از روزی که کارلوس کیروش پرتغالی ایران را به مقصد کلمبیا ترک کرد، پست سرمربیگری تیم ملی ایران همواره یکی از جنجالیترین خبرها را به خودش اختصاص داده است؛ اگرچه سخنگوی وقت وزارت ورزش گفته بود «زیدان» و «مورینیو» در صف مذاکره با فدراسیون فوتبال هستند، ولی دستآخر بعد از چندماه بلاتکلیفی، مارک ویلموتس بلژیکی بهعنوان سرمربی انتخاب شد؛ مردی که فاصله زیادی با زینالدین زیدان داشت، ولی برای خودش نام و آوازهای در دنیای فوتبال رقم زده بود.
عدم مدیریت صحیح، همراهنبودن بازیکنان تیم ملی با او و دستآخر تأخیر در پرداخت دستمزدش باعث شد تا عمر این همکاری شش ماه هم نشود؛ مارک که هدایت بلژیکیها در جام جهانی را برعهده گرفته و کارنامه نسبتا خوبی هم داشت، از یک مربی «نجیب» به یک مربی «بیهمت» (هر دو به نقل از مسئولان فدراسیون فوتبال) تغییر کاربری داد تا داستان تازهای در فوتبال ملی ایران رقم بزند: داستانی تلخ که ممکن است منجر به ورشکستگی فوتبال هم بشود. او بعد از جدایی از ایران درخواست غرامت شش میلیونیورویی کرده که اگر حرفش را به کرسی بنشاند، دیگر حرفی برای شاهکار مدیریتی (!) فوتبال ایران باقی نمیماند.
مارک که رفت، دوباره سوژه جذاب «چه کسی سرمربی تیم ملی میشود» نقل رسانهها شد؛ «یک روز خارجی و روز دیگر ایرانی» بازی جدیدی بود که فدراسیون فوتبال به راه انداخت و سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان عنوان شد که سرمربی بعدی تیم ملی ایران «صددرصد» ایرانی است. از آنجا که مثل ۹۰ درصد اوقات، اهالی فدراسیون فوتبال اختیاری برای تصمیمگیری قطعی نداشتند، «ایرانی صددرصدشان» به حضور دراگان اسکوچیچ کروات انجامید تا سرمربی سابق صنعت نفت بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی ایران معرفی شود؛ گزینهای که نهتنها تعجب کارشناسان و البته فدراسیون فوتبال (!) را برانگیخت، بلکه خود اسکوچیچ را هم شگفتزده کرد.
او که به بهانه بیماری آلرژی تصمیم گرفته بود از آبادان و درکل از ایران برود، بهناگاه با پیشنهادی عجیب روبهرو شد و پذیرفت که با حداقل دستمزد سرمربی تیم ملی ایران شود. از آنجا که خود اسکوچیچ هم انتظار چنین پیشنهادی را نداشت، میشد پذیرفت که او پوئن زیادی داده تا روی نیمکت تیم ملی بنشیند؛ از حضور دائم در ایران گرفته تا قرارداد مرحلهای و ششماهه! درواقع قرارداد اسکوچیچ بسته به عملکرد و نتایجی که میگیرد تمدید میشود و پس از پایان هر مرحله اگر کارفرما راضی نباشد، بدون دردسر میتواند عذرش را بخواهد.
وجود همین بندها باعث شده تا هنوز بحث داغ «چه کسی سرمربی تیم ملی میشود» تمام نشود؛ اگرچه پیش از این در چند نوبت از احتمال مربیگری گابریل کالدرون و استراماچونی در تیم ملی و جانشینکردن آنها با اسکوچیچ صحبت شده، ولی به نظر میرسد شایعه اخیر را باید جدیتر دنبال کرد. کدام شایعه؟ همین موضوعی که عنوان شده «ویلی سانیول»، مدافع سابق تیم ملی فرانسه و باشگاه بایرنمونیخ قرار است هدایت تیم ملی ایران را برعهده بگیرد.
اگرچه اینبار هم فدراسیون فوتبال خیلی زود چنین شایعهای را تکذیب کرده، ولی به نظر میرسد باید از این دست اخبار مربوط به ویلی و ویلیها را جدیتر گرفت؛ فدراسیون فوتبال با تغییراتی که در خودش دیده، سعی در بهبود شرایط دارد و به نظر میرسد با وجود تکذیب، پیشنهاداتی ردوبدل شده. اول اینکه منبع خبر یک سایت فرانسوی است؛ درست است که «فوت مرکاتو» مثل «اکیپ» نفوذی در اخبار ورزشی فرانسه ندارد، ولی از آن دست سایتها که «بیهوا» خبری روی خروجیاش هم بگذارد نیست؛ فوت مرکاتو در خبری اختصاصی نوشته ویلی سانیول با فدراسیون فوتبال ایران تماسهایی داشته و قرار است جانشین اسکوچیچ شود.
با کنارهمگذاشتن بخشهای مختلف میتوان پی برد که اینبار این شایعه را باید جدیتر گرفت؛ اول اینکه او سابقه کارکردن در ایران را نداشته که مثل دفعات قبل عنوان شود کار «دلال» هاست؛ مورد بعدی اینکه ویلی، فاکتورهای لازم برای نشستن روی نیمکت تیم ملی، دستکم در مقایسه با دراگان اسکوچیچ را دارد؛ او سابقه بازی در تیمهای سنت اتین، موناکو و صدالبته بایرنمونیخ (هشت سال) را داشته و به همراه این باشگاه آخری به مهمترین افتخارات فوتبال رسیده است. اتفاقا حضورش در بایرنمونیخ باعث آشناییاش با علی کریمی و وحید هاشمیان هم شده و به خوبی آنها را میشناسد. پس تا اینجا با یکی از منتقدان همیشگی تیم ملی (علی کریمی) آشنا و با کمک مربی فعلی تیم ملی (وحید هاشمیان) هم به راحتی آبشان در یک جوی میرود؛ با آمدن ویلی، فدراسیون نیازی به تغییرات گسترده در کادر فنیاش ندارد! فاکتور جوانی (۴۳ سال) دیگر موضوعی است که فدراسیون را راغب به بستن قرارداد با این مربی فرانسوی میکند.
از این موارد گذشته، سانیول در عرصه مربیگری هم اگرچه تازهکار است، ولی سطوح مختلفش را تجربه کرده؛ او مربی تیم زیر ۲۳ سالههای فرانسه بود که در هشت بازی بدون شکست به کارش ادامه داده (۶ برد و ۲ مساوی). از طرف دیگر دو سال هدایت تیم بوردو در لیگ فرانسه را برعهده داشته که به دلیل نتایج نهچندان خوب از کار برکنار شده، ولی خودش میگوید اخراجش دلایل فنی نداشته و مسائل دیگری از جمله همدلنبودن اعضای مدیریتی باشگاه باعثش شده است.
دستآخر هم که انتخاب یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال برای دستیاری بوده است! ماجرا به حضورش در بایرنمونیخ بهعنوان کمکمربی کارلو آنچلوتی برمیگردد که بعد از اخراج کارلتو حتی یک بازی هم بهعنوان سرمربی روی نیمکت بایرنمونیخ نشست. از لحاظ قیمت هم مربیای که اعتقاد دارد فوتبال باشگاهی همهچیز نیست، میتواند گزینه ایدئالی برای فدراسیون فوتبال باشد؛ بهویژه بعد از آن شاهکاری که در قرارداد با مارک ویلموتس رخ داده است. سانیول کدهای لازم را هم داده؛ او که مشاور شبکه RMC در فرانسه بود، بعد از کریستوف دوگاری از این پست خداحافظی کرد و گفته که وقتش است دوباره به فوتبال برگردد. منظورش هم البته فوتبال باشگاهی نیست، چون همین چندوقت پیش انتقاد بالابلندی از حضور در عرصه باشگاهی داشت. «کارکردن در فوتبال باشگاهی یعنی اینکه تجارت کنی. به غیر از ۱۰ باشگاه ثروتمند دنیا که کارهای لازم را انجام میدهند، بقیه باشگاهها همیشه به دنبال تجارت هستند؛ اینکه بازیکنان ارزانقیمت پیدا کنند و آنها را با رقم بالاتری بفروشند. پولدرآوردن خوب است، ولی فوتبال فقط برای پول نیست».
آیا نیاز به ارسال پیامی روشنتر وجود دارد؟