معاونت نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل، معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه و سکانداری سفارت ایران در فرانسه، بخشی از فعالیتهای دیپلماتیک او در سه دهه اخیر بوده است. اما چند سالی است که به واسطه دبیرکلی حزب اصلاح طلبِ ندای ایرانیان از قامت یک دیپلمات به کنشگری سیاسی بدل شده است.
سیدصادق خرازی در گفتوگو با تسنیم، درباره سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی توسط پدافند هوایی سپاه پاسداران میگوید: همان طور که امروز سرمان را بالا میگیریم و میگوییم که از حزبالله و مقاومت حمایت میکنیم، بامداد سیام خرداد نیز سرمان را بالا گرفتیم و با اقتدار پهپاد متجاوزِ فوق تکنولوژی و فوق سری آمریکا را سرنگون کردیم.
این دیپلمات سابق کشورمان درباره رویکرد اروپاییها در برجام معتقد است: در قضیه برجام اگر صحبت از عدم اراده اروپاییها برای انجام تعهداتشان باشد، حضور ایران در برجام و همکاری با اروپاییها سالب بر انتفاع موضوع است. نمیشود که ما قرارداد همکاری مشترکی را امضا کنیم ولی طرف مقابل ارادهای برای همکاری نداشته باشد. اسم این یک نوع خیانت و فریب آشکار است.
وی با انتقاد از شیوه سیاستورزی اصلاحطلبان بر این باور است که اصلاحطلبان یک روز از مشارکت در انتخابات و روز دیگر از لزوم عدم مشارکت در انتخابات سخن میگویند، که این مسئله نشان دهنده این است که در تبیین مبانی خود عاجزند.
خرازی در عین حال معتقد است جریان اصلاحات فاقد برنامه و استراتژی است. وی میگوید آنروزها که سخن از لزوم پوستاندازی در جریان اصلاحات میکرد، عدهای به او میتاختند ولی همین افراد امروز از لزوم بازنگری جدی در مشی اصلاحطلبانه سخن میگویند.
جوجه را آخر پاییز میشمارند، جمله کنایهآمیزی است که خرازی در پاسخ به سوالی درباره عملکرد چندساله شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان میدهد. زمانی که از او سوال کردیم که آیا شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان میتواند همانند دو انتخابات گذشته در ورود نفراتش به مجلس و شوراهای شهر و روستا توفیقاتی داشته باشد، سوال را با پرسش دیگری پاسخ داده و میگوید: آیا فکر میکنید شورای سیاستگذاری واقعا در بستن لیستها موفق بوده است؟
دبیرکل حزب ندای ایرانیان در واکنش به مباحثی چون مشارکت مشروط در انتخابات و یا برگزاری انتخابات آزاد توسط چهرههای چون حجاریان و تاجزاده میگوید: علت شکست اصلاح طلبان در برخی انتخاباتها، همین نگاه انتزاعی بوده که از سوی برخی منتسبان به اصلاحات بیان شده است. این سخنان و ادعاها اصلاحی نیست. ادعای اصلاحی، مذاکره با حاکمیت یا نهادی چون شورای نگهبان برای ایجاد سازوکاری مثبت و ایجابی است نه اینکه ما شورای نگهبان را به طور کامل زیر سوال ببریم و به موضعگیری علیه اصلاحطلبان تشویق کنیم و بعد خودمان گوشهای بنشینیم و مردم را علیه شورای نگهبان تحریک کنیم.
جناب آقای خرازی، گفتوگو را از تحولات هفتههای اخیر در منطقه آغاز میکنیم. در ارتباط با هدف قرار گرفتن دو نفتکش ژاپنی در دریای عمان، مقامات آمریکایی تلاش زیادی کردند که ایران را به عنوان عامل این حادثه معرفی کنند که با توجه به عدم ارائه ادله مستدل مجبور به عقبنشینی از مواضع خود شدند. تحلیل شما از اینگونه اقدامات شیطنتآمیز آمریکا در منطقه چیست؟
خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکانامیکی که دارد، خاستگاه سلسله تحولات جهانی و منطقهای طی یک قرن گذشته بوده است. بیش از یک قرن است که قدرتهای فرامنطقهای نگاه استعماری به این منطقه داشته و هر با باورهای خودشان به این منطقه نگاه میکنند. خاورمیانه به عنوان مرکز ثقل ریزشها، رویشها و خیزشهای جدی در جنبشهای اجتماعی در چند دهه گذشته مطرح بوده و از سوی دیگر مظهر مبارزات استقلال خواهی و ضداستعماری به شمار میآید. خصلت خاورمیانه اینگونه است که نظام سلطه نمیتواند هژمونی خود را در این منطقه به صورت مستمر و دائمی مستقر کند.
خاورمیانه به سه دلیلِ تحولات اعتقادی و مذهبی، ملی و ناسیونالیستی، قومی و جنبشهای اجتماعی، دارای ذاتی ضداستعماری است. به همین خاطر نظام استعمار هرچه با مردم خاورمیانه بنای ناسازگاری بگذارد، با عکسالعمل تندتری از سوی مردمان این منطقه روبرو میشود. مضاف بر این در خاورمیانه طی 70 سال گذشته مصیبت بزرگی به نام اسرائیل تولدی نابالغ داشته است و این رژیم سرزمینهای امت اسلامی که محل هبوط پیامبران بزرگ الهی بوده را عضب کرده است.
در کنار خصوصیات منحصر بفرد خاورمیانه وجود منابع سرشار انرژی از قبیل نفت و گاز در این منطقه موجب شده تا همواره در مرکز توجهات جهانی قرار داشته باشد. یکی از دلایل اصلی بروز بحران همزیستی در خاورمیانه، حضور قدرتهای فرامنطقهای و در راس آنها ایالات متحده آمریکا با بیش از 200 هزار نیروی نظامی و بیش از 30 پایگاه منطقهای و فرامنطقهای است. دولت آمریکا با اقدامات تجاوزکارانه، جنایتکارانه و ناجوانمردانه که بوی تجاوز میدهد، هر روز در حال به هم زدن نظم خاورمیانه است. در یکی از آخرینِ این اقدامات تجاوزکارانه میتوان به اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر جولان اشغالی اشاره کرد. آمریکاییها در آغاز قرن بیست و یکم و در طلوع هزاره جدید میلادی، بخششهایی در دنیا صورت میدهندکه با دوران بربریت و قبل از قرون وسطی تفاوتی ندارد.
چرا مقامات آمریکایی سعی کردند که حادثه هدف قرار گرفتن دو نفتکش ژاپنی را به ایران منتسب کنند؟
هیچ عقل خردمند و تحلیلگری نمیتواند بپذیرد در شرایطی که بالاترین شخصیت سیاسی یک کشور، میهمان کشور دیگری است، نیروهای نظامی کشور میزبان، کشتی تجاری کشور میهمان را مورد هجوم قرار دهند. اساسا این خوی نامهربانی با فرهنگ ایرانی نیز سازگاری ندارد. این حادثه نشانگر بروز توطئهای ضد ایرانی است. واقعیت آن است که هر عقلی میفهمد که در جریان این حادثه طرفی ثالث وجود دارد که با چنین اقدامی در تلاش است تا به میهمان را از سفر خود پشیمان کند.
این همانند بسیاری از توطئههایی که در دو دهه گذشته در منطقه برنامهریزی شده، توطئهای عربی-صهیونیستی-امریکایی است. این ائتلاف تمام تلاش خود را بکار میبندد تا ایرانیها را در میان افکار عمومی دنیا بدنام کند که برخی اوقات نیز اقدامات توطئهافکنانه آنها به دلیل قدرت پروپاگاندای سنگین رسانهای به نتیجه نیز میرسد .
میزان ورود و خروج اسلحه در منطقه خاورمیانه قابل قیاس با هیچ یک از مناطق استراتژیک دنیا نیست و برخی کشورهای استعمارگر برای اهداف اقتصادی و بحرانهایی که در فکر آنها میگذرد برای آینده منطقه برنامهریزی کردهاند. تجارت اسلحه، قاچاق مواد مخدر و بسیاری از اقدامات ناموزون بین المللی در منطقه توسط چه کشورهایی صورت میگیرد؟ بنابراین باید برای مدیریت و رویایی با این توطئهها هوشمند بود.
تحلیل شما از تجاوز پهپاد پیشرفته آمریکابه خاک ایران و متعاقب آن انهدام آناز سوی پدافند هوایی کاملا بومی کشورمان چیست؟
ابتدا در تکیمل سوال قبلی بگویم که ایران اگر کاری را انجام دهد شجاعت به عهده گرفتن مسئولیت آن را نیز دارد. همان طور که امروز سرمان را بالا میگیریم و میگوییم که از حزبالله و مقاومت حمایت میکنیم و بامداد سیام خرداد نیز سرمان را بالا گرفتیم و با اقتدار پهپاد متجاوزِ فوق تکنولوژی و فوق سری آمریکا را سرنگون کردیم. آمریکاییها پس از این حادثه مواضع عجولانه زیادی گرفتند. ابتدا از اساس هدف قرار گرفتن پهپاد را رد کردند، بعد گفتند در خاک ایران نبوده، سپس گفتند همراه این پهپاد یک هواپیمای دیگر نیز بوده است. پس از آن گفتند که میخواهیم جنگ کنیم، ساعاتی بعد گفتند میخواهیم تشکر کنیم که هواپیمای سرنشیندار ما را نزدید. بنابراین خود آمریکاییها نمیدانستند که چه واکنشی به این حادثه نشان دهند که این مسئله بیانگر اقتدار یک دولت منسجم و مرکزی است که بخوبی توانسته از کیان کشورش دفاع کند.
روزی که نظریه دفاع هوشمند در ایران مطرح شد، بنیانگذاران امنیت ملی و متفکران نظامی ایرانی در جهت حفظ منافع ملت ایران، طرح سد آهنین و نظریه و تئوری قدرتمند دفاع موشکی را ارائه کردند و امروز ثابت شد طرح پیادهسازی این نظریه اقدام درست و بجایی بوده است. ایران امروز قدرت برتر موشکی غرب آسیا و دنیای اسلام و همچنین دارای نیروی مسلحی منسجم است. در قضیه هدف قرار گرفتن پهپاد آمریکا، مقامات این کشور در نگاه اول تصور نمیکردند که ایرانیها اینچنین قاطع عمل کنند و سپس با قاطعیت مضاعف پای اقدامی که انجام دادهاند، بایستند. در حالی که سازمان رزم ایران تحت فرماندهی فرمانده کل قوا در سراسر کشور آمادگی 100 درصدی دارد و مطمئنا اگر ادعای که آنها داشتند و میگفتند 10 دقیقه قبل از حمله نظامی جلوی آن را گرفتیم محقق میشد، پاسخی بسیار سختتر از حد تصوراتشان دریافت میکردند.
امروز متفکرین اندیشه نظامی بر این باوردند که نه تنها ایران به مراتب قویتر از ویتنام در دوران جنگ با آمریکا است بلکه معتقدند آمریکا نیز قدرت آن سالها را ندارد و اگربا ارتکاب خطایی استراتژیک به مواضع ایران حمله کند، بزرگترین بحران تاریخی خود را به دست خودش رقم میزند.
ایران برای رسیدن به این قدرت و امنیت، هزینه های بالایی در طول این 40 سال پراداخته است. حدود 218 هزار نفر شهید جنگ تحمیلی، 570 هزار جانباز، 2100 شهید مدافع حرم و... بخشی از هزینه ای است که برای امنیت و اقتدار امروز ایران پرداخته ایم. بنابراین جنگ برای کسانی با رعب و وحشت همراه است که تابحال جنگ را ندیدهاند نه برای ایرانیان که تجربه 8 سال دفاع مقدس را در کارنامه پرافتخار خود دارند. البته عدهای نیز در کشور هستند که صدای نامبارک و نامیمونی را در این کنسرتی که در حال اجرا است از خود در میاوردند و به اصطلاحِ خودشان، نگران امنیت ملی و منطقهای ایران هستند. در حالی که دفاع مقتدرانه نه تنها بحرانی برای امنیت کشور به وجود نمیآورد بلکه خطرات بسیار بزرگی را سر راه کشور قرار میدهد.
چرا عدهای در کشور هستند کهباز هم ساز مذاکره با آمریکا را کوک میکنند؟ جدا از شخصیت ترامپ، آیا به طور کلی مذاکره با آمریکا میتواند نتیجهای برای ایران داشته باشد؟
مطابق قانون اساسی، در باب امنیت ملی و سیاست خارجی، تشخیص هویت دفاع مشروع یا مذاکرات مشروط بر عهده رهبر انقلاب است. اگر کسی بر خلاف نظر رهبری و شورای عالی امنیت ملی در زمان جنگ و بحران امنیتی بخواهد اظهارنظری داشته باشد، از دو حالت خارج نیست یا اینکه ناآگاهانه زمزمه کننده منویات دشمن است یا به صورت مشخص و با آگاهی کامل دست به اقدام خیانتآمیز میزند. تعارف نداریم، ما امروز در دوران جنگ هستیم. چیزی به اسم مذاکره با دشمن عهدشکن، امروز در دکترین امنیتی ایران وجود ندارد.
آنروزی که سخن از مذاکره و نرمش قهرمانانه و مشروط شد، قلمروی جغرافیایی سیاسی ایران با امروز متفاوت بود. ایالات متحده آمریکا به هیچ یک از معاهدات بینالمللی همچون برجام، پیمان دوستی آتلانتیک، پیمان کیوتو، پیمان پاریس وفادار نبوده و از سازمانهایی بینالمللی چون یونسکو خارج شده است. در چنین شرایطی، کدام عقل سلیمی حکم میکند با رژیم و ساختار دولتی که فقط در قوه مخیله او جنگ و زورآزمایی، ارحجیت دارد، مذاکره کرد. بنابراین مذاکره مجدد با آمریکا پایانی جز خفت نخواهد داشت.
آنطور که از اظهارنظرات مقامات اروپایی بر میآید، این کشورها اراده یا توانیبرای پایبندی به تعهدات خود در برجام ندارند. با توجه به اینکه رهبر انقلاب بارها به مسئولان توصیه کردهاند که به کشورهای اروپایی نیز همانند آمریکا نمیتوان اعتماد کرد، رویکرد ایران در رابطه با برجام باید چگونه باشد؟
اگر صحبت از عدم اراده اروپاییها برای انجام تعهداتشان باشد که به طور کلی در صورت وجود چنین شرایطی، حضور ایران در برجام و همکاری با اروپاییها سالب بر انتفاع موضوع است. نمیشود که ما قرارداد همکاری مشترکی را امضا کنیم ولی طرف مقابل ارادهای برای همکاری نداشته باشد. اسم این یک نوع خیانت و فریب آشکار است.
آنچه که از وضعیت کنونی اروپا بر میآید، توان متزلزل اروپاییها است. سخن ما با اروپاییها این است توان خود را برای انجام تعهدات برجامی بکار بیاندازند. به هر حال اتحادیه اروپا دارای یک محیط قدرتمند تکنولوژیک و حجم تجاری بالا است و اگر قرار باشد که اروپاییها نتوانند ارادهای داشته باشند که اقدامات غیرقانونی آمریکا را مهار کند، آمریکاییها در دیگر مسائل نیز توقعات بیشتری طلب میکنند.
برخیها معتقدند که در قضیه برجام اروپا فاقد اراده است و برخی دیگر بر این باورند که اروپا فاقد توان کافی برای پایبندی به تعهدات برجامی خود است. برداشت من این است که اروپاییها در تلاشاند تا کاری انجام دهند منتها توان آن را ندارند. در چنین شرایطی وظیفه ما این است که علاوه بر اینکه قدرت خود را به اروپایی نشان میدهیم، به آنها کمک کنیم تا به تعهدات خود عمل کنند. ما نباید اروپاییها را در جبهه دیگری فعال کنیم چراکه عقل سیاسی حکم میکند که اروپا را از دست ندهیم.
آقای دکتر کمی از فضای سیاست خارجی فاصله بگیریم و با توجه به اینکه انتخابات مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم، به سراغ مسائل سیاست داخلی کشور برویم.
از خرازی دیپلمات به خرازی سیاستمدار سوویچ کنیم. (با خنده)
در ارتباط با استعفای اخیر وزیر آموزش و پرورش به بهانه کاندیداتوری در انتخابات مجلس گمانهزنیهایی مطرح میشد مبنی بر اینکه پس از استعفای آقای قاضیزاده هاشمی از وزارت بهداشت و متعاقب آن بیپاسخ ماندن سوالات عدیده درباره سرانجام طرح تحول سلامت،دیگر وزرا نیز به این فکر افتادهاند که استفعا، میتواند بهترین راه برای فرار از پاسخگویی درباره عملکردشان باشد. این مسئله در رابطه با استعفای پر حرف و حدیث آقای آخوندی نیز به چشم آمد. نظر شما در رابطه با این گزاره چیست؟
اگر واقعا کسی با چنین هدفی از وزارت استعفا دهد، خائن است. قبول دولتمردی و وزارت هزینه دارد. مردم نمیتوانند معطل چنین شخصی باشند. البته من مسئله استعفای وزرا در دولت را اینطور که شما گفتید نمیبینم. برداشت من این است که ناهماهنگیهای موجود در دولت و افزایش اختیارات طیفی از دولت، از مهمترین عوامل استعفاهای اخیر در دولت است.
استعفای وزرای دولت اگر با هدف فرار به جلو و عدم پاسخگویی باشد، نمیتواند درست باشد. در همه دنیا مرسوم است که اگر فضا برای کار یک نفر در یک مسئولیت فراهم نباشد، آن فرد ترجیح میدهد که با دادن استعفا، فضا را برای شخص دیگری که توانایی اداره بهتر امور را دارد، باز کرده باشد.
اختلافات داخلی در دولتهای گذشته نیز کم و بیش وجود داشته است البته در دوره آقای هاشمی به دلیل اقتداری که ایشان داشت، تمامی وزرا تا روزهای آخر دولت ایستاده بودند و جالب اینجا بود که پس از پایان دولت سازندگی نیز، اکثر وزرای این دولت صف کشیده بودند تا به نحوی در کابینه دولت آقای خاتمی نیز حضور داشته باشند.
البته به این مسئله نیز باید اذعان کرد که در دولت آقای روحانی ناهماهنگی و اختلاف سلیقه میان اعضای کابینه زیاد است. این مسئله در دولت آقای احمدی نژاد به دلیل اقتدارگرایی شخص رئیسجمهور و تحقیر رفتاری وزرا توسط وی بروز و ظهور کرده بود. و موجب شده بود که وزرا توان اداره امور وزارتخانه مربوطه را نداشته باشند. در دوران آقای روحانی اختلاف دیدگاهها است که موجب ناهماهنگیها شده است.
روزهایی که وزرای کنونی از مجلس رای اعتماد گرفتند، شرایط منطقه همانند این روزها ملتهب نبود. بنابراین آقای روحانی در تلاش است تا اولویتهای دولت را با توجه به بحرانهای موجود در منطقه غرب آسیا، تنظیم کند و وزرایی که نمیتوانند خود را با شرایط امروز کشور وفق بدهند، طبیعی است که با دادن استعفا، امکان حضور اشخاصی که توانایی مدیریت امور در شرایط بحرانی را دارند، مهیا کنند. در هر حال نمیشود نفی کرد که دولت آقای روحانی فاقد انسجام دوران بحران است.
البته به این موضوع نیز باید اشاره کرد که آقای روحانی در مقایسه با روسای جمهور قبلی به استثنای مرحوم هاشمی رفسنجانی، از انسجام ذهنی و توانایی فکری بالاتری برخوردار است. امیدوارم با شنیدن صدای کارشناسان و دلسوزان توسط دولت و استفاده از راهنمایی هایی که رهبری معظم دارند، روزهای بهتری در آینده شاهد باشیم
آیا اختلافات میان آقای روحانی و آقای جهانگیری در برهههای مختلف زمانیکه بعضاهمانند مورد اخیررسانهای نیزمیشودرا در راستای همین ناهماهنگیها در دولت ارزیابیمیکنید؟
در موارد گذشته که خبر اختلاف نظر آقای روحانی و جهانگیری در رسانهها مطرح میشد، من به شخصه از آقای جهانگیری پرسو جو میکردم که ایشان هر بار این مسئله را رد میکرد. البته در ارتباط با اختلاف اخیر هنوز ملاقاتی با آقای جهانگیری نداشتم تا ببینم ایشان درباره آن اثباتی صحبت میکند یا ایجابی و یا سلبی. به طور کلی آنچه که مسلم است این است که آقای روحانی و آقای جهانگیری نماینده دو دیدگاه متفاوت هستند. در اینکه آقای جهانگیری در دولت دوازدهم مهجور شده و تقریبا عصاره او را گرفته و او را کنار گذاشته اند، تردیدی نیست. در شرایط کنونی هیچیک از ایدههایی که آقای جهانگیری برای اداره کشور مدنظر داشته، در عملکرد دولت قابل رویت نیست. بنابراین اگر من جای آقای جهانگیری بودم، به گونه دیگری تصمیم میگرفتم.
واکنش حزب ندای ایرانیان به دعوای لفظی هفتههای اخیر میان سران دو حزب کارگزاران و اتحاد ملت چیست؟ با توجه به این که این دو حزب از احزاب تاثیر گذار در جریان اصلاحات به شمار میروند، آیا اختلافات آنها میتواند در روند برنامهریزی اصلاحطلبان برای انتخابات آتی مجلس تاثیرگذار باشد؟
من درباره دیگر احزاب و نحوه سیاستورزی آنها ترجیح میدهم صحبتی نکنم اما درباره جریان اصلاحات باید این مطلب را بگویم که اصلاحات امروز نیاز به یک پوستاندازی جدی دارد. چند سال پیش که چنین سخنانی را گفتم، عدهای به من تاختند ولی همین افراد امروز حرف بنده را تکرار میکنند. اصلاحات نیاز به یک غربالگری دارد. اصلاحات امروز فاقد برنامه و استراتژی است.
اصلاحات امروز چالشهای جدی دارد. اینکه اصلاحطلبان یک روز از مشارکت در انتخابات و روز دیگر از لزوم عدم مشارکت در انتخابات سخن میگویند، نشان دهنده این است که در تبیین مبانی خود عاجزند. رهبران اصلاحات باید برای برونرفت از شرایط کنونی، تصمیمی جدی و عاجل اتخاذ کرده و نگاهی دموکراتیک در تحولات فکری معطل مانده در متن اجتماع داشته باشند.
اصلاحطلبان بدون شک یکی از مهمترین جریانات فکری کشور محسوب میشوند که نمیتوان آنها را به حساب نیاورد. اما قدرت رهبری مجموعه اصلاحات طی این سال ها فاقد تصمیمسازی و تصمیمگیری بوده و در نتیجه شاهد نوعی سردرگمی در مجموعه کنشگریهای فعالان اصلاحطلب هستیم. بنابراین لازم است به این موضوع به شکل عمیقتر نگاه کنیم و فارغ از نام احزاب، افراد و کنشگران سیاسی، به صورت ماهوی و عینی پدیده اصلی تفکر و نگاه اصلاحی را مورد بازیابی قرار دهیم.
نمیشود کنشگران ما در جریان اصلاحات افرادی باشند که هیچ یک از مبانی انقلاب اسلامی را قبول نداشته باشند و در نقطه مقابل نیز نمیشود کنشگری این جریان بر عهده کسانی باشد که اعتقادی به مبانی اصلاحات نداشته باشند. باید به این نکته تاکید کنم که جریان اصلاحات و بزرگان آن حذف شدنی نیستند اما بدون شک این جریان به یک دگردیسی و اقدام عاجل برای احیای موقعیت سیاسی خود نیاز دارد.
با توجه به اظهارات برخی چهرههای اصلاحطلب به نظر میرسد شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان همانند دو انتخابات گذشته برای انتخابات آتی مجلس نیزابتکار عمل را بر عهده داشته باشد. به طور کلی عملکرد این شورا را چطور ارزیابی میکنیدو اینکه آیا شورای سیاستگذاری میتواند همانند دو انتخابات گذشته در ورود نفراتش به مجلس و شوراهای شهر و روستا توفیقاتی داشته باشد؟
من از شما سوال میکنم؛ آیا فکر میکنید شورای سیاستگذاری واقعا در لیستی که ارائه داده، موفق بوده است؟ امروز زمان آسیب شناسی و بررسی عملکرد است، به اصطلاح میگویند جوجه را آخر پاییز میشمارند. در ارتباط با شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان بحث ما این است که اصلاحطلبان فاقد شناخت و درک دقیق از برخی از کنشگران بودند. من هیچ داوری و قضاوتی راجع به تک تک افراد ندارم، برخی از این افراد را میشناسم و برای آنها نیز احترام زیادی قائلام اما معتقدم اصلاحات در حوزه بازیگران سیاسی نیازمند تحولات جدی دارد. اینکه احزاب از جمله حزب ندای ایرانیان چگونه باید در مجموعههای سیاسی حضور پیدا کنند، باید مورد ارزیابی دقیق واقع شود. آیا باید فقط با حضور یک یا دو کاندیدا در لیست نهایی اصلاحطلبان دهان احزاب را ببندند و او را راضی کنند و به اصطلاح با قاشق خالی دهان برخی احزاب را شیرین کنند؟ آیا این دموکراسی است؟ بحث ما با شورای عالی سیاست گذاری بحث ساختاری و رویکردی است.
ما معتقدیم شورای عالی سیاست گذاری باید دموکرات باشد، پاسخگو و شفاف باشد، تحزب را به رسمیت بشمارد و نمایندههای غیرحزبی و به اصطلاح ملی به حداقل برسد. کسانی که قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند، باید برنامههایشان را ارائه داده و احراز هویت شوند. باید مشخص شود که این افراد در راستای منافع ملی چگونه میاندیشند و در صورتی که کشور با بحران روبرو بود چطور میخواهند حافظ منافع ملی باشند و یا اینکه کسانی خود را در معرض رای مردم قرار میدهند چطور میخواهند بازیگران صحنه سیاسی کشور باشند و چه برنامهای برای بهبود وضعیت معیشت و اقتصاد کشور دارند؟ مشروعیت شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان وابسته به درک واقعیتهای روز و تعمیم دیدگاههای عموم اصلاح طلبان در صحنه بازیهای سیاسی کشور است.
امروز بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب نحوه عملکرد تصمیمگیران اصلاحطلب را برنمیتابند. عرض کردم که تمایل به بیان نام کسی ندارم ولی قصه پرقغصهای در این رابطه وجود دارد که افرادی به نام مردم به مجلس و شورا راه پیدا کردند اما در انتها به نام خودشان در حال غزلخوانی هستند.
عدهای از فعالان سیاسی هستند که از لزوم برگزاری انتخابات آزاد در کشور سخن میگویند و در تفسیر طرح خود نیز تصریح میکنند که شورای نگهبان نباید نقشی در احراز صلاحیتها ایفا کند. در رابطه با این گزاره نظر شما چیست؟ آیا کنار گذاشتن نظارت شورای نگهبان میتواند نقشی در حل مشکلات کشور داشته باشد؟
از همان روز اولی که بحث نظارت استصوابی در قانون اساسی مطرح شد، عدهای این سخنان را مطرح میکردند و غزل مخالفت میخوانند. گاهی شرط میگذارند، سپس از شرط خود کوتاه میآیند و بعد مردم را تحریک میکنند و وقتی که این حربه جواب نداد بار دیگر از شرط خود کوتاه میآیند. به طور کلی بجای اینکه مسائل را ایجابی ببینند نگاه مردم را سلبی میکنند. بنده نیز نقدهایی نسبت به روند بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان دارم و معتقدم که باید چرخه تصمیمسازی یا احراز صلاحیتی که در شورای نگهبان انجام میشود مطابق مرّ قانون باشد و رفتارهای سلیقگی نقشی در آن نداشته باشد، معتقدم گزارش میدانی و محلی نمیتواند ملاکی برای احراز صلاحیت افراد باشد و این روندها صحیح نیست. این مسائل قابل طرح است اما اینکه ما در آستانه تمامی انتخاباتها چنین مسائلی را مطرح کنیم نه عملی است و نه مردم به این سخنان اهمیتی میدهند.
علت شکست اصلاح طلبان در برخی انتخاباتها نیز همین نگاه انتزاعی بوده که از سوی برخی منتسبان به اصلاحات بیان شده است. این سخنان و ادعاها اصلاحی نیست. ادعای اصلاحی، مذاکره با حاکمیت یا نهادی چون شورای نگهبان برای ایجاد سازوکاری مثبت و ایجابی است نه اینکه ما شورای نگهبان را به طور کامل زیر سوال ببریم و به موضعگیری علیه اصلاحطلبان تشویق کنیم و بعد خودمان گوشهای بنشینیم و مردم را علیه شورای نگهبان تحریک کنیم. باید تلاش کنیم بنا بر تاکیدهای مکرر مقام معظم رهبری، شورای نگهبان طبق مر قانون عمل کند و سلیقگی عمل نکند.
مردم ایران در تمامی انتخاباتهای برگزار شده در تاریخ 40 ساله انقلاب اسلامی، با تصمیم و میل خودشان در انتخابات شرکت کردهاند و به چنین سخنانی نیز توجه نکردهاند. ما باید برای رفع ابهامات با شورای نگهبان وارد مذاکره شویم تا به این واسطه زمینه احقاق حقوق افراد تامین شود. الزاما اینگونه نیست که حق انسانها فقط در یک جریان فکری نادیده گرفته شود. شاید کسانی نیز باشند که از دیدگاه نزدیکی به شورای نگهبان برخوردار باشند ولی با مشکلاتی که در ساختار این شورا وجود دارد حق آنها نیز ضایع شده باشد. ایجاد راهکارهای مناسب و منطقی با همکاری و برنامهریزی میسر میشود نه با حرکات قهرآمیزی که هیچگاه نتیجه مطلوب را نداشته است.