افراد به دلایل مختلف ممکن است سروکارشان به زندان بیفتد. ضمانتکردن برای یک فرد، صدور چک، بدهی مالی، جاسوسی، جرائم امنیتی و... جزء موضوعهایی است که باعث میشود گذر افراد به زندان بیفتد، اما برخی موارد خانوادگی همچون نپرداختن نفقه، ناتوانی در پرداخت مهریه، پرداختنکردن اجرتالمثل همسر و... هم وجود دارد که بهسادگی پای افراد را به زندان باز میکند و باعث میشود مردی که روزی با هزار امید و آرزو پای سفره عقد نشسته بود، اینبار با پیمودن پانصد قدم از زیر تابلویی که عبارت «بازداشتگاه اوین» روی آن نقش بسته است، با عبور از پیچوخمهای داخل تپههای اوین، در یکی از اندرزگاههای این زندان با زندانیان امنیتی و اقتصادی همسفره و همنشین شود. این همنشینی بسته به توانایی مالی فرد ممکن است بین چند روز یا چند ماه و چند سال طول بکشد.
به گزارش شرق؛ برای نگارنده این مطلب هم اتفاقی از جنس مالی پایش را به زندان باز کرد و چند روزی میهمان جمع متنوع، متکثر و عجیب بازداشتگاه اوین شد. اوین زندانی شناختهشده و بینالمللی است و نزد مجرمان حرفهای به «هتل اوین» شهرت دارد. در زمان حضور من، ترکیب جالبی از متهمان و مجرمان در این مکان حضور داشتند؛ از مجرمان امنیتی که به دلیل فعالیتهای سیاسی به زندان افتاده بودند تا سلاطین سکه و ارز و بدهکاران کلان بانکی که به عنوان سلبریتیهای زندان شناخته میشدند و بدهیهای چند ده میلیاردتومانی پای آنها را به این زندان باز کرده بود. در کنار این طیف متنوع، افرادی هم هستند که به جرم نپرداختن نفقه، مهریه و اجرتالمثل همسرشان در پشت این دیوارها روزگار میگذرانند و منتظرند تا چرخش قلم قاضی یا به رحمآمدن دل همسرانشان باعث شود عصر یک روز بهیادماندنی، بلندگوهای اندرزگاه نام آنها را جزء آزادیهای آن روز بخواند تا بار دیگر بتوانند از مقابل بازداشتگاه اوین، شهر تهران را زیر پای خود حس و دوباره موهبت آزادی را لمس کنند.
جامعه طبقاتی زندان
زندان جامعهای طبقاتی است که در آن زندانی بسته به اعتبار کارت بانکیاش، میتواند زندگی مرفهی را تجربه کند. در زندان همه مبادلات مالی با استفاده از کارت بانکی صورت میگیرد که در ابتدای ورود زندانی به زندان به وی داده میشود. این کارت قابل شارژشدن است و میتوان به آن مبالغی را واریز کرد.
زندانیان مالی جزء «بچههای خوب» زندان طبقهبندی میشوند. در میان آنها چهرههای شاخص و شناختهشده کم نیستند و البته همه آنها وضعیت مالی خوبی دارند. این وضعیت مالی شرایطی را برای آنها فراهم میکند که محیط داخل و خارج زندان برایشان تفاوت چندانی نداشته باشد. آنها میتوانند در ابتدای ورود صاحب تخت اختصاصی شوند، هر روز لباس اتوشده بپوشند، برای مدتی طولانی تلفن در اختیار داشته باشند و با هزینهکردن در زندان، در اتاقهای کمتعداد از نظر جمعیتی سکونت کنند و به جای خوردن غذای زندان که به «غذای دولتی» مشهور است، غذای باکیفیتی مانند جوجه کباب، ماهی، پیتزا و... که به وسیله آشپز خودشان پخت میشود را نوش جان کنند. امکان استفاده از میوه، بستنی، انواع و اقسام نانهای صنعتی خوشطعم و... دیگر امتیازهایی است که زندانیان مالی با «پول» در زندان برای خود فراهم میکنند. در نقطه مقابل آنها، زندانیانی با وضعیت مالی ضعیف قرار دارند که مجبورند ساکن اتاقهای پرجمعیت شوند، برای مدتی طولانی «کف خواب» بودن را تجربه و به همان غذای دولتی اکتفا کنند؛ غذایی که در آن از گوشت قرمز خیلی خبری نیست و اغلب سویا جای گوشت قرمز را میگیرد.
در میان سهمیه غذای زندانی، هفتهای یکبار مرغ مهمترین وعده غذایی گوشتی است. میوه نیز در سبد غذایی زندانی عادی وجود ندارد و جالب اینکه بخش عمدهای از زندانیان مهریه و نفقه، جزء گروه ضعیف مالی ساکن زندان هستند که با سختیهای داخل زندان، شرایط سخت دیگری برایشان تکرار میشود. حالا این زندانیان مهریه و نفقه که به لحاظ مالی افرادی ضعیف هستند، باید دوران زندان را در کنار افرادی سپری کنند که طبق اعلام مسئولان قضائی، به دلیل چپاول ثروتهای کشور و اخلال در نظام اقتصادی به زندان افتادهاند. زندانی مهریه و نفقه نیز به دلیل مشابهی به زندان آمده است: او به دلیل اینکه افرادی در نظام اقتصادی اخلال کردهاند، توان مالی لازم برای خرید سکه را از دست داده است زیرا قیمت سکه ناگهان چند برابر شده و ناگهان قیمت یک نیمسکه معادل حقوق ماهانه او شده است. در چنین شرایطی شغل او کفاف پرداخت هزینههای زندگی او را در کنار پرداخت مهریه همسرش ندارد و تنها مسیر پیشِروی این فرد زندان است.
زندان جامعهای کوچک است که باعث میشود تا این فرد بدهکار همنشینی با اخلالگران اقتصادی را تجربه کند. طنز ماجرا اینجاست که مرد ناتوان از پرداخت مهریه همسر، برای تأمین هزینههای جاریاش در زندان مانند: هزینه اتاق، پول سیگار، پول خورد و خوراک و... راهی جز تبدیلشدن به خدمتکار ثروتمندان زندان ـ. یعنی همان اخلالگران اقتصادی ـ. ندارد. به افرادی که در زندان عهدهدار امور خدماتی اتاق و زندانیان ثروتمند میشوند، «زحمتکش» میگویند. این افراد مسئولیت انجام امور نظافتی اتاق و همه امور اینچنینی را بر عهده میگیرند تا در ازای یک هفته کار، مبلغی بین ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان دریافت کنند و جالب این است اغلب افرادی که امکان پرداخت این مبلغ به زحمتکشها را دارند، همان اخلالگران اقتصادی هستند. زحمتکشها گاهی این امکان را پیدا میکنند که بر سر سفره زندانیان ثروتمند بنشینند و از غذایی که برای آنها درست کردهاند، لقمه بخورند تا بخشی از مواد مورد نیاز بدن که غذای زندان تأمین نمیکند، از طریق باقیمانده غذای ثروتمندان تأمین شود.
نپرداختن مهریه جرم است
از نظر قانون فردی که مهریه یا نفقه همسرش را پرداخت نکند «مجرم» محسوب میشود. عبارت مجرم حتی در پرینت قضائی که به نوعی نامه اعمال زندانی محسوب میشود نیز منعکس میشود. او جرمی مرتکب شده و تا زمانی که مهریه یا نفقه را ندهد، امکان خلاصی از شرایط زندان را ندارد. فرقی نمیکند او محکوم به پرداخت ۲۰ سکه باشد یا ۳۰۰ هزار تومان نفقه. هر دو اینها جرم است و مجرم همرده زندانیانی است که بابت خرید چند هزار سکه و اختلاس به زندان افتادهاند.
به عنوان مردی که هنوز شتر «مطالبه مهریه» دم خانهاش نخوابیده و به جرم مالی راهی این دانشگاه بیکران زندان شده، سعی میکنم اطلاعاتم را درباره مهریه و نفقه تکمیل کنم. اغلب زندانیان مهریه و نفقه ساکن مناطق فقیر شهر تهران هستند. «بچهتهرون»های اندرزگاه ساکنان مناطق جنوب و شرق شهر مانند: فلاح، راهآهن، شهرک ولیعصر، شوش، افسریه و... هستند و حوزه رسیدگی به شکایت آنها نیز اغلب دادگاه محلاتی، مطهری، مفتح و باهنر است. از دادگاههایی که به امور حقوقی افراد ساکن شمال و غرب تهران رسیدگی میکند، افرادی به تعداد انگشتان یک دست هم داخل این زندان نیستند. در صحبتهای شفاهی با افراد مختلف هم نمیشنوم که مثلا فردی ساکن تجریش، سعادتآباد، فرمانیه و... باشد و به دلیل نپرداختن مهریه همسر راهی زندان شده باشد.
طبق گفتههای قدیمیهای اندرزگاه هم گاهی که پای فردی کارمند به زندان باز میشود، خیلی زود با پرداخت مهریه آزاد میشود و مدت حضور او در زندان طولانی نمیشود. نکته نگرانکنندهای که در ادامه حضورم در زندان به آن پی میبرم، این است که بخش عمدهای از مجرمان مهریه و نفقه که برای مدتی طولانی میهمان اوین شدهاند و حالا حساب روزهای حضور آنها در این مکان از هفته به ماه رسیده، حاشیهنشینهای تهران هستند؛ ملارد، بهارستان، پردیس، پرند، ورامین، رباطکریم، شهریار، اکبرآباد و... نامهای اینچنینی را زیاد میشنوم. اغلب آنها شغلهای موقت و درآمدهایی اندک دارند و جزء قشر آسیبپذیر محسوب میشوند. تقریبا تمام آنها مشکلی برای پرداخت مهریه همسرشان نداشتهاند جز مشکل «بیپولی»! به عبارت ساده اغلب افراد متمول با پرداخت مهریه همسرانشان، هیچگاه وارد زندان نمیشوند و در عوض افرادی که دچار مشکلات مالی هستند، به سادگی میهمان اوین میشوند. البته اندک افرادی هم هستند که با وجود توانایی مالی، به دلایلی حاضر به پرداخت مهریه همسرشان نیستند و رنج زندان را به جان میخرند تا در بازی موش و گربهای که با همسرشان راه انداختهاند، او را از پا درآورند که البته تعداد این افراد چندان زیاد نیست.
قضات توصیههای رئیس را جدی نمیگیرند
رئیس جدید قوه قضائیه این روزها پیدرپی تیتر اخبار میشود؛ یک بار به دلیل صدور دستور حل مشکل کارگران بازداشتشده هفتتپه و یک بار دیگر به خاطر دستورالعمل حبسزدایی، یک بار هم به خاطر صدور دستور زندانینکردن زنان از سوی قضات. همه اینها نشانهای است از وزیدن نسیم اصلاحات در قوه قضائیه، اما برخی قضات توجهی به اظهارات رئیس قوه ندارند و نسیم اصلاحات هنوز به پشت در اتاق آنها نرسیده است.
مطابق دستور رئیس قوه قضائیه در نامهای به تاریخ ۲۲/۷/۹۷ با موضوع جهش ناگهانی قیمت سکه و دستور رسیدگی خارج از نوبت پرونده تعدیل مهریه، وقتی فردی زندانی میشود، باید در اولین فرصت به درخواست اعسار او رسیدگی شود، اما این اولین فرصت گاهی به دو هفته و یک ماه و چند ماه میرسد و خبری از تسریع در رسیدگی نیست و حتی گاهی ابلاغ رأی به زندانی بیش از یک هفته به طول میانجامد. گاهی قضات مرخصی هستند و همین مسئله تشکیل جلسه رسیدگی را به تأخیر میاندازد. البته زندانیان حاشیه تهران مشکلات دیگری نیز دارند. به دلیل دوری مسافت، گاهی برای تشکیل جلسه دادگاه آنها را نمیخواهد و دایره اعزام زندان امکان ارسال آنها را ندارد و همین مسئله باعث تضییع حقوق آنها میشود. زندانیان را میبینم که چند ماه است زندان هستند و هنوز در بلاتکلیفی به سر میبرند. در زندان هر چند وقت یک بار مسئولی میآید و خبرهایی خوش میدهد.
خبرهایی که مضمون آن چنین است: «تا آخر ماه همه زندانیهای مهریه را میریزند بیرون!»، اما بیرونریختنی در کار نیست، چون همه قضات از یک رویه پیروی نمیکنند. مطابق دستور ۱۰/۱۲۲۶ مورخ هفتم خرداد ۹۸ رئیس قوه قضائیه، بار اثبات دلایل تمکن مالی بر عهده محکومله (زوجه) است و دلیل تمکن مالی زوج باید به صراحت در متن رأی ذکر شود، اما طبق مشاهدههای نگارنده هیچگاه دلیل تمکن مالی در رأی ذکر نمیشود؛ همهچیز بستگی به نظر و تصمیم قاضی دارد. در بررسی وضعیت مالی مردی که بابت نپرداختن مهریه به زندان افتاده و نظر قاضی حرف اول و آخر را میزند، این وضعیت سبب میشود تا هم بهاجراگذاشتن مهریه و هم بهزندانرفتن، تبدیل به رفتاری پُرخطر شود. معلوم نیست کدامیک از طرفین ـ. زن یا مرد ـ. از اتاق قاضی راضی بیرون میآید؟!
دادگاه خانواده برخلاف دادگاه مفسدان اقتصادی که ردپولهای جابهجاشده در حسابهای متهمان را تا لندن و آفریقای جنوبی و آمریکا و حساب فلان مجری شبکه ماهوارهای دنبال میکند، کمتر پیش میآید دستور استعلام از وضعیت مالی زندانی را بدهد زیرا جزئیات مالی زندانیان مهریه نه برای قاضی جذاب است و نه جامعه و نه از دل آن تیتر جذابی بیرون میآید. یا زن آنقدر زرنگ است که با استفاده از عنصر غافلگیری، بابت مهریه خانه و حساب بانکی و اتومبیل مرد را توقیف کند و به بخشی از مهریه خود دست یابد یا اینکه مرد آنقدر زرنگ است که پیش از مطالبه مهریه همسرش، داراییهایش را به شیوههای گوناگون از دسترس خارج کند و حتی خود را «ندار» نشان دهد.
کشف بدهیهای مرد بیشتر به توان و همت و پیگیری و حوصله خود شاکی -زن- بستگی دارد و اگر زنی خود اطلاعاتی از وضعیت مالی همسرش نداشته باشد، بهسختی میتواند با کمک قانون چیزی از حسابهای همسرش بیرون بکشد.
درباره مهریه و نفقه قضات میتوانند قرار «ممنوعالخروجی» را برای تأمین صادر کنند و حتی میتوانند با فیش حقوقی معتبر و وثیقه و حتی گاهی پابند الکترونیکی، فرد بدهکار را برای مدتی مشخص آزاد بگذارند تا اقدام به تأمین و پرداخت بدهی خود کند. به عنوان فردی ناآشنا به موضوع مهریه و نفقه تصور میکردم قاضی پس از زندانانداختن مردان بدهکار به پرداخت مهریه و نفقه، حداقل درخصوص آنها وارد بررسی دقیق اموال و داراییهای آنها میشود و سپس متناسب با این موضوع، حکمی برای پرداخت مهریه صادر میکند، اما پرسوجو از زندانیانی که تجربه رفتن به دادگاه را دارند، این فرضیه ذهنی را باطل میکند. در برخی مواقع خانواده فرد زندانی که درگیر انواع و اقسام مشکلات و استرسها شده، با فروختن اندک سرمایهای که میتواند انگشتر یادگاری مادر و چیزهایی از این قبیل باشد، مجبور به پرداخت مهریه فرد داخل زندان میشود تا رنج زندان برای یک خانواده پایان یابد.
تحقیقاتم را ادامه میدهم و به نکات جالبی میرسم. یک زندانی قدیمی میگوید از نظر برخی قضات، اینکه فردی مهریه بالا و نامتعارف را میپذیرد بهنوعی اقدام علیه خود محسوب میشود. یک قاضی به او گفته است: «وقتی فردی مهریه ۵۰۰ سکه را میپذیرد، یعنی توان پرداخت بخشی از آن را دارد و حداقل باید یکدهم تا یکپنجم آن را پرداخت کند و اساسا خود مرد در پذیرش این میزان سکه هم مقصر است».
از نظر قانون زن میتواند تا پیش از دریافت کامل مهریه از همسرش، از او تمکین نکند، اما تمامی زنان حتی با وجود اطلاع اغلب آنها از این بند قانونی، از همسر خود بدون دریافت مهریه تمکین میکنند و حتی با وجود عندالمطالبهبودن مهریه، برای دورهای طولانی آن را از مرد مطالبه نمیکنند که خود این مسئله دلیلی بر توجه عرف به مهریه به عنوان تضمین است. حتی طلب مهریه از سوی زن در زمانی که با همسرش زندگی خوش و آرامی دارد، یک اقدام ضدعرفی و ضداجتماعی محسوب میشود و زن نمیتواند حمایت خانواده خودش را هم در این زمان داشته باشد. از طرفی خود زن نیز به عنوان پذیرنده این میزان مهریه مقصر است که تن به پذیرش موضوعی با ریسک بالا داده است.
در صحبت با مردان محکوم مهریه در زندان همیشه خودم را جای همسران آنها قرار داده و از خودم میپرسیدم چطور ممکن است دختری پانصد سکه مهریه برای خودش تعیین و به آن دلخوش کرده باشد؟ آن هم در شرایطی که طرف مقابلش –همسرش- کارگری ساده بوده که در طول عمرش پنج سکه طلا را یکجا ندیده و در سطحی گستردهتر حتی پدر و مادرش هم در طول زندگی خود پنج سکه طلا یکجا نداشتهاند! اجراگذاشتن مهریه زمانی پذیرفتی است که زندگی خانوادگی به خطر میافتد و خطایی از سوی مرد رخ میدهد. در اغلب موارد هم مهریه صرفا تبدیل میشود به ابزاری برای تحت فشار قراردادن مرد تا بهواسطه آن زن بتواند همسرش را وادار به طلاق کند. یعنی خلأ قانونی از سوی جامعه با تعیین مهریه بالا قرار است پُر شود، چون قانون نگاهی سختگیرانه نسبت به درخواست طلاق از سوی زن دارد و در اغلب موارد مردان فقط با چشمپوشی زن از مهریه حاضر به طلاق میشوند.
در زندان هر شب یک زندگی فرو میپاشد! وضعیت اقتصادی باعث جهش قیمت سکه و رُشد نامتعارف قیمت آن بوده و به دلیل شرایط اقتصادی، فضایی را فراهم کرده که کسب درآمد برای رفع بدیهیترین نیازها به امری پُرمشقت تبدیل شده است. به جز عده معدودی از زندانیان که با داشتن توان مالی اقدام به پرداخت آن نمیکنند و حتی درآمدهای خود را مخفی میکنند، مشکل اغلب زندانیان مهریه «نداشتن» است. در شرایط غیرقابل پیشبینی اقتصاد کشور و در دورانی که یکی از سختترین دورانهای اقتصادی پس و پیش روی ما بوده، درآمد اغلب مجرمان مهریه متکی به شغلهایی با حاشیه امنیت پایین است که حتی یک هفته زندانیبودن و دورشدن از شغل نیز باعث میشود زندگی کاری آنها متلاشی شود. آنها در شرایط سخت زندان، تحقیر میشوند و با پوشیدن لباسهای آبی زندان و با دستبند و گاهی پابند، مانند دزدها و جانیها روانه دادگاه میشوند. برخی از آنها که صاحب فرزند هستند، خاطرات تلخی از مشاهدهشدن ازسوی فرزند در لباس زندان بیان میکنند. در حیاط زندان با یکی از مردهای میانسالی مواجه میشوم که پول پیش مغازه را بابت مهریه داده و مغازهاش را جمع کرده، اما هنوز موفق به پرداخت نفقه نشده است.
او شغلش را از دست داده و خارج از زندان چیزی در انتظارش نیست و اگر در همین زندان بماند، شرایط برایش بهتر است؛ اینجا حداقل سقفی بالای سرش هست و غذایی سر سفره و دغدغهای برای پرداخت بدهی همسرش هم ندارد. زندگی این مرد در دو ماه حضور در زندان خراب شده و حالا فردی که صاحب دو فرزند است، چشماندازی از آینده پیش روی خود ندارد. حالا این فرد باید آنقدر در زندان بماند تا از سوی قاضی با چرخش قلمی، ۱۰ سکه پیشقسط دو سکه شود و دو سکه یک سکه تا او توان پرداخت سکه تعیینشده را پیدا کند و از زندان آزاد شود. تا آن موقع مرد زندانی گزارش ما باید روزی دو بار در ردیفهای آماری بنشیند تا ازسوی افسر نگهبان شمارش شود، با سیگارهای متعدد صبح را به شب برساند، کفخوابی در اتاقهای شلوغ را تجربه کند و به امید طلوع صبح آزادی چشم به راه چرخش قلم قاضی باشد تا شاید نام او هم روزی از بلندگو خوانده شود.