پیش از این، دولت جو بایدن به امارات متحده عربی فشار آورده بود تا تجهیزات هوآوی را از شبکه مخابراتی خود حذف کند و اقدامات دیگری در راستای فاصلهگرفتن ابوظبی از پکن انجام دهد. بااینحال، شدت چنین فشاری بر سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، احتمالا متفاوت خواهد بود. جالب اینجاست که یحتمل قطر تحت فشار کمتری قرار خواهد گرفت؛ چراکه نگرانی واشنگتن از ماهیت روابط پکن و دوحه چندان زیاد نیست.
بهطورکلی، قطر و چین به روابط گرم خود ادامه خواهند داد. مشارکت چین و قطر عمدتا انرژیمحور است. فراتر از همکاری در بخش گاز طبیعی مایع، روابط دوحه با پکن، در مقایسه با روابط عربستان یا امارات با چین، بسیار کمتر است.
آندریاس کریگ، مدرس کینگز کالج لندن، توضیح داد: «توسعه میدان شمالی و گسترش بازارهای جدید به سمت آسیا، به وضوح اهمیت بالایی داشته است». با درنظرگرفتن چین، بهعنوان مصرفکننده اصلی گاز طبیعی مایع در آینده قابلپیشبینی، در رابطه با فروش گاز طبیعی، برای قطر عملگرایانهتر است که توجه بیشتری به شرق آسیا -و عمدتا چین- داشته باشد.
در واقع شرکتهای چینی، سرمایهگذاریهای زیادی در میدان شمالی قطر داشتهاند که قطریها را در راستای توسعه استخراج گاز خود در سالهای آتی یاری خواهد داد. شایانتوجه است که بخش بزرگی از ذخایر گاز قطر، یعنی میدان شمالی یا پارس جنوبی، با ایران مشترک است.
به استدلال کریگ، «قطریها آشکارا میگویند که به همکاری در زمینههای دیگر نیز تمایل دارند، اما اینها فقط حرف است و بهجز بخش گاز طبیعی مایع، ما هیچگونه همکاری عمیقتری میان چین و قطر نمیبینیم». بااینحال، این به معنای آن نیست که همکاری عمیقتری در آینده نیز شکل نخواهد گرفت.
تمایل دوحه به تنوع اقتصادی، به احتمال زیاد این کشور را به تلاش برای جذب سرمایهگذاری چین در زیرساختها، فناوری اطلاعات و سایر بخشهای اساسی تشویق میکند. برای مثال، از طریق غولهای فناوری هوآوی و ZTE، پکن از موقعیت دوحه برای تبدیلشدن به قطب فناوری درجه یک در سطح جهانی حمایت میکند؛ مثلا از طریق سرمایهگذاری در پروژههای آیندهنگرانه «شهر هوشمند» قطر.
پکن و دوحه، در راستای ابتکار کمربند و جاده چین، دیدگاههای مشترکی دارند که میتواند این دو کشور را به هم نزدیکتر کند؛ همانطورکه از جهاتی خاص، همهگیری کووید ۱۹ آنها را به هم نزدیک کرد. افزون بر این، چین حامی میزبانی قطر در مسابقات جام جهانی فوتبال سال آینده بوده است. همچنین زمانی که موضوع پیشرفت قطر بهعنوان یک بازیگر بینالمللی به میان میآید، پکن همواره پشت قطر ایستاده است. این دو کشور در رابطه با مسائل خاورمیانه نیز دیدگاههای معینی دارند؛ موضوعاتی مانند مسئله فلسطین.
آیا دلیلی هست که فکر کنیم با ادامه تقویت روابط قطر و چین، احتمال دارد دوحه درمورد مسائل مهم دفاعی و امنیتی، از مدار نفوذ ناتو و غرب خارج شود؟ قطعا خیر. در حقیقت، دوحه در محدوده امنیتی ایالات متحده، ترکیه و دیگر اعضای ناتو، ریشه دوانده است. برای مثال، دلیل آنکه قطر پروسه خرید سیستم دفاع هوایی S-۴۰۰ را متوقف کرد، مخالفت آمریکا بود.
به باور کریگ، «قطر هنوز خود را تا حدودی تحت حفاظت غرب میبیند، پس هرچند به وضوح سیاست توسعه در جهت شرق را پیش گرفته است، اما پای امنیت که به میان بیاید، آمریکا همچنان شریک شماره یک خواهد بود. به معنای دقیق، هیچ چیزی وجود ندارد که بر سر راه آنها قرار بگیرد». این رویکرد با رویکرد دیگر کشورهای عرب متفاوت است؛ کشورهایی که به دادوستد تأمینی پرداختهاند و به واشنگتن اعلام کردهاند، در صورت عدم حمایت آمریکا، ترسی از آن ندارند که از پکن یا مسکو، طلب حمایت کنند.
مسئله دیگری که مطرح است، اویغور است. همانطورکه بسیاری از ناظران متذکر شدهاند، عمده کشورهایی که به دلیل سوءرفتار چین با اویغورهای مسلمان در سین کیانگ، جلوی این کشور درآمدند، بیشتر کشورهای غربی بودند تا کشورهای مسلمان. همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس -به استثنای قطر- بهجای آنکه در انتقاد از چین، جانب آمریکا و اروپا را بگیرند، در برابر اتهامات بسیار جدی از جمله اتهام «نسلکشی»، از پکن جانبداری کردند.
کریگ گفت: «نگرانیهای قطر [در رابطه با سین کیانگ]با دولتهای غربی مشترک است. من فکر میکنم وقتی صحبت از اویغورها در چین میشود، در اظهاراتی خاص، همصدایی بیشتر قطر را با شرکای غربی شاهد خواهیم بود. اما این همیشه ملایمتر از چیزی است که ما از دولتهای غربی میبینیم، چون قطر نمیخواهد رابطه بر پایه انرژیاش را با چین به خطر بیندازد».