متهم در بازجوییها اعتراف کرد زمان واردکردن ضربه چاقو متوجه نشده است چاقو را به دوستش میزند. رسیدگی به این پرونده از پاییز سال ۹۹ به دنبال وقوع درگیری خونین در کارواشی در شهریار آغاز شد. شواهد نشان میداد درگیری میان صاحب کارواش و چند نفر از مشتریها به خون کشیده شده و پسر ۱۶سالهای به نام عرفان زخمی شده است. عرفان که از ناحیه پا بهشدت آسیب دیده بود، به بیمارستان منتقل شد، اما یک روز بعد به دلیل شدت خونریزی ناشی از بریدگی سفیدرانش جان باخت. با مرگ پسر نوجوان تحقیقات پلیس وارد مرحله تازهای شد و مأموران با توجه به گفته شاهدان فهمیدند دوست صمیمی عرفان به نام شایان ضربه کاری را به عرفان زده است.
با افشای این ماجرا، شایان ۱۸ ساله ردیابی و بازداشت شد، اما ادعا کرد ناخواسته چاقو با سفیدران دوستش برخورد کرده است. در حالیکه پزشکی قانونی پس از معاینات بالینی متهم ۱۸ ساله در گزارشی اعلام کرده بود شایان هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال داشته و از رشد عقلی برخوردار نبوده است، پرونده برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، پدر و مادر عرفان درخواست قصاص متهم را مطرح کردند.
پدر مقتول درحالیکه بسیار ناراحت بود، گفت: پسرم و شایان با هم دوستان صمیمی بودند و آن روز همراه هم به کارواش رفته بودند، اما نمیدانم چطور پسرم کشته شد. شایان هنگام درگیری چاقو همراه داشته و با قصد پسرم را کشته است؛ به همین خاطر من برای او تقاضای قصاص دارم.
سپس شایان که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت. او گفت: آن روز همراه دوستم به کارواش رفته بودم، اما با صاحب آنجا و چند نفر از مشتریها درگیر شدم. درگیری سر موضوعی پیشپاافتاده رخ داده بود، اما دعوا بالا گرفت و صاحب کارواش ضربهای به سرم زد. از سرم خون جاری شد و خون جلوی صورت و چشمانم را گرفته بود و جایی را بهخوبی نمیدیدم. چند نفری روی سرم ریخته بودند و مرا کتک میزدند و من میخواستم هر طور شده خودم را خلاص کنم. متهم ادامه داد: من زیر دست و پا افتاده بودم و کتک میخوردم که همان موقع یک نفر از پشت سر پیراهنم را کشید و من که فکر نمیکردم دوستم عرفان باشد، با چاقو یک ضربه به او زدم، اما بعد متوجه شدم دوستم عرفان مرا از پشت سر کشیده بود تا کمکم کند و نجاتم دهد. او قصد میانجیگری داشت که اشتباهی کشته شد. متهم نوجوان گفت: من قصد کشتن دوستم را نداشتم. من هیچ خصومتی با او نداشتم و همراه او به کارواش رفته بودم. شرمنده خانواده عرفان هستم. در آن لحظه اصلا متوجه نشدم چه کسی پیراهن من را میکشد و متوجه نشدم شایان قصد میانجیگری دارد و فکر میکردم یکی از کارگران کارواش است. من اصلا صورت شایان را ندیدم. سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: موکل هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال داشته و پزشک قانونی نیز اعلام کرده است که در رشد عقلی او شبهه وجود دارد؛ ازاینرو تقاضا دارم طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی از قصاص معاف و به مجازات قانونی محکوم شود.
با پایان دفاعیات وکیل، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده و نظریه پزشکی قانونی، متهم را از قصاص معاف و به پرداخت دیه و سه سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم کردند.