چند روز پیش یکی از آیتمهای برنامه «حرفشم نزن» حاشیهساز شد و تعداد زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی و سلبریتیهایی مانند رامبد جوان، مهراب قاسمخانی و... در اینباره واکنش نشان دادند؛ ویدیویی که در آن محمدرضا شهبازی، مجری این آیتم با زبان طنز پست اینستاگرامی بزرگمهر حسینپور، کاریکاتوریست که در آن او به دلیل مرگ گربهاش ابراز ناراحتی کرده، صحبت میکند؛ هر چند حالا خیلیها این برنامه را نه طنز که تمسخر حامی حیوانات میدانند.
شهبازی حالا در گفتوگو با شهروند میگوید که «هجو هم یکی از زیرمجموعههای شوخطبعی است و قطعا ما در کنار طنز گاهی هم از هجو استفاده میکنیم و خیلی هم مرسوم است و هیچ اشکالی هم ندارد.»
ایده پرداختن به مرگ گربه یکی از هنرمندان در یکی از قسمتهای «حرفشم نزن» انتخاب شما بود یا گروه برنامه به این تصمیم رسیدند؟
ایده تیم برنامه بود؛ مانند همه بخشها، در بخش اجتماعی ایدههایی را که مد نظرمان است انتخاب کرده و به آنها میپردازیم. در قسمت مورد نظر برنامه «حرفشم نزن» یکی از سوژهها ویدیویی بود که در فضای مجازی مطرح بود؛ در خصوص رفتار و سبک زندگی سلبریتیها. به نظر ما اتفاقی افتاده بود که نیاز به نقد داشت. البته ما قصدمان نقد پست بزرگمهر حسینپور نبود. ایشان چه درست چه غلط از آن اتفاق پیشآمده ناراحت بودند-رفتارشان البته از نظر ما قابل نقد است- اما در برنامه هیچ نامی از ایشان نیاوردیم و فقط کامنتهایی که پای پست ایشان بود را خواندیم و با آنها شوخی کردیم.
«حرفشم نزن» برنامهای است که سعی دارد مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روز جامعه را به شکل طنز بیان کند؛ اما در بخش مربوط به ویدیوی مرگ گربه یکی از هنرمندان حسی که به عنوان بیننده القا میکند، حس تمسخر این اتفاق و واکنش است.
در پاسخ به این سوال باید به دو نکته اشاره کرد؛ یکی اینکه «هجو» هم یکی از زیرمجموعههای شوخطبعی است و قطعا ما در کنار طنز گاهی هم از هجو استفاده میکنیم و خیلی هم مرسوم است و هیچ اشکالی هم ندارد؛ کلی عرض میکنم.
قبول دارید که هجو خیلی پسندیده نیست؟
نه؛ این را قبول ندارم چون بعضی اوقات تنها هجو پاسخ میدهد. چون وقتی که موضوعی آنقدر مشهور شده و افرادی آن را جزو مقدسات و بالاخره مشهورات جاافتاده میدانند اینجا چیزی که خبر میدهد همان هجو است؛ چون شما با هجو میتوانید ابهت پوشالی به وجودآمده را بریزید. مانند همین قضیه نوع زندگی سلبریتیها آنقدر رایج شده- مانند سایر حرفهای بیارزشی که زده میشود مثل چرا در عید قربان گوسفندها را میکشید و مبنایی ندارد اما گفته میشود- و میطلبد با هجو به سراغ آنها بروید تا ابهت ساختگیشان فرو بریزد.
حتما از آن روز واکنشها را هم دیدهاید.
به نظرم آن واکنشها هیچ ارزشی ندارد؛ خودشان کسانیاند که در این قضیه از نظر ما قابل نقدند.
تمام بازیگرانی را که به این موضوع واکنش نشان دادهاند، میگویید؟
همه کسانی که واکنش نشان دادهاند. اینها خودشان در این مسائل همینگونهاند دیگر چرا نباید واکنش نشان بدهند؟ آنها هم اهل حیوانات خانگی نه به معنای متعادلش هستند. اینکه حیوانات خانگی را جای بچه بگذارند و یکسری تعریفهایی داشته باشند که منطقی نیست. نکته بعدی اینکه فضای مجازی، فضای استادیومی و هواداری است. خیلی از کسانی که آمده بودند و به ما بدوبیراه میگفتند و فحشهای رکیک میدادند، به فرمان آقای حسینپور بود که فیلم را گذاشته بود و گفته بود که جوابش با شما. از گفته خیلی از آنها مشخص بود که اصلا فیلم را ندیدهاند و صرف اینکه آقای حسینپور گفته جواب بدهید، آمدهاند و واکنش نشان میدهند. ما در مقابل واکنشهای منفی واکنشهای مثبت هم داشتیم.
مثلا چه واکنشهایی؟
از همه گروهها بودند. در کامنتهایی که خود من گرفتم، خیلیها گفته بودند که حیوان خانگی داریم اما به این شدت و اندازهای که سلبریتیها مسخرهبازی درآوردهاند، نیستیم. ما چند نمونه از این واکنشها داشتیم. تقریبا مشخص شد رفتارهای خارج از عرف سلبریتیها واقعا از طرف عموم مردم قابل پذیرش نیست.
آقای شهبازی قبول دارید که این رویه سبکی از زندگی است، فارغ از قبول یا رد آن، بخشی از جامعه به حیوانات خانگی علاقه دارند. آیا تمسخر سبک زندگی بخشی از جامعه کار درستی بود؟
شما یک موضوع را قبول کردهاید؛ همین که به تمسخر گرفته شده است. من عرض میکنم که تمسخر نبوده است.
برداشت من بهعنوان یک بیننده، تمسخر اتفاقی بود که برای فرد دیگری غمانگیز بود.
این برداشت شما بوده و از نظر بنده برداشت درستی نداشتید. من ١٥سال است که کار طنز میکنم و مرزهای طنز، هجو و تمسخر را میدانم. نکته بعدی که میگوید این سبک زندگی بخشی از جامعه است؛ بله معتادها هم سبک زندگیشان این است که میروند تزریق میکنند. تنبلها هم سبک زندگیشان این است که تنبلاند. نباید اینها را نقد کرد؟ به نظرم اینها هم بخشی از مشهورات روشنفکری غلط است. هر عقیدهای قابل احترام است. هر سبک زندگیای قابل احترام است. نه اینطور نیست؛ هر سبک زندگیای قابل احترام نیست.
یعنی قبول ندارید هر عقیدهای قابل احترام است؟!
نه، حرف بیخودی است. همین عقیدهای که هر عقیدهای قابل احترام نیست هم قابل احترام میشود. مثال میزنم؛ معتادها و دزدها هم سبک زندگیای دارند، قابل احترام است؟ سگبازی و حیوانبازی به این شکل، اشتباه است و قابل نقد است. کسی که در خانهاش ماهی نگه میدارد یا پرنده چه اشکالی دارد، اما نگهداری حیوان به این شکل انتقاد دارد.
شما از واژههای سگبازی و گربهبازی استفاده میکنید. فکر نمیکنید نگهداری از حیوانات خانگی با این واژهها تفاوت زیادی دارد؟
نگهداری از حیوانات خانگی این نیست. اولا این که سگ در دین ما نجس است. بالا بروید و پایین بیایید و هزار سلبریتی و روشنفکر هم سگ نگه دارند و هرچه بگویند سگ نجس نیست، سگ نجس است. این اول و آخر. نگهداری گربه هم با اینکه قابل نقد است ولی میگوییم باشد. اینکه بگویید گربهام را بردم حمام و زیر پتویم خوابید و ... اینها میشود گربهبازی. نگهداری حیوان خانگی در جای خودش متعادل است و میشود در موردش نشست و بحث کرد، اما این حد از اغراق در رابطه انسان با حیوان چیزهایی است که حتما قابل نقد است.
جامعه به سمتی رفته که در مقابل حیوانآزاریها واکنشهای اجتماعی زیادی به وجود میآید؛ نمونهاش همین واکنش مردم به سگکشی کهریزک. با این تفاسیر و گفتههایتان در سطور قبلی، نظر شما در مورد حمایت از حیوانات چیست؟
اگر آیتمهای طنز من در برنامه عصرانه شبکه افق را پیگیری کنید، یکی از بخشهایی که بهصورت مستمر به آن پرداختهام بحث محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات و حیوانآزاری بود. درباره تولهخرسی که در سوادکوه سنگباران شد، بنده آیتمی ساختم و آن را رد کردم. زباله ریختن در فضای سبز و آتش درستکردن در جنگل و ... جزو مسائلی بود که در این برنامه به آنها پرداخته شد. اتفاقا دوستانی که نقد ما را بردند به این سمت، میدانستند کارشان اشتباه است و این شکل از ارتباطشان با حیوانات پذیرفته نیست و با دروغ و فریب گفتند که ما اهل حیوانآزاری و .. هستیم. مشخص است که اینطور نیست.
یکی از نقدها این است که شما جزو حیوانآزارها هستید؟
چیزی است که دوستان گفتهاند. آقای حسینپور فضا را به این سمت بردند، چون خودشان هم میدانند کارشان از نظر جامعه منفور است و برای اینکه بتوانند موجسواری کنند، گفتند ما حامی حیواناتیم و کسانی که ما را نقد میکنند حیوانآزارند.
تمام گفتهها و عکسالعملها در برنامه فیالبداهه بوده یا از قبل مشخص میشوند. بهعنوان مثال همان اشکی که شما در ابتدای صحبتهایتان داشتید.
کلیت کار مشخص میشود. دوباره میگویم اشکم تمسخر نبوده حالا شما اصرار کنید تمسخر بوده . کلیت کار با نویسندگان تعیین میشود. در زمان اجرا هم موضوعاتی چاشنی کار میشود.