وکیل علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی که بهتازگی در زندان فشافویه به قتل رسیده میگوید تعداد ضربات وارد شده به مرحوم شیرمحمدعلی بیش از ۳۰ ضربه بوده است.
محمدهادی عرفانیان کاسب، وکیل علیرضا شیرمحمدعلی در گفتوگو با ایرناپلاس، درباره جزئیات این حادثه در زندان فشافویه اظهار میکند: علیالظاهر در بندی که ایشان حضور داشتند یک سلول انفرادی وجود داشته که دو قاتل در آن بودند. متأسفانه معلوم نیست آن شب چه اتفاقی افتاده که آنها بدون هیچ درگیری قبلی دفعتاً به ایشان حمله میکنند و با ضربات متعدد ایشان را به قتل میرسانند.
این وکیل دادگستری میگوید: گفته میشود تعداد ضربات بیش از ۳۰ ضربه بوده است. اما برای اطلاع از تعداد دقیق باید از خانواده پیگیر شوم. اما یک ضربه شدید به قلب و دیگری به شاهرگ بوده است.
عرفانیان اظهار میکند: معمولاً وقتی درگیری میشود یکی دو ضربه میزنند، ولی وارد کردن ۳۰ یا ۴۰ ضربه عجیب است.
او در پاسخ به این پرسش که چطور دو قاتلی که در سلول انفرادی بودند توانستهاند از سلول خارج شوند و شیرمحمدعلی را به قتل برسانند، میگوید: من از جزئیات بهصورت دقیق خبر ندارم، ولی بر اساس اطلاعات موثقم در بندی که مرحوم شیرمحمدعلی حضور داشت یک سلول بوده که دو قاتل داخل آن بودند و همیشه در آن بسته بوده است، اما آن شب آن دو نفر آقای شیرمحمدعلی را به داخل سلول کشیدند و ایشان را به قتل رساندند.
عرفانیان میگوید: هنوز گزارشی از مسئولان زندان درباره این حادثه به او ارائه نشده است و به گفته خانواده علیرضا شیرمحمدعلی نیز هیچ گزارشی در پرونده پزشکی قانونی نبوده است.
عرفانیان همچنین درباره دادگاه تجدیدنظر مرحوم شیرمحمدعلی که قرار بود ۱۸ تیر برگزار شود، میگوید: من خیلی به این دادگاه امیدوار بودم، چون پرونده ایشان خیلی نکاتی از لحاظ حقوقی داشت که قابل بررسی بود. من خیلی امیدوار بودم که شرایط به نفع ایشان تمام شود.
او درباره علت انتقال این زندانی به زندان فشافویه اظهار میکند: جرم ایشان امنیتی-سیاسی است، چون قانون بر تفکیک زندانیان تأکید دارد، من نمیدانم چرا ایشان را به زندان فشافویه منتقل کردند. ایشان به همین دلیل قبل از سال به همراه یکی دیگر از همبندیهای خود که فکر میکنم نامشان برزان محمدی بود اعتصاب غذا کردند، اما با قول مساعدت نماینده دادستان این اعتصاب غذا شکست.
عرفانیان میگوید پیکر مرحوم شیرمحمدعلی امروز صبح به خانوادهاش تحویل شده است.
این وکیل دادگستری همچنین از وضعیت یکی دیگر از موکلان خود در زندان قرچک اظهار نگرانی میکند و میگوید: خانم مرجان داوری در مؤسسهای به نام راه معرفت به عنوان مترجم مشغول به کار بودند که پروندهای به اتهام فساد فیالارض برای ایشان تشکیل میشود که علیرغم ابهامات موجود آقای صلواتی برای ایشان حکم اعدام صادر میکند.
او اضافه میکند: ما به این حکم اعتراض زدیم که به شعبه ۴۷ دیوان عالی کشور رفت و این شعبه رأی را نقض کرد و مجدداً به شعبه ۲۴ فرستاده شد. با این حال باز رأی اعدام صادر کردند. ما هم مجدداً اعتراض کردیم که دوباره پرونده به شعبه ۴۷ دیوان عالی کشور رفت و آنها همچنان نظرشان بر نقص رأی اعدام بود. این پرونده اکنون حدود ۷ ماه است که در هیأت عمومی دیوان عالی کشور در حال بررسی است.
عرفانیان تأکید میکند: متأسفانه خانم داوری را به زندان زنان قرچک منتقل کردند که شرایط این زندان خوب نیست و زندانیان حتی از لحاظ آب آشامیدنی هم با مشکل مواجه هستند.
شهید مطهری در داستان راستان روایتی را نقل می کند تحت عنوان مرد شامی و امام حسین (ع) که به این شرح است:
"شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی که در کناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد:
«حسین بن علی بن ابی طالب است.» سوابق تبلیغاتی عجیبی که در روحش رسوخ کرده بود موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی الله آنچه می تواند سب و
دشنام نثار حسین بن علی بنماید. همینکه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسین بدون آنکه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی کند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او کرد و پس از آنکه چند آیه از قرآن - مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض - قرائت کرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم.» آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟» جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه آن را می دانم.»
پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو کمک دهیم، حاضریم در خانه خود از تو پذیرایی کنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.»
مرد شامی که منتظر بود با عکس العمل شدیدی برخورد کند و هرگز گمان نمی کرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت: «آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی کردم. تا آن ساعت برای من در همه روی زمین کسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت بر عکس، کسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست.»
نمیی دانم لطف و عطوفت اسلامی کجا رفته؟ بد نیست اندکی هم به سیره و رفتار آن ائمه بزرگوار تاسی جوئیم و دست از این همه خشونت برداریم و جلوی ناحق ریخته شدن این خونها را بگیریم.
زندانی سیاسی را مجاور ادم های جانی و شرور نگهداری می کنند
حتما برای تبادل نظر بوده است !
جهت اطلاع انان که زبان سرخشان شعله می کشد !