«مراد هافمن» دیپلمات مسلمان آلمانی تجربه معنوی خود در سفر حج را در کتاب «سفر به مکه» در قالب خاطرات روایت و سعی کرده است که از جهت زیبایی شناختی، فلسفه و عمق این سفر را بیان کند.
به گزارش ایکنا، مراد ویلفرد هافمن (Murad Wilfried Hofmann)، نویسنده، دیپلمات و اندیشمند مسلمان آلمانی و مؤلف کتابهایی همچون «اسلام به عنوان یک جایگزین» بود. وی در سال ۱۹۳۱ میلادی در یک خانواده کاتولیک در شهر «آشافنبورگ» واقع در شمال غربی ایالت بایرن آلمان متولد و در سپتامبر ۱۹۸۰ مسلمان شد. این امر به دلیل جایگاه بالای دیپلماتیک وی، جنجال بسیاری را برانگیخت.
او از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۹۴ به عنوان کارشناس مسائل دفاع هستهای در وزارت خارجه آلمان مشغول به کار بود و از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ به عنوان مدیر اطلاعات در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در بروکسل فعالیت میکرد. وی همچنین مدتی سفیر آلمان در الجزایر و مدتی نیز سفیر آلمان در مراکش بود.
پایگاه خبری «الجزیره» در مقالهای در خصوص تجربه هافمن از سفر حج، به بیان دیدگاه و مشاهدات او در این سفر پرداخته است. ترجمه این مقاله به شرح زیر است:
فریضه حج و مفاهیم بزرگ آن همواره در ذهن مسلمانان سراسر جهان رسوخ یافته است و هر سال که موعد حج فرا میرسد، هزاران نفر از جای جای کره زمین با شور و شوق به سوی بیتالله الحرام روانه میشوند تا محل زندگی حضرت ابراهیم (ع) و خانواده ایشان را از نزدیک مشاهده کرده و با محل زندگی پیامبر گرامی اسلام (ص) و جایگاه آغاز دعوت ایشان از نزدیک آشنا شوند.
از این رو، فریضه حج در تصور دین اسلام رکنی اصیل و یکی از ستونهای دین اسلام است که معمار معنوی، اجتماعی و سیاسی دین اسلام آن را بنا کرده است. این فریضه به تنهایی عبادتی اسلامی است که جامع تمام عبادات است چرا که حج کاملترین و عمیقترین عبادات شمرده میشود.
سفرنامه، نوعی نویسندگی ادبی و یکی از فنون زیبای ادبیات است که دارای ظرافت و زیبایی در بیان رخدادهای سفر، وضعیت اقوام، حالات انسانها، زیبایی طبیعت و دیگر موارد است. به همین علت است که سفرنامه از سوی پژوهشگران رشتههای مختلف بسیار مورد استقبال قرار گرفته و این به دلیل تنوع موضوعاتی است که در سفرنامهها مورد توجه قرار گرفته که شامل مسائل دینی و مذهبی، اوضاع اجتماعی، درگیریهای سیاسی، بحرانهای اقتصادی و وضعیت علمی جامعه بوده است.
اما سفرنامه حج از گذشته تا حال همانند مرهمی بر زخم کسانی بوده که در بیابان عدم به دنبال قطره آبی از وجود میگردند؛ از آن رو که تاریخ درباره شمار زیادی از اندیشمندان، فیلسوفان و ادیبانی که در فریضه حج مفهوم آرامش را برای دلهایشان یافتهاند، برای ما حکایتها دارد. از محمد اقبال گرفته تا مالکوم ایکس و از محمد اسد تا مراد هافمن و همچنین از علی شریعتی تا جلال آل احمد.
این مسئله فقط به مسلمانان منحصر نمیشود بلکه مستشرقان نیز نسبت به آن توجه ویژه داشتهاند و حتی برخی از آنها با تظاهر به مسلمان بودن به زیارت حج رفته تا به اسرار نهفته این سفر واقف شوند.
از این منظر، اهمیت فریضه حج برای شخصیتهای جهان و اندیشمندان مسلمانی که لقب «حاجی» را با خود حمل کردهاند، روشن میشود. چنانکه «مراد هافمن» این لقب را یک لقب شرقی میداند که به هیچ یک از القاب جهان عرب شباهت ندارد.
برخی نیز معتقدند که باید بر روی این افراد برچسبی با عنوان «ساختِ مکه» بچسبانیم، زیرا این افراد یک تجربه ناب مؤمنانه در حج داشتهاند؛ تجربهای که اگر بگوییم زندگی و رفتار و منش آنها را کاملاً تغییر داده است، مبالغه نکردهایم. گویی که حج ابزار عجیبی برای ساخت بشریت است که حاجی از این مراسم همچون روزی که از مادر متولد شده، خارج میشود.
مراد هافمن کیست؟
با این مقدمه به زندگی «مراد هافمن» اندیشمند آلمانی مسلمان شده میپردازیم:
مراد هافمن، دیپلمات برجسته و نویسنده مسلمان آلمانی است که در سال ۱۹۳۱ میلادی در آلمان متولد شد. وی در سن ۹ سالگی عضو تیم جوانان هیتلر شد، اما همزمان، عضویت یکی از گروههای ممنوعه و مخالف نازیسم را نیز پذیرفته بود.
وی تحصیلات خود را در رشته حقوق ادامه داد و پس از دریافت مدرک لیسانس در مونیخ، دکترای خود را نیز در رشته حقوق کسب کرد. او سالیان زیادی به عنوان منتقد در مجلات تخصصی مقاله مینوشت و از دهه ۵۰ قرن گذشته در سفارت آلمان در الجزایر مشغول به کار شد. این مسئله باعث شد که از نزدیک شاهد انقلاب الجزایر باشد و به نظر میرسد که این انقلاب توجه شدید او را برانگیخت و او را به تأمل واداشت.
تحول هافمن و گرویدن به دین اسلام
هافمن مؤلف کتابهای بسیاری با موضوع آینده اسلام در تمدن غربی و اروپایی است. او در سال ۱۹۸۰ میلادی خود را از مسیحیت کاتولیک به اسلام تغییر داد و به این دین مبین گروید.
او کارشناس دفاع هستهای در وزارت خارجه آلمان بود و به دلیل منصب عالی او در دولت آلمان، مسلمان شدنش موجب جنجال گسترده در دولت این کشور شد.
هافمن از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ میلادی نیز به عنوان مدیر بخش اطلاعات پیمان ناتو در بروکسل مشغول به کار بود و سپس در سال ۱۹۸۷ سفیر آلمان در الجزایر شد و تا سال ۱۹۹۰ میلادی در این منصب خدمت کرد. او از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ میلادی نیز سفیر آلمان در مراکش بود.
از جمله مؤلفات هافمن میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: یادداشتهای یک آلمانی مسلمان، دین اسلام به عنوان جایگزین، دین اسلام در سال ۲۰۰۰ میلادی، دین اسلام در هزاره سوم، دیانت در صعود.
این کتابها نشان میدهد که رسیدن هافمن به دین اسلام زائیده یک موضعگیری عاطفی یا کمبود روانی نبوده است، بلکه این انتخاب نتیجه تجربیات، اندیشیدنها و تحقیقات متمرکز درباره دین اسلام بوده است.
هافمن دستی نیز در هنر داشت و در ابتدا عاشق هنرهایی، چون نقاشی، مجسمهسازی، معماری و خوشنویسی بود و در زمانی که به جهت شغل دیپلماتیک خود در الجزایر و سایر کشورهای اسلامی به سر میبرد، به آثار معماری اسلامی مانند مساجد، مدارس و بناهای قدیمی و باستانی بسیار توجه میکرد.
وی در این باره میگوید: آثار معماری در کشورهای مختلف مرا شگفتزده کرده بود؛ مانند کاخ الحمراء در غرناطه (به اسپانیایی: Granada) یا مسجد بزرگ قرطبه اسپانیا که یقینا نمونهای از یک تمدن بزرگ است.
هافمن به قدری از هنر اسلامی شگفتزده شده بود که احساسش نسبت به سایر هنرها را از دست داده بود. وی در این باره گفته است: «هنر اسلامی برای من تبدیل به زیبایی شناختی ملی شده بود. آثار هنری دوران یونان باستان و رنسانس بسیار اصیل بود، اما در وجود من نفوذ نکرد و نتوانست عواطف و احساسات مرا برانگیزد. من اکنون قدرت جاذبهای در این دین میبینم که بیش از دین گذشتهام است.»
هافمن برای درک دین اسلام سؤالات دینی و فلسفی زیادی داشت که به دنبال جواب آنها به جستوجو پرداخت. او با قرائت آیات قرآن کریم توانست پاسخ سؤالات فلسفی خود در رابطه با «ماهیت ارتباط میان خدا و انسان» یا «ضرورت وحی و دین» را بیابد.
کتاب سفر حج؛ اثر مراد هافمن
سفر حج؛ انجام شعائر و بروز احساسات
این دیپلمات مسلمان آلمانی تجربه معنوی خود در سفر حج را در کتاب «سفر به مکه» در قالب بیان خاطرات خود از سفر حج و تصاویری از این سفر روایت و سعی کرده است که از جهت زیبایی شناختی به طوری که بیانگر فلسفه و عمق این سفر است، آن را روایت کند.
هافمن در ابتدا به لزوم «آمادگی معنوی» برای سفر حج سخن به میان آورده و توضیح میدهد که مهمترین چیز در این رابطه «بررسی آیات گوناگون قرآن کریم درباره حج در دو سوره مبارکه بقره و حج و همچنین حفظ احادیث رسول گرامی اسلام (ص) درباره حج» است.
وی تأکید میکند که مناسک حج از جهت ظاهری و باطنی، و همچنین مادی و معنوی به یکدیگر پیوند خوردهاند و این پیوند برای مسلمانان چیز عجیبی نیست؛ چرا که عقیده مسلمانان از روح و ماده به صورت توأمان تشکیل شده است و لذا توجه به خداوند در دین اسلام تنها به روح یا جسم منحصر نمیشود. مسلمان در نماز و روزه و قربانی کردن و حج خود، تنها با روح و عقل و قلبش حاضر نمیشود بلکه همزمان با گوشت و خون خود نیز حضور مییابد. این امر نتیجه توحید بوده که مبدأ و سرچشمه عقاید اسلامی است.
هافمن عقیده دارد که صبر، نظم و انضباط از مهمترین ارزشهایی است که مناسک حج در وجود مؤمن القا میکند. وی میگوید: حاجی باید به زیور صبر آراسته باشد و از ورود به کار خلاف یا حتی شروع آن خودداری کند. چه برسد به این که کار حرامی را انجام دهد.
او ادامه میدهد: نظم و انضباط مسلمانان در مراسم حج بسیار اعجاب برانگیز بود، حتی حجاج نسبت به انسانها، حیوانات و گیاهان نیز ملاطفت داشتند و گمان نمیکنم پیش از این تجربه، آموزههای دینی توانسته باشند برخی قوانین اجتماعی را در زمان کوتاهی لغو سازند.
هافمن درباره لباس احرام نیز میگوید: مهمتر این است که تمامی حجاج یک لباس را میپوشند و ثروتمند و فقیر، قوی و ضعیف، هوشمند و کمهوش و بزرگ و کوچک در این رابطه تفاوتی ندارد. این لباسهای احرام فقط بیانگر مساوی بودن بشریت در برابر خداوند نیست بلکه همچنین بیانگر روز قیامت است. گویی که انسانها از مرگ برخاستهاند و کفنشان را همچنان بر تن دارند. حتی بسیاری از حجاج هستند که لباسهای احرام خود را نگه میدارند تا به عنوان کفن از آن استفاده کنند.
هافمن مفهوم سمبلیکی از طریقه احداث کعبه بیان میکند تا به این مطلب برسد که اعتقادات اسلامی به دلیل این سادگی و وضوح از دیگر مذاهب و ادیان متمایز است. او میگوید: کعبه به شکل یک مکعب کاملاً توخالی است، ساختمانی با سنگهای بزرگ. کعبه تصویر معماری کاملی از خانه خدا در سادهترین شکل است، به دور از هرگونه پیچیدگی که در هنر یونان دیده میشود.
وی درباره حجرالاسود نیز میگوید: حجرالاسود تنها اثری است که از زمان قبل از اسلام باقی مانده و به طور خلاصه، قدیمیترین جزء خانه کعبه است که حضرت محمد (ص) شخصاً آن را در آن مکان قرار داده و تا امروز باقی مانده است.
هافمن درباره داستان این سنگ نیز گفت: پیامبر اسلام (ص) برای حل اختلاف میان افراد قریش با میانجیگری خود، این سنگ را در جای خود قرار داد.
او درباره مناسک سعی بین صفا و مروه نیز به داستان دویدن هاجر میان دو کوه صفا و مروه اشاره میکند که به دنبال آب برای نوزاد خود، حضرت اسماعیل (ع) در بیابان بیآب و علف مکه بود.
وی میافزاید: شعائر حج با وجود اینکه نیازمند توانایی جسمی است و تلاش و مشقت فراوانی به دنبال دارد، اما از زیبایی نیز خالی نیست که باعث زدوده شدن درد و خستگی میشود و معنویت و ایمان را میافزاید.
هافمن منظره طواف خانه خدا را منظرهای بسیار زیبا توصیف کرده و میگوید: به نظر میرسد کعبه یک مرکز ثابت و بدون تحرک است که استوانهای به آرامی و در سکون کامل در جهت خلاف عقربههای ساعت، به دور آن میچرخد. این منظره تنها موقع اقامه نماز تغییر میکند و در آن زمان کعبه مرکز چندین دایره متحدالمرکز است که از هزاران جسم سفیدپوش تشکیل شدهاند و به یک چیز تمایل پیدا میکنند و یک کار را انجام میدهند؛ که این کار سمبل تسلیم نفس به خالق آن است.
او درباره روز عرفه که رکن بزرگ حج محسوب میشود، و درباره زیباییهای این روز نیز میگوید: روز عرفه روزی طولانی، اما زیبا بود؛ روزی برای اندیشیدن و صلح، روزی برای نماز و احادیث ارزشمند. من از زمانی که در کودکی مراسم دین مسیحیت را انجام میدادم، چنین توجه کاملی به خداوند و با این صفای باطنی زیبا را تجربه نکرده بودم. روز عرفه چیزی جز مناجات خداوند نیست. آنجا ندای همیشگی ما «لبیک اللهم لبیک» مجسم میشود. این همان معنای ایستادن در برابر خداوند در عرفات است؛ میلیونها انسان کفنپوش، در این روز همه چیز را پشت سر گذاشته و وجودشان خالص برای خدا میشود، مرگ را انتظار میکشند، نماز میخوانند و با خشوع و یقین چنان تضرع میکنند که پیش از این چنین کاری انجام نداده بودند و پس از آن هم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
هافمن درباره رمی جمرات و اینکه جمرات سمبل تلاش شیطان است، میگوید: اتوبوس ما ساعت ۲ صبح به منا، در نزدیکی محل رمی جمرات رسید. رمی جمرات سمبل رد قاطعانه شری است که درون نفس انسان و همه جهان وجود دارد.
حج؛ کنفرانس جهانی
هافمن درباره احساس امنیت کاملی که در میان حجاج بیت الله الحرام به دست آورده نیز سخن میگوید و تأکید میکند که از این امنیت معنای عبارت «السلام علیکم» را درک کرده است که بیانگر زندگی است؛ زیرا کرامت، زیبایی، ایمان و همبستگی را مجسم میکند. وی میگوید: ما احساس میکردیم که مانند ذرهای از جهان هستی هستیم که تمام تفاوتها در مکه مخفی شده است؛ و تنها در رکوع نمازم درک کردم که همه جنسیتها، رنگ پوستها و همه انسانها شبیه هم هستند.
هافمن در اینجا به اختلاف دیدگاه اسلام با مسیحیت و دیگر ادیان اشاره کرده و میگوید: شعائر حج انسان مسلمان را به حضرت ابراهیم (ع) پدر انبیا پیوند میدهد؛ او کسی است که خداوند او را به بالا بردن پایههای خانه خدا امر کرد و این تأکیدی بر وحدت رسالتهای آسمانی و پیوند میان انبیای الهی با وجود اختلاف میان شعائر دین آنها است. این دیدگاه بر خلاف دیدگاه کلیسای مسیحیت است.
وی در این باره توضیح میدهد: کلیساهای مسیحیت به آسانی شعائر دین یهود و مراسم بت پرستان را به رسمیت نمیشناسند. اما دین اسلام در به رسمیت شناختن شعائر ادیان دیگر مشکلی ندارد؛ لذا حضرت محمد (ص) به هیچ وجه ادعا نکرده است که دین جدیدی آورده است؛ بلکه رسالت او تجدید و اتمام دین واحد خداوند یعنی دین اسلام و دین تسلیم و خضوع در برابر خدا است.
پایان بخش سفر هافمن به حج، زیارت مدینه منوره بود که حرم پیامبر اسلام (ص) در آنجا واقع شده است. چرا که در میان حجاج مرسوم است که پس از پایان مناسک حج به مدینه منوره میروند. وی درباره احساسات خود در این شهر میگوید: حضور در شهری که رسول خدا (ص) میزیسته است و در آنجا برنامهریزی و کار و سخنرانی کرده و عشق ورزیده و از سکرات موت رنج برده است، بسیار حیرتانگیز است. در این محل، تجربه عمیقی به دست آوردم و برخی از حاجیانی که همراه من بودند، در حرم پیامبر (ص) به شدت گریه میکردند.