برای چندین دهه، روسای جمهور متوالی ایالات متحده نتوانستهاند درس عبرت بگیرند و به این توهم چسبیدهاند که ثبات در جهان عرب مستلزم وجود حاکمان مستبد است که هم مردم و هم منابع را به نفع غرب و اسرائیل کنترل کنند. با این وجود، این منطق معیوب نه جریان نفت و نه امنیت اسرائیل را تضمین نمیکند.
فرارو- از بحران انرژی تا عادیسازی روابط با اسرائیل نویسندگان و تحلیلگران سایت «میدل ایست آی» آن چه را که میتوانیم از سفر رئیس جمهور ایالات متحده انتظار داشته باشیم تشریح میکنند.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست ای، در ادامه نظرات نویسندگان «میدل ایست آی» را درباره سفر بایدن به خاورمیانه خواهیم خواند:
«جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده پس از انتخاب حاکمان مستبدی که میخواهد با آنان تعامل داشته باشد وارد عربستان سعودی خواهد شد. او خود را به عنوان مدافع دموکراسی و حاکمیت در چارچوب جنگ روسیه و اوکراین معرفی میکند، اما پس از آن خود را در دربار ملک سلمان و پسرش حاکم واقعی محمد بن سلمان میبیند.
برای چندین دهه، روسای جمهور متوالی ایالات متحده نتوانستهاند درس عبرت بگیرند و به این توهم چسبیدهاند که ثبات در جهان عرب مستلزم وجود حاکمان مستبد است که هم مردم و هم منابع را به نفع غرب و اسرائیل کنترل کنند. با این وجود، این منطق معیوب نه جریان نفت و نه امنیت اسرائیل را تضمین نمیکند.
علیرغم حمایت نظامی آمریکا از حاکمان ریاض و قاهره، در پایتختهای دیگر منطقه در سال ۲۰۱۱ میلادی با مطالبات عمومی برای عزت، عدالت و دموکراسی شاهد یک انفجار چشمگیر بودیم. متحدان ایالات متحده در منطقه هر کاری که میتوانستند انجام دادند تا این موج دموکراتیزه شدن را متوقف کنند و به وضعیت قبلی بازگردند و عربستان سعودی با کمک به بازگرداندن حکومت نظامی در مصر و تشدید کنترل خود بر جمعیت آن کشور نقش رهبری را بر عهده گرفت.
ریاض با راه اندازی جنگ علیه یمن فراتر رفت و از کمک نظامی امریکا برخوردار شد، اما نتوانست به هدف خود یعنی بازگرداندن دولت دست نشانده در صنعا دست یابد. قابل درک است که ایالات متحده اکنون در استفاده از زور برای سرنگونی دیکتاتورهای ناخواسته و سرکش به دلیل کارنامه افتضاح خود در افغانستان و عراق تردید دارد. با این وجود، واشنگتن گزینههای زیادی برای مقابله با حاکمان مستبد منطقه دارد.
اولین قدم آن است که بایدن نه از محمد بن سلمان حمایت کند و نه جنایات او مانند قتل وحشیانه جمال خاشقجی روزنامه نگار سعودی و محاصره هفتساله یمن را فراموش کند و به دلیل بحران انرژی در برابر محمد بن سلمان تسلیم نشود. دوم آن که بایدن باید محمد بن سلمان را به انجام اصلاحات سیاسی کوچک مانند شورای مشورتی منتخب وادار کند که ممکن است چهره سلطنت مطلقه را تغییر ندهد، اما دست کم میتواند استبداد ولیعهد را کنترل کند.
سوم آن که بایدن نباید به خاطر اسرائیل به عربستان سعودی سفر کند. عادیسازی رابطه عربستان با اسرائیل تقریبا یک عمل انجام شده است و نباید بر روابط ایالات متحده با پادشاهی مسلط شود، زیرا این امر به طور کامل منافع آمریکا در جهان عرب را تامین نمیکند. در واقع، حمایت مستمر آمریکا از اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل دشمنان بیشتری را برای آمریکا در منطقه به ارمغان آورده است تا دوستان. بایدن برای یک بار هم که شده باید به منافع ایالات متحده فکر کند تا منافع رژیم آپارتاید اسرائیل.
بایدن باید بداند که جهان عرب هرگز به اندازه امروز بیثبات نبوده است. در حالی که عربستان سعودی به لطف افزایش اخیر قیمت نفت از آشفتگی محافظت شده سایر کشورها در آستانه سقوط قرار دارند. با این وجود، فرش قرمز در ریاض ممکن است طوفان آینده را پنهان کند، زیرا مردم بیشتر از حقوق خود به عنوان شهروند آگاه میشوند و دیگر نمیخواهند رعیت باشند. بایدن باید مراقب باشد که وقتی وارد ریاض میشود با چه کسانی دست میدهد.
از دیدگاه یک فلسطینی هیچ انتظاری از سفر پرزیدنت جو بایدن به خاورمیانه نداریم. همه نشانهها حاکی از آن است که او همان کاری را که دونالد ترامپ آغاز کرده بود ادامه خواهد داد. یکی از این شاخصها موضع آمریکا در قبال «شیرین ابوعاقله» روزنامه نگار فلسطینی - آمریکایی بود. هفته گذشته، بیانیه وزارت امور خارجه مدعی شد که قتل غیرعمدی بوده است. این به وضوح با هدف تبرئه اسرائیل و رهایی از شرمساری رئیس جمهور در صورت سوال در مورد این موضوع در سفرش به اسرائیل بود.
روشن شده است که از سرگیری روند مذاکرات بین اسرائیل و فلسطینیها جزو اولویتهای سیاست منطقهای آمریکا نیست. هم چنین، به نظر نمیرسد این دولت قصدی برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای توقف فعالیتهای شهرکسازی خود داشته باشد.
در واقع، بایدن به صراحت اعلام کرده که هدف اصلی او حمایت از اسرائیل است و حتی به حمایت مالی ۴ میلیارد دلاری که بزرگترین مبلغی است که در تاریخ ایالات متحده به اسرائیل داده شده است افتخار میکند. دولت بایدن حتی کوچکترین گامی را برای تعامل مجدد با فلسطینیها برنداشته است مانند افتتاح دفتر کنسولگری ایالات متحده در اورشلیم (بیت المقدس)، بازگشایی دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در واشنگتن یا حذف نام سازمان آزادیبخش فلسطین از فهرست تروریسم کنگره آمریکا. اگر این دولت علیرغم وعدههای خود نتواند کنسولگری را در اورشلیم (بیت المقدس) برای فلسطینیان افتتاح کند نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که اسرائیل را برای توقف شهرکسازی تحت فشار قرار دهد.
بنابراین، میتوان گفت که سیاست دولت بایدن مانند سیاست ترامپ تنها به تداوم اشغال و آپارتاید علیه مردم فلسطین منجر خواهد شد. هدف از این سفر عادیسازی روابط بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی است. حمایت کامل از اسرائیل، به دام انداختن کشورهای عربی برای پیوستن به یک اتحاد نظامی و اطلاعاتی با اسرائیل و سوق دادن آنان به درگیری با سایر کشورها از جمله اهداف این سفر هستند. در نهایت تامین منابع انرژی برای ایالات متحده که با افزایش قیمت نفت دست و پنجه نرم میکند هدف مهم این سفر خواهد بود.
سفر بایدن به عربستان سعودی به طور گسترده توسط نهادهای سیاست خارجی ایالات متحده تحسین شده است. بر اساس این دیدگاه، سیاست خوب در سیاست واقعی و عمل گرایی هدایت میشود نه نوع دوستی و حقوق بشر. از این دیدگاه دیدار بایدن با محمد بن سلمان اگرچه توهین به ارزشهای امریکایی محسوب میشود، اما میتواند با تمرکز بر منافع امنیت ملی آمریکا که ریشه در بحران جهانی انرژی، تورم فزاینده و تهدید مداوم ایران دارد توجیه شود.
مشکل اصلی اتفاقا همین رویکرد است که سیاستی شکست خورده است و ریشه در محاسبات کوتاه مدت و فرضیات اشتباه دارد. آن چه مورد نیاز است یک چشمانداز بلند مدت برای سیاست ایالات متحده در خاورمیانه و یک استراتژی بزرگ برای هدایت آن است. این چشمانداز باید ریشه در تعهد قاطع به سرمایهگذاری در مردم و جوامع منطقه داشته باشد نه در دیکتاتورهایی که بر آنها حکومت میکنند. از زمانی که ایالات متحده به بازیگر خارجی مسلط در خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد تمرکز آن کشور بر حمایت از رژیمهای استبدادی به امید حفظ ثبات منطقه، ارتقای توسعه و حفاظت از منافع ایالات متحده بوده است. با نگاهی به ۷۷ سال گذشته، واقعیت عینی خلاف این را نشان میدهد.
خاورمیانه در حال تخریب است و آینده تاریکی را پیش رویمان قرار میدهد. زمانی که با شاخصهای کلیدی مانند حقوق مدنی و سیاسی، آزادی رسانهها، سانسور، نمایندگی زنان، وضعیت اقلیتها و اعدامهای مورد تایید دولت قضاوت میشود کشورهای خاورمیانه امتیاز ضعیفی کسب میکنند.
افزودن به این تصویر تلخ، گسترش فقر تودهای و فقر اقتصادی را میتوان افزود. رژیمهای سرکوبگر خاورمیانه تا حد زیادی مسئول این وضعیت هستند. این دولتها برای تامین امنیت ملی مانند شرکتهای جنایتکار عمل میکنند. تمرکز اصلی آنان بر حفظ قدرت و سرکوب مخالفان داخلی علیه حکومتشان است. آنان متحدان ما نیستند بلکه به دلیل نحوه حکومت و رفتار با شهروندان خود محرک اصلی بیثباتی منطقهای میباشند. سرمایهگذاری بیشتر بر روی چنین نخبگان حاکم فاسدی در طول تاریخ یک کار احمقانه است. ۱۱ سپتامبر این درس را به ما آموخت، اما متاسفانه سیاستگذاران امریکایی آن را درک نکردند.
هدف اصلی امریکا از توافق صلح ابراهیم ادغام کامل اسرائیل در یک ائتلاف «دفاعی» منطقهای عربی علیه ایران و متحداناش در خاورمیانه است. موفقیت آن در گرو ایجاد روابط رسمی بین اسرائیل و عربستان سعودی است. بایدن شخصا نماد این فشار خواهد بود و اولین رئیس جمهور ایالات متحده است که به طور مستقیم از اسرائیل به عربستان سعودی پرواز میکند. با این وجود، همان گونه که مقامهای کاخ سفید روز دوشنبه مشاهده کردند عادیسازی رابطه میان اسرائیل و عربستان سعودی «فرآیندی طولانی» و «زمان بر» خواهد بود.
برای تاکید بر فضای رو به رشد اعتماد، انتظار میرود بایدن یک ترتیب امنیتی جدید را تعیین کند که تنگه تیگران و بندر ایلات تنها بندر دریای سرخ اسرائیل را شامل شود. یکی از انگیزههای سفر او تقویت فناوری نظامی پیشگام اسرائیل است. طبق گزارش ها، یک سیستم رهگیری جدید مبتنی بر لیزر به نام «پرتو آهنین» جدیدترین سیستم دفاع موشکی اسرائیل به بایدن نشان داده خواهد شد. عربستان سعودی از زمان آغاز جنگ ویرانگر خود علیه یمن بارها با حملات پهپادی و موشکی به زیر ساختها از جمله تاسیسات نفتی مواجه شده است.
کشورهای عربی با خرید بیش از ۳ میلیارد دلار سیستمهای تسلیحاتی در دو سال گذشته به یکی از بزرگترین مشتریان فناوری نظامی اسرائیل تبدیل شده اند. بنا بر گزارش ها، مقامهای اسرائیلی در آرزوی ایجاد شبکهای از رادارها، سیستمهای شناسایی و رهگیری بر اساس فناوری اسرائیل و هماهنگ با پایگاههای آمریکا در منطقه هستند. قرار دادن اسرائیل در صندلی راننده به واشنگتن این امکان را میدهد که کمتر به طور مستقیم درگیر منطقه شود و دست خود را خود را برای تمرکز بر آن چه که به عنوان «تهدیدات» بزرگتر از سوی روسیه و چین توصیف میکند باز بگذارد.
با این وجود، ادغام کامل ممکن است ساده نباشد. تا زمانی که ملک سلمان زنده است سعودیها تمایلی برای رسمیت بخشیدن به ائتلاف با اسرائیل و عادیسازی رابطه با اسرائیل ندارند. ریاض و امارات هر دو تلاش کردهاند تا در مسیر دشواری که شامل اتحاد نزدیکتر با اسرائیل است قدم بگذارند و در عین حال پلهای آزمایشی را به تهران بسازند. با این وجود، ادامه خط تند اسرائیل که دولت ترامپ را بر آن داشت تا توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران را پاره کند میتواند حرکت در این مسیر را دشوارتر سازد.
ریاض برای هر امتیازی که در قبال اسرائیل بدهد سختتر با واشنگتن چانه زنی خواهد کرد. در نهایت، واشنگتن میداند که وفاداری متحدان خاورمیانهای اش به این بستگی دارد که هر یک متقاعد شوند که ارتش ایالات متحده به تضمین امنیتی خود ادامه دهد. به همین دلیل، اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشته باشد، احتمالا عقب نشینی شتابزده ایالات متحده از مخزن اصلی نفتی جهان وجود ندارد.
برخی از کارشناسان درباره سفر آتی بایدن به اسرائیل، فلسطین و عربستان سعودی امیدوار هستند. با این وجود، من و اکثر فلسطینیان آن را تمرینی برای بیهودگی میدانیم سفری که ردپای روسای جمهور قبلی ایالات متحده از هری ترومن تا دونالد ترامپ تنها با استثناهای جزئی را دنبال میکند. سیاست خارجی آمریکا هنوز به جای منافع ملی توسط لابیها هدایت میشود.
ترومن در ظاهر از تاسیس اسرائیل در فلسطین به دلیل تربیت مسیحیاش حمایت کرد، اما در یک جلسه غیرعلنی کابینه که اکنون اسناد آن از طبقهبندی خارج شده گفته بود که از تاسیس اسرائیل حمایت میکند، زیرا برای انتخاب خود نیاز به حمایت یهودیانی دارد که موافق این ایده بودند. هر رئیسجمهور بعدیای در امریکا مجبور شد سیاستهای ایالات متحده را برای پاسخگویی به چنین خواستههایی تنظیم کند.
میتوان به چند انحراف جزئی اشاره کرد: پرزیدنت دوایت آیزنهاور، اسرائیل، فرانسه و بریتانیا را تحت فشار قرار داد تا به کارزار سال ۱۹۵۶ میلادی خود پایان دهند که اسرائیل در جریان آن سینا و غزه را اشغال کرد؛ و در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی پرزیدنت جمهور جان اف کندی اسرائیل را به خاطر توسعه و در اختیار داشتن تسلیحات هستهای تحت فشار قرار داد. در سال ۱۹۶۳ میلادی کمیته روابط عمومی قدرتمند آمریکایی اسرائیل برای حمایت از سیاستهای طرفدار اسرائیل در واشنگتن تاسیس شد.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی، «جیمز بیکر» وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده برای مدت کوتاهی تلاش کرد با پیشنهاد پیوند زدن کمکهای ایالات متحده به اسرائیل با توقف شهرکسازی غیرقانونی آن کشور در سرزمینهای اشغالی روند صلح را پیش ببرد. با این وجود، پرزیدنت «جورج بوش» پدر به سرعت عقب نشینی کرد و گفت که هزاران لابیگر در کنگره هستند که دستان او را میبندند. او این پیام را ارسال کرد: «من مردی تنها در کاخ سفید هستم».
پرسشهای بیپاسخ ماندهای هستند که دولت امریکا باید پاسخ دهد: چرا کشورهایی که به عادیسازی روابط با اسرائیل میپردازند میتوانند به راحتی مرتکب نقض فاحش حقوق بشر شوند؟ چرا مالیات دهندگان آمریکایی به کمک سالانه میلیاردها دلار به اسرائیل کشوری کوچک و ثروتمند ادامه میدهند؟ برنامه بایدن مطمئنا بازتاب دهنده دستور کار ترامپ خواهد بود. در نهایت، این تلاش برای حمایت از وضعیت موجود ناکام خواهد ماند. بهترین شواهد این امر را میتوان در رشد جنبش تحریم کالاهای اسرائیلی (BDS) و در گروههای حقوق بشریای دید که اسرائیل را به عنوان یک دولت «آپارتاید» میشناسند و معرفی میکنند.
سفر بایدن به خاورمیانه در زمانی انجام میشود که بازیگران منطقهای برای آشتی دادن اختلافات خود با یکدیگر در حال تماس هستند. علیرغم وعده بایدن برای راهاندازی «فصل جدید و امیدوارکنندهتر از تعامل آمریکا در خاورمیانه» بعید به نظر میرسد که این سفر محدودیتهای گستردهتر آمریکا را در منطقه تغییر دهد.
بایدن فقدان ماموریتهای جنگی آمریکا در منطقه، انزوای دیپلماتیک ایران، آرامش نسبی در یمن و جلوگیری از یک جنگ بزرگتر در غزه را به عنوان دستاوردهای دوره خود معرفی میکند. هدف از دیدار بایدن با محمد بن سلمان اطمینان بخشیدن به متحدان منطقهای بدون ارائه دیدگاه جدیدی برای سیاست آمریکا در منطقه است.
قدرتهای خاورمیانه در بحبوحه تمرکز امریکا بر دور شدن از درگیریهای منطقه ای، تطبیق خود را با عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه آغاز کردهاند. چالش اصلی آنان یافتن راه حلی برای بن بست هستهای ایران بوده، اما سیاستهای متناقض بین دولتهای متوالی ایالات متحده این امر را تا کنون غیرممکن کرده است وضعیتی که به طور قابل توجهی به تنشهای منطقهای دامن زده است.
با این وجود، در حالی که ایالات متحده اعلام کرده که هدف ش کاهش ردپای منطقهای خود بوده هم چنان یک بازیگر کلیدی در موضوعات متعدد از جمله پرونده هستهای ایران، سیاست عراق، مقابله با داعش در عراق و سوریه و جنگ یمن بوده است.
از بسیاری جهات، سیاست ایالات متحده هم چنان اهمیت دارد و بازیگران منطقه باید محاسبات خود را بر این اساس انجام دهند. در همین حال، روسیه و چین به دنبال افزایش نفوذ خود در منطقه بودهاند و قدرتهای منطقهای را به دنبال یک اقدام متعادل کننده سوق داده اند. ترکیه به نوبه خود به دنبال حفظ روابط با قدرتهای غربی، بهبود روابط با قدرتهای منطقهای و دخالت مستقیم بوده است. به ویژه زمانی که منافع خود را در خطر دیده است.
بعید است این وضعیت به زودی تغییر کند. یکی از جنبههای پایدار سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه، تعهد آن کشور به ثبات و پیش بینیپذیری است. یک محیط باثبات به ترکیه اجازه میدهد تا تجارت خود را افزایش یابد و روابط دیپلماتیکاش را توسعه دهد تا منافع ملیاش تامین شود. اگر سفر بایدن به عنوان کمک به ثبات منطقه تلقی شود در آنکارا از آن استقبال میشود.
بهبود اخیر رابطه ترکیه با امارات، عربستان سعودی و اسرائیل با هدف ترمیم روابط دوجانبه و تقویت ثبات منطقهای انجام شده است. در عین حال، ترکیه میخواهد از انزوای ایران اجتناب کند و همزمان میخواهد در چند جبهه با آن کشور رقابت کند. بایدن به احتمال زیاد فرصتی را باعدم بازگشت به توافق هستهای ایران بلافاصله پس از تصدی ریاست جمهوری از دست داد و اکنون در تلاش است تا با ایران که تا حدودی بیعلاقه به احیای برجام است به توافق دست یابد. ترکیه یک راه حل دیپلماتیک از طریق یک توافق هستهای جدید را ترجیح میدهد که میتواند باعث کسب سهم بیشتر در منطقه شود.
در مورد روسیه و چین، وعده بایدن برای متحد کردن اتحاد غربی در برابر چنین دشمنانی موفقیتهایی داشته، اما با شکستهایی نیز همراه بوده است. در حالی که غرب به طور گسترده علیه روسیه متحد شده چنین جبهه متحدی هنوز علیه چین شکل نگرفته است.
زمانی که صحبت از خاورمیانه به میان میآید نشانه کمی وجود دارد که چنین دیدگاه گستردهای وجود داشته باشد. در یک منطقه دشوار و پیچیده، چنین دیدگاه جامعی ممکن است غیرممکن باشد. با این وجود، با یا بدون چشمانداز استراتژیک کاملا توسعهیافته از سوی واشنگتن بازیگران منطقهای روابط درون منطقهای را برای پیشبرد منافع ملی خود توسعه خواهند داد.