زماني وقتي تختي اين جا بود، من به او گفتم پهلوان بايد حواست خيلي جمع باشد. من ميترسم با دو سه برنامهاي كه داري به مشكلي بر بخوري و خداي ناكرده كار دست خودت بدهي.
حجتالاسلام و المسلمين "شيخ حسين انصاريان " سخنران سرشناس در خاطرهاي در مورد جهان پهلوان تختي، چنين گفت: چند سالي كه در محله خاني آباد منبر ميرفتم، وي همراه خانوادهاش پاي منبرم ميآمدند. خود من نيز گاه گاهي به زورخانه ميرفتم. بدين ترتيب به مرور زمان با هم آشنا شده بوديم.
وي عللي براي كشته شدن او ذكر ميكنند و ميگويد، روزي به بازار رفته بودم، از جلوي مغازه آقاي شكوهي، پدر يكي از دوستان هم دورهاي مدرسهام، رد ميشدم. مرا صدا زد و خواست تا با هم چاي بخوريم. ايشان سيد بزرگواري بود و مغازه چاي فروشي داشت. صحبت از تختي شد. او گفت كه "زماني وقتي تختي اين جا بود، من به او گفتم پهلوان بايد حواست خيلي جمع باشد. من ميترسم با دو سه برنامهاي كه داري به مشكلي بر بخوري و خداي ناكرده كار دست خودت بدهي. يكي ارتباط با سيد محمود طالقاني است، ديگري عضويت در جبهه ملي و بالاخره محبوبيتي كه در بين مردم داري ".
انصاريان در ادامه خاطره خود افزود: مرحوم غلامرضا تختي در بين مردم خيلي عزيز و پرطرفدار بود. در زلزله بويين زهرا، براي جمع آوري كمكهاي مردمي از طرف دولت چادرهايي برپا شده بود، اما مردم به آنها توجه چنداني نميكردند. يك مرتبه آقاي تختي وسط سبزه ميدان بازار، بلند فرياد زد: "اي مردم، كمك كنيد. " با نداي آن رادمرد، سيل كمكهاي مردمي سرازير و انبوهي از انواع و مايحتاج زلزله زدگان وسط ميدان جمع شد.
شيخ حسين در ادامه گفت: يك بار نيز در باشگاهي در نزديكي پارك شهر، مجلسي برپا و شاهپور غلامرضا، برادر شاه، دعوت بوده است. وقتي وارد ميشود، مردم توجهي نميكنند و استقبالي از او به عمل نميآورند. دقايقي بعد، غلامرضا تختي وارد ميشود. مردم همه سرپا ميايستند و كف مرتبي برايش ميزنند و با سر دادن شعارهايي ابراز احساسات ميكنند. بدين ترتيب شاهپور غلامرضا خيلي كوچك ميشود و پيش روي مردم احساس خواري و ذلت ميكند.
"شيخ حسين انصاريان " در پايان خاطرات خود گفت: در محله خاني آباد در مجلس ختم او شركت كردم. مراسم به آرامي برگزار شد، اما در مجلس شب هفت او كه در ابن بابويه برگزار شد، از اقشار مختلف مردم، شركت داشتند، بخصوص انقلابيون و مليگراها كه در تضاد با حكومت بودند.