف حضور روحانیت در منصبهای اجرایی است، دقیقاً به همین دلیل هم حضرت امام خمینی(ره) پس از اینکه از پاریس به ایران آمدند، گفتند که من نمیخواهم در مسائل اجرایی کشور دخالت کنم و بعد از ۷ یا ۸ روز که از بازگشت ایشان به ایران گذشت، به قم آمدند و گفتند که «ما روحانیون در کارهای اجرایی دخالت نمیکنیم» و تا سال ۶۰ هم امام در برابر حضور روحانیون در سمتهای اجرایی بهشدت مقاومت میکردند و تأکید داشتند که روحانیون باید بیشتر در حوزه دین و دینداری، ارشاد و هدایت مردم نقش ایفا کنند.
ایازی درباره اینکه امروز روحانیت برای کاهش شکاف خود با مردم و تغییر نگاه جمعی از مردم نسبت به این گروه، باید چه اقداماتی انجام دهد، گفت: امروز یکی از مشکلاتی که برای روحانیت به وجود آمده، این است که حضورش در میان عموم مردم کمرنگ شده است. قبل از انقلاب روحانیت حضوری عمومی در جامعه داشت؛ به همین دلیل روحانیونی باسلیقهها و نگاههای مختلف در مساجد و مراکز تبلیغی و آموزشی حضور داشتند، اما امروز امامت نماز جمعهها و نماز جماعات همه از یک سلیقه و با یک سطح از دانش و معلومات خاص انتخاب میشوند و منابر آنها با دید خاصی کنترل میشود.
بیان کرد: در حال حاضر بسیاری از روحانیون که تنوع دیدگاه دارند در مساجد و منابر نماز جمعهها حضور ندارند و همین امر باعث شده که عملاً ارتباط بخش عظیمی از روحانیت با تنوع مردم قطع شود چون یک دستگاهی بر سر کار آمده که حضور روحانیون مخصوص خود را در جامعه بر می تابد و روحانیون نواندیش را تحمل نمی کند و طبعا مساجد بسیاری از روحانیونی شده و در واقع دین حکومتی را شکل داده است، در حالی که در گذشته امامت مساجد توسط هیئت امنای مستقل انتخاب میشدند، در حقیقت آنان توسط مردمی انتخاب میشدند که سلیقههای مختلفی داشتند و این تنوع سلیقهها و دیدگاهها در سطح کشور باعث میشد که مردم مختلف در مساجد و نماز جمعهها حضور پیدا کنند، اما امروز بیشتر یک گروه خاصی به مساجد و منابر اصلی میآیند و همان موضعی را دارند که حکومت که از بلندگوهای رسمی اعلام میکنند و عملاً روحانیتی که بخواهد از این موضع نباشد، از نگاه عموم مردم غایب است؛ همین مسئله باعث میشود که بسیاری از مردم در این مجالس حضور پیدا نکنند و دقیقاً یکی از علل عدم رونق نماز جماعتها و نماز جمعهها همین محدودیت سلیقههاست.
آقای ایازی تأکید کرد که باید همبستگیهای اجتماعی دینی اتفاق بیفتد. بهعنوان مثال سابقاً همه مراجع به روستاها و شهرها، اعزام مبلغانی باسلیقههای مختلف داشتند و به این واسطه، میان مردم و مراجع و روحانیون ارتباط وجود داشت، اما امروز مبلغین از طریق ارگانها و سازمانهای رسمی حکومت مانند سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات و اوقاف انتخاب و اعزام میشوند و در حقیقت این ارتباط یکطرفه است و بهنوعی صمیمی نیست.
وی گفت: در این شرایط مراجع عظام باید به نقش و وظیفه مرجعیت بیشازپیش توجه داشته باشند و همانطور که در گذشته و قبل از انقلاب، هر یک از مراجع مانند حضرت آیتاللهالعظمی گلپایگانی به درخواست و خواست مردم به اقصی نقاط کشور اعزام مبلغ داشتند و مردم مشکلات خود را با این روحانیون در میان میگذاشتند و به همین واسطه ارتباط میان روحانیت و مردم قوی بود، امروز نیز باید این اقدام و تغییر رویه موجود صورت بگیرد.
تعمیق رابطه میان مردم و روحانیت سبب کاهش بسیاری از آسیب های اجتماعی خواهد شد
استاد ایازی در پاسخ به این پرسش که اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، چه آیندهای برای ارتباط میان مردم و روحانیت میتوان متصور بود؟ بیان کرد: یکی از کارکردهای بسیار مهم دین این است که میتواند بخش زیادی از آسیبهای اجتماعی را کنترل کند، صرفنظر از بحثهای اقتصادی که عامل آن شرایط حکومت میباشد و به خاطر فقر و بیعدالتی، شکاف طبقاتی برای جامعه ایجاد کرده است، روحانیون در برخی از مسائل اخلاقی مثل اختلافات خانوادگی، طلاق، خیانت در امانت، دروغ یا اختلافات مالی و… میتواند نقش مربی و هادی داشته باشد. در گذشته «روحانیت» مصلح بود، به این اختلافات و مسائل ورود میکرد و با موعظههای خود بر مردم تأثیرات روحی و روانی میگذاشت.
آقای ایازی گفت: روحانیت بسیار با حضور خود در جامعه میتواند تأثیرگذار باشد و جلوی بسیاری از مشکلات و آسیبهای اجتماعی را بگیرد، فارغ از ورود قانون برای رفع این آسیبهای اجتماعی، متأسفانه امروز روحانیت تا حد زیادی از بخشی که میتوانست در آن نقش ایفا کند و بهواسطه تربیتهای معنوی، اخلاقی و آموزشها و ارتباطها بهنوعی بر کنترل آسیبهای اجتماعی تأثیر بگذارد، حذف شده و به دلیل عدم حضور روحانیت شاهدیم که روزبهروز بر مشکلات و آسیبهای اجتماعی در جامعه افزوده میشود.