روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: محمد هاشمی ادعا کرد مسئله اصلاحطلبان در انتخابات نظارت استصوابی است.
هاشمی در گفتگو با روزنامه اعتماد و در پاسخ این سؤال که «در جریان اصلاحطلبی نیز کاندیداهای مختلفی که احتمال تایید صلاحیتشان وجود دارد، همچون اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی یا محمدرضا عارف مطرح است. به نظر شما چقدر این گزینهها جدی هستند؟»، اظهار داشت: آنچه به صورت غیررسمی از جریان اصلاحطلب شنیدهام، این روزها مساله تایید صلاحیت بسیار مهم است و حتی عدهای معتقدند اشخاصی که شما نام بردید یا افراد دیگر از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت نمیشوند، چراکه گفته میشود اساسا این دوره بهدنبال انتخابات رقابتی متوازن نیستند و میخواهند همان تجربه انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی تکرار شود.
در واقع در جریان اصلاحطلب بیش از اینکه مساله «چه کسی کاندیدا شود» مطرح باشد، مساله «چه کسی احراز صلاحیت میشود» مطرح است.
وی درباره محسن هاشمی گفت: آنچه من درباره محسن هاشمی شنیدم، این بود که در انتخابات ریاستجمهوری کسی نمیتواند خودش را نامزد کند، بلکه باید یک جریان یا گروهی او را به عنوان نامزد معرفی کند. از سویی در کارگزاران سازندگی ۲، ۳ نفری به عنوان کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری مطرح هستند که این افراد به صورت بالقوه میتوانند کاندیدا باشند، اما برای بالفعل شدن نیاز است که ابتدا نتیجه تایید صلاحیت کاندیداها مشخص شود.
محمد هاشمی درباره جهانگیری هم گفت: بالاخره اسحاق جهانگیری یک شخصیت سیاسی است و مدیران درحد ایشان وقتی سخنرانی یا سفر میکنند و دیدارهایی دارند، توقع این است که در مورد مسائل روز اظهار نظر کنند. مردم در حال حاضر بیشتر مشتاق هستند راجع به روابط بینالملل و وضعیت اقتصاد و معیشت و اوضاع سیاسی بدانند و بشنوند. در حال حاضر تبلیغات دشمن بسیار شدت گرفته است. متاسفانه رسانههای بیگانه و خارجی علیه نظام، انتخابات و بحث مشارکت در انتخابات صحبت میکنند تا مردم را مأیوس کرده و از نظام جدا کنند. این روزها بسیاری در حال القای این مساله هستند که همه مشکلات از سوی مدیریت است بنابراین فضا حکم میکند که شخصی در سطح معاون اول ریاستجمهوری در مورد مسائل سیاسی صحبت کند.
درباره اظهارات آقای محمد هاشمی گفتنی است که اولاً مشکل اصلاحطلبان، وعدههای دروغین و اعتمادکردن مردم است و نه نظارت استصوابی.
چنان که نامزدهای همین طیف در انتخابات مجلس (سال ۹۸) رأییهایی در حد ۹۵ هزار رأی و ۶۷ هزار رأی و پایینتر در تهران کسب کردند.
در عین حال طبق نظرسنجیها، محبوبیت نامزد مورد حمایت این طیف در سال ۹۲ و ۹۶ (روحانی) در اثر سوء مدیریت فاحش، به زیر ۷ درصد سقوط کرده است. در اثر همین سقوط مقبولیت اجتماعی هم بود که آقای عارف (نامزد ریاست جمهوری ۹۲ و رئیس فراکسیون امید در مجلس دهم) ترجیح داد از خیر نامزدی در انتخابات مجلس یازدهم بگذرد.
ثانیاً طیف مذکور در نوع انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس، چند برابر نامزد مورد نیاز، نامزد داشته است؛ چنان که مجبور شدند در سال ۹۲ عارف، و در سال ۹۶ جهانگیری را وادار به انصراف کنند.
ثالثاً برخلاف ادعای آقای محمد هاشمی، آقای جهانگیری خود مجسمه سیاهنمایی و ناامید کردن مردم در طول سالهای اخیر بوده است و طبیعی است که نمیتوان تصویری سیاه و تیره و تار برای مردم تصویر کرد و هرگاه هم اراده کردند- آن هم بدون کارنامه یا با کارنامه انباشته از سوء مدیریت - همان تصویر را سفیدسازی کنند. این جفای بزرگی است که اغلب مدعیان اصلاحطلبی برای چند رأی بیشتر، در حق مردم و کشور مرتکب شدند.