تنها دستانداز دولت سیزدهم در جلسه رای اعتماد به کابینه، گزینه انتخاب برای وزارت آموزش و پرورش بود که نتوانست نظر اکثریت نمایندگان را به خود جلب کند. دولت کارش را شروع کرد و حالا وزارت آموزش و پرورش با گذشت نزدیک به دو ماه همچنان زیر نظر علیرضا کاظمی، معاون پرورشی و فرهنگی سابق وزارت آموزش و پرورش و سرپرست فعلی اداره میشود.
به گزارش اعتماد، بخش عمده مهلت قانونی برای انتخاب و معرفی وزیر آموزش و پرورش به مجلس گذشته است و انتظار میرود گزینه رییسی برای این وزارتخانه به زودی معرفی شود. اصل ۱۳۵ قانون اساسی میگوید: «رییسجمهور میتواند برای وزارتخانههایی که وزیر ندارند حداکثر برای مدت سه ماه سرپرست تعیین کند.» برای همین است که حالا گروههای فرهنگیان گمانهزنیهایی در مورد گزینه احتمالی دارند و منتظر تصمیم دولت برای اعلام نام تازه هستند.
تا روز بیستم مهر ماه بنا بر اعلام سید نظامالدین موسوی، سخنگوی هیات رییسه مجلس هنوز نامهای به مجلس از سوی دولت برای معرفی وزیر آموزش و پرورش ارایه نشده بود. حالا از حاجیبابایی، وزیر سابق آموزش و پرورش در دولت احمدینژاد و یزدیخواه، رییس سابق آموزش و پرورش استان تهران گرفته تا محمد وحیدی، عضو کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری از جمله نامهایی هستند که در میان گمانهزنیهای فرهنگیان و برخی سایتهای خبری به زبان میآیند.
تجربه انتخاب وزیر آموزش و پرورش به صورت خاص، در دولتهای قبلتر نشان داده است که وقتی پای این وزارتخانه به میان میآید، کارشناسان و معلمان معمولا در دو گروه قرار میگیرند: اول کسانی که معتقدند وزیر باید از بدنه آموزش و پرورش باشد و سوابق خوبی در این حوزه داشته و حتی چه بهتر که تجربه معلمی را از سر گذرانده باشد، دوم کسانی که معتقدند با توجه به مشکلات بسیار آموزش و پرورش و کمبود همیشگی بودجه برای رفع نیازها، چهرهای به لحاظ سیاسی شاخص برای این وزارتخانه در نظر گرفته شود که در میان هیات وزیران وزنهای درخور توجه محسوب شود.
فرج کمیجانی، دبیرکل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در مورد نحوه انتخاب وزیر برای این وزارتخانه میگوید: «از نظر من وزیر آموزش و پرورش باید مورد اعتماد هیات دولت باشد، خصوصا شخص رییسجمهور باید به او نگاه ویژهای داشته باشد. این فرد نباید پشت در اتاق رییسجمهور گیر کند و هر وقت اراده کند بتواند با او و افراد اثرگذار در دولت و مجلس و سایر سازمانها ارتباط برقرار کند، چون واقعا هیچ کسی نمیتواند یکتنه مشکلات آموزش و پرورش را حل کند.»
کمیجانی «دلسوز بودن و متخصص بودن و فراجناحی بودن» را سه شرط اصلی انتخاب وزیر آموزش و پرورش میداند: «یک نفر باید این یک میلیون معلم را به صورت کامل به کار بگیرد، چون اینقدر مشکلات زیاد است که هر کسی باید به وسع خودش یکی، دو مشکل را حل کند. اگر وزیری مشارکتجو را معرفی کنند که بخواهد با مشارکت معلمان، اولیا و دانشآموزان و سازمانهای مختلف مشکلات آموزش و پرورش را حل کند، شاید بتواند موفق شود، اما اگر یک آدم جناحی تند و تیز بیاید که بخواهد یک بخش را کلا حذف کند و درگیر حاشیهها شود قطعا موفق نخواهد شد.»
او چند باری در صحبتهایش به «مدیریت مشارکتجو» اشاره میکند، از نظر او و بسیاری کارشناسان حوزه آموزش، وسعت این وزارتخانه و عمق مشکلاتش چنان گسترده است که نمیتوان تنها با تکیه به یک نام به عنوان وزیر از پس پستیها و بلندیهای کار برآمد.
کمیجانی میگوید: «تاکید بر دلسوزی و مدیریت مشارکتجویانه به این دلیل است که خود معلمان با حس کردن این ویژگیها، پای کار حاضر میشوند و اگر بتوانند مشکلی را از سر راه برمیدارند، اما «اگر کسی بیاید که بخواهد شمشیر از رو بکشد و جناحی عمل کند نه. آموزش و پرورش میدان جناح بازی نیست هر کسی که میآید باید با نگاه به حرکت درآوردن این یک میلیون معلم وارد عمل شود.» از نظر او همین وزارتخانهای که میگویند به دلیل وسعت کارکنانش، هزینههای بسیاری را صرف حقوق میکند، از نظر او میتواند تبدیل به وزارتخانهای شود که یک میلیون معلم را به عنوان پتانسیل حل معضلات دراختیار دارد.
یکی از نقدهایی که بارها نسبت به دولت روحانی مطرح شد، تغییرات مدام در بدنه مدیریت کلان آموزش و پرورش بود. از علیاصغر فانی گرفته تا فخرالدین دانشآشتیانی، سید محمد بطحایی و بعد محسن حاجیمیرزایی، این وزارتخانه در دو دولت یازدهم و دوازدهم چهار وزیر و یک سرپرست سه ماهه (سید جواد حسینی) به خودش دید. چهرههایی که میتوان به جرات گفت کاملا با هم متفاوت بودند.
کمیجانی در مورد دلسوزی، مدیریت مشارکتجویانه، کاربلدی و اعتماد هیات دولت به وزیر آموزش و پرورش صحبت کرد. آیا به نظر او در دولت روحانی گزینهای بود که با این ویژگیها همخوانی داشته باشد؟ به نظر او با همین رویکرد بود که علیاصغر فانی از ابتدا به عنوان گزینه اصلی روحانی برای آموزش و پرورش انتخاب شد: «آقای فانی از ابتدا در آموزش و پرورش بودهاند. اما متاسفانه در آموزش و پرورش یک گعدههایی وجود دارند که فورا وارد عمل میشوند و نمیگذارند کارها به درستی انجام شوند. وزیر آموزش و پرورش باید خیلی تیزتر از اینها باشد.
آقای فانی مرد بسیار بزرگواری بودند و واقعا تجربه داشتند، اما ایشان را خیلی در دولت تحویل نمیگرفتند. بعد آقای دانشآشتیانی آمد که یک جناحی برایش شمشیر کشیدند و نگذاشتند کاری از پیش ببرد. بعد آقای بطحایی آمد که اول خوب داشت پیش میرفت، اما بعد دولت پشتش را خالی کرد. یعنی همیشه یک جای کار ایراد داشته.» برای همین است که به نظر او از هشت سالی که آموزش و پرورش درگیر این تغییرات و آمد و رفت وزرا بوده حالا انتخاب گزینه برای وزارت آموزش و پرورش از سوی ابراهیم رییسی اهمیت مضاعفی دارد: «امیدوارم وزیر خوبی داشته باشیم.»
یکی از گلایههای جدی معلمان و فعالان صنفی آموزش و پرورش این است که در سالهای گذشته، مسائل آموزش و پرورش در میان هیاهوی اقتصاد و سیاست خارجی گم شده است. هرچند موضوعاتی مانند رتبهبندی معلمان، اعتراضات معلمان و در حال حاضر واکسیناسیون دانشآموزی و نحوه بازگشت به مدارس همواره در میان تیتر خبرها بودهاند، اما بخش مهمی از این مسائل در حد همین تیترها و خبرها میمانند و گرهی از کار آموزش و پرورش باز نمیکنند.
برای همین تاکید روی انتخاب کسی که هیات دولت او را جدی بگیرند و حرفش خریدار داشته باشد، در سالهای گذشته بیشتر شده است. کسی که البته در صندلیاش آنقدری هم دوام داشته باشد که بتواند برنامهای را از پیش ببرد. هرچند تغییر وزیر در دولت روحانی بسیار مورد گلایه بود، اما واقعیت این است که آموزش و پرورش در دولتهای مختلف رنگ ثبات کمتر به خود دیده است.
دو روز پیش امیرعباس میرزاخانی، در یادداشتی به همین موضوع اشاره کرد: «عمر کوتاه مدیریتها موجب شده که وزارت آموزش و پرورش به جای برنامه بلندمدت، دچار ناکامیهای بلندمدت باشد. در حالی که از سال ۱۳۶۰، تمامی دولتها عمر هشت ساله داشتهاند، اما میانگین ۲.۸ ساله وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد که هرکدام بهطور متوسط دو تا سه وزیر آموزش و پرورش را تجربه کردهاند و دولتهای هفتم و هشتم دو وزیر آموزش و پرورش را تجربه کرده است و در طول هشت سال دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی فقط یک وزیر آموزش و پرورش- دکتر نجفی- عهدهدار این سمت بوده است.» حالا نوبت به دولت سیزدهم رسیده است.