فرارو- دو قتل سریالی قزوین، علاوه بر بعد یکسانی جغرافیایی، واجد بعد بسیار مهمی است که شاید پس از این هم بیشتر در این باب بشنویم. هر دو قاتل اهل مطالعه بوده اند و به عبارتی «بر شانه گذشتگان خویش ایستاده اند.»
به گزارش فرارو؛ قتل سریالی به شکل جنایتی روزمره در آمده است! شاید برای برخی این گزاره اغراقآمیز به نظر برسد، اما چه نظر دیگری میتوان درباره نوع خاصی از جنایت داشت، که «قاتلان حرفهای» مرتکب آن میشوند.
«سعید» با مشارکت همسرش فریده به قتل اقدام میکرد. آنها 4 تن را کشتند. پروندهای که در سال 87 مطرح شد.
«علیرضا» قاتل سریالی زنان در سال 87 بود که محاکمه شد. جرم او مشارکت در قتل 7 زن و ربودن 11 زن وسرقت اموال آنها بود و 8 بار اعدام به عنوان حکمش نوشته شد.
در سال 88 پرونده «امید» قاتل سریالی کرج مطرح شد. جرم او
ربودن و قتل 10 زن و دختر جوان با همدستي همسرش از ابتداي بهمن سال 86 بود و بر این اساس به 10 بار قصاص محکوم شد. همسر او به جرم معاونت، به 7 سال حبس محکوم شد.
میگویند قاتل سریالی ماهشهر یعنی «حکیم» نیز 4 نفر را به قتل رسانده است. گفته میشد شاید هدف او «سرقت» و «مسائل اخلاقی» بوده است. پلیس قتل نفر چهارم را تنها پس از دستگیری حکیم و اعتراف او کشف کرد. قاتلی که قتلهایش را به پلیس خبر میداد در میانه تحقیقات سکته کرد و مرد.
این مدعا که قتلهای سریالی بدل به جنایاتی عادی شده اند، کمتر قابل مناقشه است. اما پدیده جدید قتلهای سریالی قزوین است. پدیدهای که باید بسیار جدیتر مورد توجه قرار گیرد.
قتلهای سریالی قزوین، مشابهتهای نگرانکننده
مهین قدیری، زنی که 5 پیرزن و یک پیرمرد را به قتل رساند. او نخستین قاتل سریالی قزوین بود. قاتلی سی و چندساله که کتابهای آگاتا کریستی را میخواند و بر آن اساس برای قتلش الگو میگرفت: او هیچ ردی از خود به جا نمیگذاشت.
شاید بیدلیل نبود که یک بار بازداشت او به سرانجامی نرسید. او با خونسردی تمام در بازجوییها رفتار کرده بود و اسباب ظن مامورین را از میان برده بود.
در میان اتهامات این زن، که دو دختر 8 و 18 ساله نیز دارد، اتهام قتل زنی 54 ساله به نام کیمیا نیز وجود داشت. قتل این زن، مولفههایی داشت که هرکسی را به مهین قدیری مظنون میکرد، اما او از پذیرفتن این اتهام خودداری کرد: «اگر کیمیا را کشته بودم، میگفتم. مثل همه قتلهای دیگری که انجام دادم.»
تا این که در این هفته خبر رسید که دومین قاتل سریالی شهر قزوین دستگیر شد. حدود يك ماه قبل مهرعليان مدير روابط عمومي دادگستري قزوين شايعه وجود يك قاتل سريالي در اين شهر را تكذيب كرده بود، اما دادستان اين شهر در جمع خبرنگاران گفت كه اين تكذيب را به خاطر جلوگيري از ايجاد جو رعب و وحشت بين اهالي اين منطقه انجام داده است.
این قاتل 5 قتل سریالی را انجام داده بود و در تمام آنها به سرقت طلای مقتولین پرداخته بود. دقیقاً همان کاری که مهین میکرد. انگیزه مهین از این قتلها پرداختن بدهیاش بود و به گفته خود مقتولین (به استثنای یک پیرمرد) را از میان کسانی انتخاب میکرد که عمرشان را کرده بودند و چشمشان به دنیا نبود.
این قاتل که با مینیبوس فیات خود اقدام به قتل میکرده است، سابقه محکومیت کیفری به خاطر ایجاد مزاحمت برای بانوان را در سجل خویش داشته است. و به همین دلیل به نظر میرسد انگیزه او از این قتلها چیزی جز مسائل مالی بوده است.
اما سر سرقتهای آقای قاتل چه بوده است؟ او میگوید تمامي جزئيات قتلهاي انجام گرفته توسط مهين قديري را ميخوانده و پرونده وي را پيگيري ميكرده است. وی هم به نوعی میخواسته ردی از خود به جای نگذارد و ذهن مامورین را منحرف نماید. کما این که در قتل کیمیا کاملاً توانسته بود آنها را گمراه نماید.
دو قتل سریالی قزوین، علاوه بر بعد یکسانی جغرافیایی، واجد بعد بسیار مهمی است که شاید پس از این هم بیشتر در این باب بشنویم. هر دو قاتل اهل مطالعه بوده اند و به عبارتی «بر شانه گذشتگان خویش ایستاده اند.»
وجود این مسئله نشان از ورود «قتل» در ایران به دوران جدیدی حکایت دارد. دوران «قاتلان بامطالعه.»