فرارو- توماس پیکتی؛ اقتصاددان چپگرای فرانسوی که در زمینه نابرابری در ثروت و درآمد پژوهش میکند. معروفترین کتاب او "سرمایه در قرن بیست و یکم" است.
به گزارش فرارو به نقل از لوموند؛ در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷ میلادی چهار نامزد بین ۲۰ تا ۲۴ درصد آرا را به دست آورده بودند: این بدان معنا بود که کشیده شدن انتخابات به دور دوم محتمل بود و میتوانست در یک چشم انداز سیاسی و ایدئولوژیکی عمیقا پراکنده رخ دهد. اکنون نیز رای دهندگان فرانسوی تا آخرین لحظه باید با عدم قطعیت قابل توجهی مواجه شوند به ویژه با انتخاب بین نامزدهای راست افراطی و راست (لوپن در برابر مکرون که اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان در حال حاضر و کاملا منطقی نامزد جناح راست را انتخاب میکنند) یا بین نامزدهای راست و چپ (مکرون در برابر ملانشون).
این انتخاب پیامدهای قابل توجهی برای فرانسه دارد: بحث در این انتخابات در صورت رویارویی راست و راست افراطی ممکن است پیرامون شکار مسلمان و مهاجران و یا در صورت رویارویی نامزدهای راست و چپ درباره دستمزد و شرایط کار، بهداشت و آموزش، عدالت اجتماعی و مالی، انرژیهای تجدیدپذیر و خدمات عمومی خواهد بود.
با این وجود، نتیجه انتخابات هر آن چه که باشد میتوانیم از یک موضوع مطمئن باشیم: ما شاهد بازگشت مسالمت آمیز شکاف اطمینان بخش بین چپ و راست نخواهیم بود.
نخست بدان خاطر که گرایش کلی به سوی راستگرایی بر فضای سیاسی فعلی فرانسه غالب شده و شاهد ظهور یک بلوک قدرتمند انتخاباتی ضد مهاجرت و ضد مهاجران هستیم این گرایشی است که مکرونیسم در قدرت به طور خطرناکی آن را برجسته کرده و باعث قدرت گیری آن شده است. دلیل دوم آن که زمان زیادی لازم است تا نیروهای چپ بتوانند متحد شده و در فرانسه به قدرت دست یابند.
بیایید با نخستین دلیل اغاز کنیم. مرکزگرایی مکرون نه تنها در طول سالیان اخیر راستگراتر شده بلکه با سوق یافتن جناح راست حزب جمهوری خواه حزب راست سنتی میانه فرانسه به در پیش گرفتن سیاستهای هویتی برای رقابت با راست افراطی فرانسه سیاست فرانسه نیز راستگراتر شده است.
برای مثال، به موضوع حقوق بازنشستگی نگاه کنیم تا ببینیم مکرون چگونه به لوپن کمک کرده است. لازم به یادآوری است که برای برخورداری از مستمری کامل در فرانسه دو شرط باید وجود داشته باشد: رسیدن به حداقل سن قانونی (در حال حاضر ۶۲ سال) و اعتبار بخشیدن به مدت حق بیمه مورد نیاز که به طور منظم در حال افزایش است و به زودی به ۴۳ سال میرسد.
به عبارت دیگر، برای همه کسانی که دارای تحصیلات عالی هستند و از ۲۲ سالگی یا بیشتر شروع به کار میکنند افزایش سن قانونی به ۶۵ سال تاثیری نخواهد داشت: طبق قانون فعلی آنها باید تا ۶۵ سالگی یا بیشتر برای داشتن مستمری کامل صبر کنند. از سوی دیگر، برای کسانی که از ۱۸ سالگی شروع به کار کرده اند اکنون باید تا ۶۵ سال یعنی ۴۷ سال حق بیمه صبر کنند حتی اگر امید به زندگی آنان کمتر از امید به زندگی نسل پیشین باشد.
پیشنهاد اصلاح در این باره و طرح مثبت بودن آن یک دروغ فاحش است. مکرون با این رفتار به لوپن اجازه میدهد تا خود را به غایت ارزان قیمت و با هزینه اندک به عنوان مدافع طبقات کارگر و کسانی که سخت کار میکنند معرفی نماید.
همین اتفاق زمانی رخ میدهد که لوپن پیشنهاد بازگرداندن مالیات بر ثروت مالی را میدهد. این اقدام تا حد زیادی ریاکارانه است، زیرا معافیت کامل اقامتگاههای اصلی را نیز در نظر میگیرد: مولتی میلیونرهایی که دارای عمارت در سن کلو هستند مستحق کاهش شدید مالیات بر دارایی املاک خود شناخته خواهند شد در حالی که شهروندان عادی فرانسوی از افزایش مالیات بر دارایی رنج میبرند.
با این وجود، تا زمانی که مکرون از مالیات مجدد بر داراییهای مالی بالا امتناع ورزد این امر به لوپن نیز اجازه میدهد تا با هزینه اندک خود را به عنوان یک نامزد محبوب معرفی کند.
کوکتل سیاسی انفجاری لوپن از لفاظیهای خشونت آمیز ضد مهاجران و اقدامات اجتماعی برای طبقه کارگر سفیدپوست پیشتر در لهستان و مجارستان با موفقیت کار کرده است. فراتر از آن، این همان چیزی است که به دموکراتها اجازه داد پس از جنگ داخلی ایالات متحده قدرت را دوباره به دست آورند با پلتفرمی که نسبت به سیاه پوستان تبعیضآمیز بود، اما در مقایسه با رویکرد جمهوری خواهان نسبت به سفید پوستان (از جمله در قبال مهاجران ایرلندی و ایتالیایی) اجتماعیتر محسوب میشد.
خطر امروز این است که چنین وضعیت اجتماعی - تمایزگرا (یا سوسیال -نژادپرستانه) ای بر فرانسه غالب شود. به عبارت دقیقتر، اگر مکرون فورا یک ژست اجتماعی قوی در مورد حقوق بازنشستگی و عدالت مالیاتی را از خود نشان ندهد آن گاه تکبر او ممکن است باعث شود تا در دور دوم مقابل لوپن متحمل شکست شود.
برسیم به دلیل دوم درباره کسب دوباره قدرت توسط چپها در فرانسه. برای این کار چپها باید طبقات کارگری با خاستگاههای مختلف را که امروز عمیقا دچار اختلاف شده اند با یکدیگر آشتی دهد و در نتیجه، کسانی را که دیگر به وعدههای اجتماعی و اقتصادی باور ندارند و بر اقدامات ضد مهاجرتی متکی هستند را به سوی خود بازگردانند و سرنوشت خود را تغییر دهند.
این امر مستلزم یک برنامه بلندپروازانه برای توزیع مجدد ثروت است. این امر به زمان نیاز دارد، زیرا گسست با طبقات کارگر دیرینه است.
احزاب مختلف (اکولوژیستها و طرفداران محیط زیست، سوسیالیست ها، کمونیست ها) باید بر کینههای خود غلبه کنند و دوباره در یک فدراسیون جدید مردمی، دموکراتیک و انترناسیونالیستی گرد هم آیند. شما نمیتوانید از ریاست جمهوری انتقاد کنید و در عین حال از دموکراسی داخلی در هنگام انتخاب نامزد خودداری نمایید. شما نمیتوانید از انترناسیونالیسم دفاع کنید در حالی که دفاع خود از دموکراسی را به مرزهای ملی محدود میکنید.