چند روز پیش بود که یک دوچرخهسوار آلمانی که مدتها درگیر بیماری سرطان بود، راهی ایران شد. او که بهتازگی از بیماریاش نجات یافته بود، تصمیم به جهانگردی با دوچرخه گرفت و در این مسیر از نقاط شمالی ایران عبور کرد، اما در نشتارود مازندران درگیر اتفاقی تلخ شد. شروران هم اموالش را بردند و هم او را بشدت کتک زدند تا جایی که فیلیپ را در بیمارستان بستری کردند. این دوچرخهسوار شب چهارشنبه، ٢ مرداد، در حال عبور از شهر نشتارود در نزدیکی تنکابن مازندران بود که مورد حمله ٦ نفر ناشناس قرار گرفت و پس از ضرب و شتم، وسایلش نیز به سرقت رفت.
ماجرای ضرب و شتم یک گردشگر آلمانی و سرقت اموالش، درنهایت به تقدیر و تشکر او از عملکرد پلیس و مردم کشورمان ختم شد. این پسر جوان آلمانی که چند روزی میشد با دوچرخه به ایران سفر کرده بود، در نشتارود مازندران گرفتار چند شرور سارق شد و نهتنها تمام اموالش را بردند بلکه بشدت هم کتک خورد و راهی بیمارستان شد. این توریست که بهتازگی از بیماری سرطان نجات یافته بود، در بیمارستان تهران بستری شد و پس از مداوا ایران را ترک کرد. با این حال فیلیپ و خانوادهاش درنهایت از عملکرد پلیس و رسیدگی ویژه به این پرونده و همچنین مردمی که بعد از این حادثه از او دلجویی کردند، تقدیر و تشکر کردند.
چند روز پیش بود که یک دوچرخهسوار آلمانی که مدتها درگیر بیماری سرطان بود، راهی ایران شد. او که بهتازگی از بیماریاش نجات یافته بود، تصمیم به جهانگردی با دوچرخه گرفت و در این مسیر از نقاط شمالی ایران عبور کرد، اما در نشتارود مازندران درگیر اتفاقی تلخ شد. شروران هم اموالش را بردند و هم او را بشدت کتک زدند تا جایی که فیلیپ را در بیمارستان بستری کردند.
این دوچرخهسوار شب چهارشنبه، ٢ مرداد، در حال عبور از شهر نشتارود در نزدیکی تنکابن مازندران بود که مورد حمله ٦ نفر ناشناس قرار گرفت و پس از ضرب و شتم، وسایلش نیز به سرقت رفت. وی بشدت از ناحیه صورت آسیب دید و دچار شکستگی فک و دندان شد. او موضوع را به پلیس اطلاع داد و بعد از آن نیز به بیمارستان شهید رجایی تنکابن منتقل شد. این ماجرا به سرعت به فرمانداری و نیروی انتظامی تنکابن اعلام شد و با ورود سریع به ماجرا تمام افراد مهاجم دستگیر شدند. این در حالی است که اموال مسروقه هم به صاحبش بازگردانده شد.
از طرف دیگر این دوچرخهسوار آلمانی با پیگیریهای مسئولان استانی به تهران منتقل شد و در بخش VIP بیمارستان خاتم الانبیاء بستری شد تا برای درمان بهتر و جراحی شکستگی فک تحت مداوا قرار گیرد. بلافاصله بعد از این ماجرا از این شخص و خانواده او دلجویی صورت گرفت تا این اتفاق تلخ باعث نشود تصویر منفی از ایران در ذهنشان باقی بماند. در ادامه مادر این دوچرخهسوار آلمانی خودش را به ایران رساند و با حضور در مقر پلیس تنکابن، از عملکرد پلیس، رفتار آنها با فرزندش و پیگیری سریع این ماجرا تقدیر و تشکر کرد.
بر اساس اعلام پلیس، این گردشگر برای انجام اقدامات درمانی بیشتر به تهران منتقل شد، ولی حال عمومی وی خوب بود. همچنین ٦ شروری که به این توریست آلمانی حمله کرده بودند، درست یک روز بعد از حادثه دستگیر شدند و همگی اعتراف کردند که کارشان زورگیری از مردم است که در یکی از طعمههایشان با این گردشگر مواجه شدند. همچنین برخی از این زورگیران سوابق زیادی در پروندههای قضائی خود دارند.
یکی از متهمان در بازجوییهای پلیس و در اعترافات خود گفت: «چند وقتی میشود که با همدستی هم از مردم زورگیری میکنیم، ولی اصلا به دنبال توریستهای خارجی نبودیم. این مرد را هم از قبل نمیشناختیم. وقتی جلوی او را گرفتیم و میخواستیم از او سرقت کنیم، متوجه شدیم که خارجی است.»
فیلیپ، ایرانیها را دوست داشت
برای دلجویی و نشان دادن فرهنگ اصیل ایرانی، تمام تلاشش را کرد. گشت و فیلیپ را پیدا کرد، با او صحبت کرد و درنهایت هم زیورآلاتی با نماد کمپینشان برایش ساخت. حسین صالحی، همان جوانی است که بعد از باخبر شدن از حادثهای که برای فیلیپ، گردشگر آلمانی در نشتارود مازندران اتفاق افتاد، او را پیدا کرد تا از او دلجویی کند. با این حال فهمید که فیلیپ به هیچ عنوان ذهنش نسبت به فرهنگ ایران و ایرانی تغییر نکرده و دوست دارد که دوباره به ایران سفر کند. فیلیپ در پیج اینستاگرامش هم از این جوان ایرانی و خونگرمی و هدیهاش تشکر کرد. حسین صالحی در گفتگویی از ماجرای آشناییاش با فیلیپ و صحبتهایی که با او داشت، گفت:
چطور فیلیپ را پیدا کردی؟
من همان روزهای اولی که این اتفاق برای فیلیپ افتاد، از طریق یک خبرگزاری در جریان این ماجرا قرار گرفتم و همان لحظه اولی که خبر را خواندم، تصمیم گرفتم این گردشگر را پیدا کنم.
چرا میخواستی او را پیدا کنی؟
وقتی متوجه شدم که او به بیماری سرطان مبتلا بوده و برای کمپین سرطانیها فعالیت میکند، ترغیب شدم تا او را پیدا کنم. من خودم پدرم را بر اثر بیماری سرطان از دست دادم و ایشان برایم یادآور پدرم بود. برای همین او را پیدا کردم و اصرار داشتم هرطور شده برایش کاری انجام دهم. دلم نمیخواست او ذهنیت بدی در مورد ایران و ایرانی داشته باشد. میخواستم نشان بدهم که آن عده شرور، نماینده فرهنگ ما نیستند و ایرانیها را با آن چند نفر مقایسه نکند.
نخستین بار چطور با او ارتباط برقرار کردی؟
نخستین بار او را در اینستاگرام پیدا کردم. برایشان پیام گذاشتم. اتفاقا یک دوست خبرنگار دارم که آلمانی است. از او خواستم برای فیلیپ توضیح بدهد که میتواند به من اعتماد کند. او هم این کار را کرد. فیلیپ هم به من اعتماد کرد و توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم.
چه صحبتهایی میان شما و او رد و بدل شد؟
از او عذرخواهی کردم. گفتم فرهنگ ما ایرانیها اصلا اینطور نیست. فیلیپ هم گفت که چیزی برای عذرخواهی و شرمندگی وجود ندارد. اتفاقی که افتاده ذرهای در دیدش نسبت به فرهنگ ایرانی و میهماننوازی آنها تاثیری نداشته است. فیلیپ گفت که این اتفاق به هیچ عنوان لذتی که از سفر در ایران داشته را کم نکرد و گفت که آدم قوی است و سختیهای زیادی کشیده که این اتفاق در مقابلش هیچ است.
هدیه هم برایش فرستادی؟
بله. من در کار ساخت زیورآلات دستساز در اصفهان هستم. به او گفتم برای عذرخواهی و اینکه نشان بدهم ایرانیها چقدر بخشنده و میهماننواز هستند، میخواهم هدیهای به او بدهم. گفتم دوست داری نمادی از دوچرخهات یا حتی خودت را بسازم. او اول باور نکرد، ولی بعد گفت: میخواهد نمادی از کمپینشان که مربوط به سرطانیهاست داشته باشد. من هم آن نماد را ساختم و وقتی فیلیپ در تهران بود، برایش فرستادم. اول میخواستم خودم شخصا به دیدارش بروم، ولی نتوانستم و برایش توضیح دادم.
فیلیپ به آلمان برگشته؟
بله. سهشنبه شب گذشته به آلمان برگشت. خیلی اصرار کردم به اصفهان بیاید، ولی گفت که باید به مونیخ برگردد تا کمی استراحت کند. وسایلش را تجهیز کند و دوباره به سفرش ادامه بدهد. اما قول داد که باز هم به ایران برمیگردد و این اتفاق باعث نشده که از ایران فراری شود. او گفت که ایران را خیلی دوست داشته است و بعد از این اتفاق خیلیها کمکش کردهاند که جای تشکر دارد.
تجربه فوق العادهام در ایران را فراموش نخواهم کرد
فیلیپ در آخرین پست اینستاگرامیاش درباره ایران و ایرانی چنین نوشت: حدود ١٠ روز پیش عدهای جوان سفر خوب من در ایران را به شیوه وحشیانهای خراب کردند. کنار دریای خزر کمپ کرده بودم که به من حمله کردند. صورتم بشدت آسیب دیده و فکم هم شکسته است. یک قطعه استیل در فک من کار گذاشتهاند و دکترها گفتهاند یک ماه طول میکشد تا حالم خوب شود. میخواهم بگویم خبر مهمی که وجود دارد این است که این حادثه هیچ تغییری در ذهنیت من ایجاد نکرد، اجازه نمیدهم این زمان خوبی که با مردم فوقالعاده ایران سپری شد، به خاطر عدهای جانی جوان تحتتأثیر قرار بگیرد. به هیچ وجه اجازه نمیدهم ذهنیت من را عوض کند. میخواهم از همه کسانی که در این مدت با کلمات زیبایشان با من صحبت کردند و از همه ایرانیهایی که با تمام احساسات از من بابت این حادثه عذرخواهی کردند، تشکر میکنم. واقعا نمیتوانم جواب تکتک آنها را بدهم، چون تعداد پیامها زیاد است، اما باز هم تاکید میکنم تجربه فوقالعادهای از فرهنگ ایرانی داشتم و هیچ خاطره بدی از سفرم به ایران در ذهنم نماند.