فرارو- پس از خبری شدن تدوین طرحی به منظور اصلاح برخی ساختارهای مجلس از سوی یکی از نمایندگان مجلس دهم، به نظر میرسد که نمایندگان مجلس یازدهم هم چندان بی رغبت به چنین تغییراتی نیستند. در همین راستا محمود احمدی بیغش یکی از راهیافتگان به مجلس یازهم با اشاره به اینکه در چند دوره گذشته، مجلس رییس محور بوده و همه ناچار به تبعیت بودند، گفته است: رییس مجلس فقط نقش هماهنگی بین نمایندهها را دارد و حق مدیریت و یا ریاست بر آنها و تصمیمگیری به جای آنها را با اعمال نظر شخصی ندارد.
به گزارش فرارو، برخی از فعالان اصولگرا معتقدند، اصولگرایان تندرو میخواهند قالیباف را از رئیس مجلس به مبصر مجلس تبدیل کنند. آنها پیشتر هم اقدامات دیگری برای محدودسازی شهردار سابق تهران انجام داده بودند. طیف جبهه پایداری که کرسیهای قابل توجهی را در مجلس آتی دارند تلاش کرده بودند چهرههای مدعی ریاست مجلس را وادار به امضای میثاقنامهای در چند بند کنند که یکی از آنها این بود فردی که قصد نامزدی ریاست مجلس را دارد باید سودای ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را از خود دور کند. هنوز مشخص نیست که قالیباف تن به این مثاقنامه داده یا خیر.
اینکه رئیس مجلس واقعا رئیس یک قوه است یا فقط نقش ریاست داخلی مجلس را برعهده دارد، در یک خلأ قانونی سالهاست محل بحث و مناقشه است. برخی معتقدند که رئیس مجلس فقط نقش هماهنگی بین نمایندهها را دارد و حق مدیریت یا ریاست بر آنها و تصمیمگیری بهجای آنها را با اعمال نظر شخصی ندارد. برخی دیگر از اصولگرایان هم مدعی شدهاند اگر مجلس دیگر در رأس امور نیست مقصرش رئیس مجلس است.
صادق زیباکلام
اگر یکی از تندروها شانس ریاست داشت، دیگر چنین مباحثی مطرح نمیشد
صادق زیباکلام استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتگو با فرارو با اشاره به اینکه از نظر مبانی و اصول دموکراسی رئیس مجلس نمیتواند، اختیارات بیشتری برای خود متصور باشد، گفت: رئیس مجلس نیز یکی از همان ۲۹۰ نماینده است و نباید حقوق و اختیارات بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد، بنابراین اینکه عدهای از اعضای چبهه پایداری و طرفداران احمدینژاد به دنبال محدود کردن قدرت قالیباف در ریاست مجلس هستند، از نظر دموکراسی درست است.
وی افزود: بنابراین نمایندگان مجلس یازدهم میتوانند در چارچوب اصلاح آییننامههای داخلی مجلس چنین امری را دنبال کنند، اما نکته مهم این است که اگر یک نفر از طرف تندروها برای ریاست مجلس شانسش از قالیباف بیشتر بود، آنها دیگر به دنبال محدود کردن قدرت رئیس مجلس نبودند، بر این اساس، آنها از این امر واهمه دارند که به دلیل تجربیاتی که شهردار اسبق تهران دارند، او به لاریجانی دیگری تبدیل شود و آنها به هیچ عنوان نمیخواهند چنین امری محقق شود.
زیباکلام بیان داشت: با توجه به چنین مسائلی تندورها از همین الان به دنبال محدود کردن ریاست قالیباف بر مجلس هستند، از سوی دیگر اگر در عمل نیز تندروها به دنبال چنین موضوعی باشند، قالیباف نیز مقابله به مثل خواهد کرد و در مقابل تصویب شدن چنین قوانینی خواهد ایستاد.
بیشتر بخوانید:
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه فارغ از این موضوع که چه کسی رئیس مجلس شود، تندورها در مجلس یازدهم یک اقلیت قدرتمند را تشکیل خواهند داد، اضافه کرد: بر این اساس آنها زمام امور را به دست خواهند گرفت و قالیباف و یا کس دیگری نیز نمیتواند مقابل اقداماتی که آنها میخواهند انجام دهند بایستد.
وی همچنین در واکنش به شرط جبهه پایداری برای امضای میثاقنامه از سوی قالیباف مبنی بر عدم شرکت در انتخابات ۱۴۰۰، تصریح کرد: اگر قالیباف به ریاست مجلس دست پیدا کند، بعید است که تمایل داشته باشد بخواهد دوباره شانس خود برای ریاست جمهوری را امتحان کند، بر این اساس اگر هم قصد حضور کند، تندروها تمام قد در برابر او خواهند ایستاد و مانع او میشوند، چرا که آنها اینبار نمیخواهند با توجه به شرایطی که وجود دارند، شانس فتح پاستور را از دست بدهند.
حسین کنعانی مقدم
قدرت و اختیار رئیس مجلس نباید کاسته شود
حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با فرارو با اشاره به اینکه بر اساس قانون اساسی مسئولیت هدایت مجلس بر عهده ریاست آن است، گفت: افزون بر این موضوع، با تشکیل شورای هماهنگی سران سه قوه، مسئولیت رئیس مجلس به عنوان رئیس قوه مقننه نیز بیشتر از گذشته شده و در این زمینه وی از اختیارات بیشتری نیز برخوردار است.
وی افزود:، اما در مورد نقش رئیس مجلس در مدیریت و هدایت داخلی پارلمان نیز بر اساس آییننامههای داخلی، نمایندگان میتوانند، تغییراتی را که مدنظر خود دارند، را ایجاد کند، این در حالیست که در این رابطه باید دید تغییراتی که در نقش رئیس مجلس قرار است، ایجاد شود، شامل چه مواردی خواهد بود و از سوی دیگر تبعات این موضوع نیز چیست.
کنعانیمقدم با تاکید بر اینکه بنده با این تغییرات مخالف هستم، اظهار داشت: با توجه به ساختار مجلس و تعداد زیاد نمایندگان باید رئیس دارای اختیارات کافی باشد تا بتواند پارلمان را اداره کند، همچنین به دلیل اینکه افراد مختلف با دیدگاهها و طرز فکرهای گوناگون در مجلس حضور دارند، باید رئیس مجلس از قدرت و اختیار کافی برخوردار باشد، تا بتواند به وظایف خود عمل کند، بنابراین نباید به دنبال محدود کردن افراد مختلف باشیم.
این فعال سیاسی اصولگرا بیان داشت: این که چه کسی رئیس مجلس میشود، نباید باعث آن شود تا عدهای به دنبال تغییر قوانین و بی اثرکردن جایگاه رئیس مجلس باشند، بر این اساس چه آقای قالیباف رئیس شود، چه آقای حاجی بابایی و چه آقای لاریجانی، صورت مسئله یکسان است و باید شرایط را طوری رقم زد که از کارآمدی مجلس کاسته نشود.
وی با اشاره به اینکه محدود کردن قدرت و اختیارات رئیس مجلس از کارآمدی مجلس میکاهد، اضافه کرد: با توجه به چنین وضعیتی به صلاح نیست که تغییراتی در ساختار پارلمان انجام شود و به اعتقاد بنده مجلس با همین شیوهای که در دوره دهم اداره شد، باید همین منوال در دوره یازدهم نیز ادامه داشته باشد.
مشکل اساسی مجلس در ایران شیوه و شکل ورودی و خروجی هاست؛ این چرخه تبدیل به یک صنعت و یا بیرینس پرسود شده و لذا سعی میشود با حفظ ظاهر در چارچوب عرف رایج سیاسی یک مجلس غیر متخصص و بعضا ناهمگون با سایر ابزارهای درون حاکمیتی تعدیل و تنظیم شود.
کار اصلی نمایندگان مجلس طبق قانون، تقنیین و کنترل و نظارت دولت و دستگاه هاست و این مسولیت در درجه اول کاری با ماهیت حقوقی است، مسولیتی که اکثریت نمایندگان سوداگر از فهم و تبحر در آن عاجز و بی بهره اند. لذا، مسولیت کاری مجلس عمدتا بسمت رئیس و هیأت رئیسه، کمیسیونها و مرکز پژوهش ها سیر می کند و اکثریت نماینده ها نقش سیاهی لشکر را ایفا می کنند. رئیس مجلس که می خواهد این سیاهی لشکر را مدیریت کند خود قانونا هم عرض سایر نمایندگان است و در واقع عنوان وی نیز سخنگوی مجلس (و نه رئیس) است؛ همین امر تناقض دیگری ایجاد می کند و رئیس و هیأت رئیسه را بسمت ائتلاف سیاسی با سایر نهادها و شخصیت های سیاسی و اولویتا دولت برای حفظ توازن و منافع پیش می راند؛ این کارکرد عرفی خود بخود کافی است تا مجلس از ریل حقوقی و دموکراتیک خود (نمایندگی منافع و مصالح عامه) خارج شود و مرز تفکیک و استقلال قوا (مندرج در قانون اساسی) مخدوش گردد. این چیزی است که در ادوار مختلف مجلس در ایران عملا رخ داده ودر دوران سخنگوئی علی لاریجانی و مشارکت اصلاح طلبان در مجموعه ای بنام مجلس به اوج خود رسیده است. نتیجتا، مجلس کارکرد دموکراتیک خود در ایران را از دست داده و بعنوان رکن مشروعیت ساز مردمی و محدودساز نهاد سرکش دولت بغایت نحیف شده است.
کارکرد نظام پارلمانی در ایران بغیر از ضرورت بازتعریف، نیازمند فرهنگ سازی سیاسی اجتماعی در این راستاست. داستان مجلس در جمهوری اسلامی مبین آن است که بهترین و مترقی ترین قوانین اساسی و فرعی نیز به تنهایی نمی توانند ضامن مردم سالاری و حاکمیت و اولویت منافع عامه باشد ...