شرق نوشت: همه نگاهها به دستان رئیس دستگاه عدلیه است تا با پذیرش درخواست اعاده دادرسی، امکان رسیدگی مجدد به پرونده سه جوان محکوم به اعدام را فراهم کند. آیا قاضیالقضات با این درخواست میلیونی هموطنانش که در رسانهها و فضای مجازی منتشر شده است، موافقت خواهد کرد؟
سؤالی که پاسخ به آن با توجه به عملکرد حجتالاسلام رئیسی در یک سال و اندی که بر مسند دستگاه قضا نشسته، خیلی دور از ذهن نیست و انتظار برای رسیدگی مجدد به پروندهای که حکم سلب حیات برای سه جوان را دارد نیز خواستهای انسانی نیست.
در چند روز گذشته، تأیید حکم اعدام سه جوانی که در حوادث آبان بازداشت شده بودند، با واکنشهای بسیاری همراه شد. دلیل این امر هم نحوه رسیدگی و نبود اطلاعات از روند برگزاری دادگاه بدوی آنها و متعاقب آن عدم پذیرش حضور وکلای تعیینی آنان در مرحله فرجامخواهی در دیوان عالی کشور بود.
خبرگزاری فارس نیز در گزارشی از پذیرش اعاده دادرسی از سوی رئیسی خبر داد. این خبر خیلی سریع از سوی قوه قضائیه تکذیب شد، البته این تکذیب به معنای رد درخواست نیست؛ زیرا در توضیح قوه قضائیه آورده شد که هنوز درخواست وکلا برای اعمال اعاده دادرسی ثبت نشده است تا تصمیمی در این رابطه گرفته شود.
در گزارش میزان از سرنوشت تقاضای اعاده دادرسی آمده است: «درپی انتشار خبری در یکی از خبرگزاریها مبنی بر صدور دستور اعاده دادرسی سه متهم اعدامی حوادث آبانماه، مرکز رسانه قوه قضائیه ضمن تکذیب این خبر اعلام کرد همچنان که روز گذشته سخنگوی قوه قضائیه در نشست خبری گفت «ممکن است در فرایند قانونی اجرای احکام، دادرسیهای فوقالعاده مانند اعمال ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری چه در این پرونده و چه در سایر پروندهها، نتیجه پرونده را توأم با تغییر کند»، در این پرونده نیز در صورت وصول درخواست، قوه قضائیه طبق روال قانونی به آن رسیدگی خواهد کرد؛ اما تاکنون درخواستی از جانب وکلای متهمان واصل نشده است».
با توجه به سخنان غلامحسین اسماعیلی در آخرین نشست خبری خود با اهالی رسانه که در این تکذیبیه هم به آن اشاره کرده، احتمال تغییر حکم این سه جوان در فرایند دادرسی فوقالعاده وجود دارد.
ازاینرو، در گفتوگویی با حسین تاج، وکیل محمد رجبی، یکی از این متهمان، از ضدونقیضهای پذیرش یا عدم پذیرش اعاده دادرسی و توقف حکم اعدام پرسیدیم که در پاسخ گفت: پذیرش اعاده دادرسی علیحده است و ما این درخواست را اوایل هفته آینده ثبت خواهیم کرد و هنوز ثبت نشده است. این وکیل دادگستری توضیح داد: ما (امروز، چهارشنبه) توانستیم درخواست اعمال ماده ۴۷۷ را تقدیم کنیم. با توجه به حساسیتی که وجود دارد، تصمیم گرفتیم هم درخواست اعمال ماده ۴۷۷ را داشته باشیم، هم ماده ۴۷۴ را تقدیم کنیم.
او در توضیح شرایط استفاده از ماده ۴۷۴ گفت: ماده ۴۷۴ تقاضای اعاده دادرسی است که زمانی که پروندهای حکم سالب حیات داشته باشد، با ثبت این درخواست اجرای حکم تا نتیجه نهایی متوقف میشود. با توجه به همکاری دستگاه قضا با ما و در راستای قول مساعدی که داده بودند که تا قبل از ارجاع پرنده به اجرای احکام بتوانیم پرونده را مطالعه کنیم، توانستیم امروز پرونده را مطالعه کنیم؛ بنابراین به روند پیشروی این پرونده امید بسیار داریم. تاج درباره درخواست اعمال ماده ۴۷۷ نیز گفت: این ماده همان اعمال ماده ۱۸ سابق است که شامل رسیدگی فوقالعاده میشود؛ البته زمانی که رئیس قوه قضائیه حکمی را خلاف بین شرع تشخیص دهد، با اعمال این ماده و رسیدگی فوقالعاده موافقت میکند. تاج بدون صحبت از اتهامات و مدارک و مستنداتی که منجر به حکم اعدام شده است، فقط تأکید کرد به نتیجه پذیرش درخواست وکلا برای رسیدگی مجدد در این پرونده امید بسیار دارد و با مطالعه پرونده، موارد خلاف بین شرع نیز به دست آمده است. در ادامه این گزارش و با توجه به ابعاد حقوقی و قضائی این پرونده و نبود اطلاعات دقیق درباره اتهامات و ادله اثبات جرمی که منجر به جرم اعدام شده است، در ادامه با دکتر هوشنگ پوربابایی در رابطه با نفس پذیرش اعاده دادرسی و اعمال ماده ۴۷۷ صحبت کردیم.
هوشنگ پوربابایی، حقوقدان و استاد دانشگاه، با بیان این مهم که همه اطلاعات ما مبنیبر اخبار رسانههاست و از جزئیات پرونده اطلاع دقیقی نداریم، گفت: بر اساس قانون آیین دادرسی کیفری، بهصراحت اعلام شده است از ابتدای تحت نظر قرارگرفتن باید حقوق متهم به او تفهیم شود، خانواده متهم در جریان بازداشت و اتهامات و محل نگهداری متهم قرار داشته باشند و متهم باید وکیل داشته باشد تا در رابطه با اتهامات و اقدامات دادرسی نخستین یا مراحل تحقیق، برای او اقامه دفاع انجام شود. طبق آیین دادرسی کیفری، حضورنداشتن وکیل موجب نقض تحقیقات است؛ زیرا متهم از حقوق خود مطلع نیست و نیاز دارد وکیل برای او اقامه حق کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: طبق تبصره ماده ۴۸، متهمان امنیتی در مرحله تحقیقات باید وکیلی از میان وکلای مورد اعتماد قوه قضائیه انتخاب کنند؛ همین امر اختیار وکیل تعیینی را با مشکل مواجه کرده و امیدواریم اگر اعاده دادرسی پذیرفته شد که انشاءلله خواهد شد، وکلای تعیینی این متهمان بتوانند از آنها دفاع کنند.
پوربابایی ادامه داد: بازهم طبق مطالب رسانهها، گفته شده در مراحل مقدماتی این متهمان اقرار به جرم داشتهاند، اما در مراحل بعدی اقرار خود را تکذیب کردهاند. در این رابطه باید دو نکته را توضیح بدهم؛ اول اینکه بدون شک حضورنداشتن وکیل و ناآشنایی متهمان به حقوق خود، ممکن است در مراحل تحقیق منجر به اقرار ناخواسته شود؛ به همین دلیل حضور وکیل اساسی و بااهمیت است. نکته دوم هم این است که برعکس دعاوی حقوقی که اقرار ملکه دلایل است، در امور کیفری فقط به صرف وجود اقرار نمیتوان متهم را محکوم کرد، مگر اینکه ثابت شود اقرار مقرون به واقعیت است؛ یعنی اقرار خالی از شکوشبهه باشد و تأیید شود اقرار خالی از هرگونه فشار و مسائل روانی بوده و کاملا صحیح و موجه است، اما زمانی که متهم در دادسرا بدون حضور وکیل اقرار کرده باشد و خصوصیات ذکرشده با تردید مواجهه شوند، باید به قاعده «درأ» رجوع شود. بیگمان مشهورترین قاعده باب حدود که نخست در باب حدود مطرح شده و سپس از تسری آن به تعزیرات و سایر مجازاتها بحث شده، قاعده «درأ» است. در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲، تعزیر هم با شبهوشک ساقط میشود.
او ادامه داد: حتی شنیدهایم در موبایل این متهمان فیلمهایی از آشوب و اغتشاش وجود داشته که در صورت صحت این امر، حتی اگر این فیلمها به رسانههای خارجی ارسال شده باشد، اتهامی که ممکن است متوجه این افراد شود که بنده قائل به آن نیز نیستم، تبلیغ علیه نظام است؛ هرچند تبلیغ باید مستمر باشد و یکبار نمیشود تبلیغ که اگر باشد هم حکم متهمان سلب حیات نیست، بهخصوص که فکر نمیکنم متهمان سوءنیت خاص داشته باشند و همین امر نیز باید مورد توجه باشد. به گفته این استاد دانشگاه، صدور حکم سلب حیات وسواس و جدیدت بسیار میخواهد. واقعیت این است که افکار عمومی از این حکم قانع نشده و تردید درباره خلاف شرعبودن حکم ایجاد شده است که با پذیرش اعمال ماده ۴۷۷ و رسیدگی مجدد در شعبه ویژه دیوان عالی کشور، باید تمام مراحل دادرسی مورد بررسی قرار بگیرد تا دادرسی دقیقتر و منصفانهتری را با حضور وکلای تعیینی متهمان شاهد باشیم.
او ادامه داد: براساس همین اخبار رسانهها، وکلای تعیینی متهمان در دادگاه بدوی و بعد در دیوان عالی کشور، حتی امکان مطالعه پرونده را نیافتهاند و همین عوامل و شبهات دیگر سبب میشود تأکید کنم قاعده «تدرء الحدود بالشبهات» نیز در مجازات تعزیری قابل اعمال بوده و بهتر است رسیدگی مجدد انجام شود.
بر اساس این گزارش، لازم به توضیح است طبق ماده ۴۷۷ آیین دادرسی کیفری، اگر رئیس قوه قضائیه رأی قطعی صادرشده از هریک از مراجع قضائی را خلاف شرع بیّن تشخیص دهد، با تجویز اعاده دادرسی، پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال میکند تا در شعبهای ویژه رسیدگی جدید انجام شود. همچنین در صورت ثبت اعاده دادرسی، طبق ماده ۴۷۴، حکم اعدام متوقف میشود تا نتیجه درخواست رسیدگی شود.
دو ساعتی با خودم کلنجار رفتتم و دلم نیامد که این چند بیت "پروین اعتصامی" را ارسال نکنم . خسته ام وگرنه تفسیرش هم می کردم . فقط بدانید هر حکم قضایی قرآن با جمله "عفو بهتر است" مزیّن شده و قاعده درء ( إدرَءِ الحُدودَ بِالشُبهات)، حَقنِ دمای مردمان را به سَفکِ دمای ایشان ترجیح داده.مفادِ "حدیثِ رفع" هم مسئولیتِ جنایی را از کودک ومُکرَه و مُضطَرّ و خواب و دیوانه مُرتفع دانسته و آگاهی و گواهی (تصوّرِ صحیح و تصدیقِ عمدی) را شرطِ اصلی تکلیف به شمار آورده. به زبانِ ساده تر ، شروط عامّه تکلیف در فقهِ اسلامی همانندِ عناصر مادّی و معنوی و قانونی جُرم در حقوق موضوعه عمل می کنند و امکانِ توسعه و تضییقِ عِقدُ الوضع یا عِقدُالحملِ حکمِ شرعی را فراهم می آورند.
و امّا شعر پروین (ببخشید که کمی طولانی ست):
قاضیِ کشمر ز محضر، شامگاه
رفت سوی خانه با حالی تباه
هر کجا در دید، بر دیوار زد
بانگ بر دربان و خدمتکار زد
کودکان را راند با سیلی و مُشت
گربه را با چوبدستی خَست و کُشت
خشم هم بر کوزه، هم بر آب کرد
هم قدح، هم کاسه را پرتاب کرد
هر چه کم گفتند، او بسیار گفت
حرفهای سخت و ناهموار گفت
کرد خشم آلوده، سوی زن نگاه
گفت کز دست تو روزم شد سیاه
تو ز سرد و گرم گیتی بی خبر
من گرفتار هزاران شور و شر
تو غنودی، من دویدم روز و شب
کاستم من، تو فزودی، ای عجب
تو شدی دمساز با پیوند و دوست
چرخ، روزی صد ره از من کند پوست
ناگواریها مرا بُرد از میان
تو غنودی در حریر و پرنیان
تو نشستی تا بیارندت ز در
ما بیاوردیم با خون جگر
هر چه کردم گرد، با وزر و وبال
تو بپای آز کردی پایمال
توشه بستم از حلال و از حرام
هم تو خوردی گاه پخته، گاه خام
تا که چشمت دید همیان زری
کردی از دل، آرزوی زیوری
تا یتیم از یک بمن بخشید نیم
تو خریدی گوهر و دُرِّ یتیم
کور و عاجز بس در افکندم بچاه
تا که شد هموار از بهر تو راه
از پی یک راست، گفتم صد دروغ
ماست را من بردم و مظلوم دوغ
سنگها انداختم در راهها
اشکها آمیختم با آهها
بدرهٔ زر دیدم و رفتم ز دست
بی تامل روز را گفتم شب است
حق نهفتم، بافتم افسانهها
سوختم با تهمتی کاشانهها
این سخنها بهر تو گفتم تمام
تو چه گفتی؟ آرمیدی صبح و شام
ریختم بهر تو عمری آبرو
تو چه کردی از برای من، بگو
رشوت آوردم، تو مال اندوختی
تیرگی کردم، تو بزم افروختی
تا به مُرداری بیالودم دهن
تو حسابی ساختی از بهر من
خدمت محضر ز من ناید دگر
هر که را خواهی، بجای من ببر
بعد ازین نه پیروم، نه پیشوا
چون تو، اندر خانه خواهم کرد جا
چون تو خواهم بود پاک از هر حساب
جز حساب سیرو گشت و خورد و خواب
زن بلطف و خنده گفت اینکار چیست؟!
با در و دیوار، این پیکار چیست؟!
امشب از عقل و خرد بیگانهای
گر نه مستی، بیگمان دیوانهای
کودکان را پای بر سر میزنی
مشت بر طومار و دفتر می زنی
خودپسندیدن، و بال است و گزند
دیگران را کی پسندد، خودپسند؟
من نمیگویم که کاری داشتم
یا چو تو، بر دوش، باری داشتم
میروم فردا من از خانه برون
تو بر افراز این بساط واژگون
می روم من، یک دو روز اینجا بمان
همچو من، دانستنیها را بدان
عارفان، علم و عمل پیوستهاند
دیدهاند اول، سپس دانستهاند
زن چو از خانه سحرگه رخت بست
خانه دیوانخانه شد، قاضی نشست
گاه خط بنوشت و گاه افسانه خواند
ماند، اما بیخبر از خانه ماند
روزی اندر خانه سخت آشوب شد
گفتگوی مشت و سنگ و چوب شد
خادم و طباخ و فراش آمدند
تا توانستند، دربان را زدند
پیش قاضی آن دروغ، این راست گفت
در حقیقت، هر چه هر کس خواست گفت
عیبها گفتند از هم بیشمار
رازهای بسته کردند آشکار
گفت دربان این خسان اهریمنند
مجرمند و بی گنه رامیزنند
باز کردم هر سه را امروز مشت
برگرفتم بار دزدیشان ز پشت
بانگ زد خادم بر او کی خود پرست
قفل مخزن را که دیشب می شکست؟!
کوزهٔ روغن تو می بردی بدوش
یا برای خانه یا بهر فروش
خواجه از آغاز شب در خانه بود
حاجب از بهر که، در را می گشود؟!
دایه آمد گفت طفل شیرخوار
گشته رنجور و نمیگیرد قرار
گفت ناظر، دختر من دیده است
مطبخی کشک و عدس دزدیده است
ناگهان، فراش همیانی گشود
گفت کاین زرها میان هیمه بود
باغبان آمد که دزد، این ناظر است
غائبست از حق، اگر چه حاضر است
زر فزون میگیرد و کم میخرد
آنچه دینار است و درهم، میبرد
میکند از ما به جور و ظلم، پوست
خواجه مهمانست، صاحبخانه اوست
دوش، یک من هیمه را باری نوشت
خوشهای آورد و خرواری نوشت
از کنار در، کنیز آواز داد
بعد ازین، نان را کجا باید نهاد؟!
کودکان نان و عسل را خوردهاند
سفرهاش را نیز با خود بردهاند
دید قاضی، خانه پرشور و شر است
محضر است، اما دگرگون محضر است
کار قاضی جز خط و دفتر نبود
آشنا با این چنین محضر نبود
او چه می دانست آشوب از کجاست؟!
وین کم و افزون، که افزود و که کاست
چون امین نشناخت از دزد و دغل
دفتر خود را نهاد اندر بغل
گفت زین جنگ و جدل، سر خیره گشت
بایدم رفتن، گه محضر گذشت
چون ز جا برخاست، زن در را گشود
گفت دیدی آنچه گفتم راست بود
تو، به محضر داوری کردی هزار
لیک اندر خانه درماندی ز کار
گر چه ترساندی خلایق را بسی
از تو خانه نمی ترسد کسی
تو بسی گفتی ز کار خویشتن
من نگفتم هیچ و دیدی کار من
تا تو اندر خانه دیدی گیر و دار
چند روزی ماندی و کردی فرار
من کنم صد شعله در یکدم خموش
گاه دستم، گاه چشمم، گاه گوش
هر که بینی رشتهای دارد بدست
هر کجا راهی است، رهپوئیش هست
تو چه میدانی که دزد خانه کیست؟!
زین حکایت حق کدام، افسانه چیست؟!
زن، بدام افکند دزد خانه را
از حقیقت دور کرد افسانه را
با تشکّر/.
آیا مسئولان ما هنوز هم پیام آبان رو دریافت نکردن؟