در این قسمت کامران که از فراهم شدن پول برای شروع تمریناتش ناامید شده است، به کار خلاف روی میآورد و شروع به همکاری با پسر مونس، مربیش، میکند. او با این کار پلهای پشت سرش را خراب میکند و از چشم مونس هم میافتد.
سیمین با رفت و آمد هایش به کتاب فروشی رضا بهاری، هم حال و هوای زندگی خودش را دگرگون کرده است و هم باعث انگیزه گرفتن و امیدواری او شده است. رضا بهاری به سیمین پیشنهاد ازدواج میدهد و سیمین هم مانع این امر را فرزندانش میداند، اما باز هم به آن فکر میکند.
رعنا روحیهی تازهای پیدا کرده است. او عصبانی تر، خود خواهتر و متکی به نفستر از گذشته عمل میکند. به تشویقهای لی لی برای به زندان انداختن یغما توجهی نمیکند و او را از خود میراند. به درخواستهای خانواده اش برای آزادی یغما هم توجهی نمیکند.
از طرف دیگر با تهیه کنندهی فیلمش هم درگیر است و میخواهد که عامل پخش شدن ویدئوی دستگیری اش در دفتر فیلم سازی شناسایی شود. اما ناگهان اتفاقی برای رعنا میافتد که فکر را هم نمیکند. دادخواست طلاق یغما.
بیشتر بخوانید
هیچ چیز در رقص روی شیشه رو به پایان ندارد که ناگهان در جایی که انتظار داشتیم آنونس آن چه در آینده خواهیم دید پخش شود، آنونس آن چه نادیدنی است و سرنوشت شخصیتهای سریال و اعلام پایان فصل اول پخش میشود.
تیزر قسمت پایانی رقص روی شیشه
ماکان بعد از ورود به هتل متوجه میشود که سامسونت خالی بوده و اصلا ماموریتی وجود نداشته و، چون نخجوان جریان جابجایی مواد را به سیمین گفته از ادامه کار در کافه منع میشود.
دریا پس از فروش کافه ماکان توسط سیمین و پرداخت سهم هر یک از فرزندان دریا با قدرالسهم خود سعی در گرفتن رضایت از خانواده سیروس داشته و تلاش میکند سیاوش را آزاد کند.
ادریس که پولهای میرخان را به حسابهای شخصی خود واریز کرده بود و از دست میرخان گریخته بود شبی از شبها در کافهای در استانبول به دست سعید (نوچهی میرخان) کشته میشود؛ و .... به همین سادگی.
هرچند حرفهای بهرام رادان در چند روز گذشته ما را برای پایان فصل اول سریال کمی آماده کرده بود، اما نحوهی این پایان بندی به قدری شوکه کننده است که حتی خود بهرام رادان هم بعید است باور کند. نوشته شدن نام کاراکترها روی صفحهی نمایشگر در کنار عکسشان و نریشنی که هم نوشته شده و هم گویندهای آن را میخواند. این پایان فصل اول رقص روی شیشه است.
صدها رحمت به پایان سریال احضار که به ناگاه و بدون اعلام قبلی فقط دیگر پخش نشد و کسی هم توضیحی نداد! البته که توهین به تماشاگر به هر شکلی که باشد، توهین به تماشاگر است و مستوجب عقوبت. اما توهینی که رقص روی شیشه به تماشاگرانش میکند باور کردنی نیست.
صدها رحمت به سازندگان سریال نهنگ آبی که اگر با یک بازیگر و شخصیتش در فیلم نامه به مشکل میخورند توانایی آن را دارند که با تغییراتی در فیلم نامه از زهر این رسوایی بکاهند. نه این که مانند رقص روی شیشه وقتی دیگر راشی از بهرام رادان و امیر آقایی ندارند در تدوین با ناگاه شخصیت کامران را بزرگ کنند به قدری که هفتاد درصد قسمت دوازدهم مربوط به کامران است.
شخصیتی که به وضوح و به هیچ عنوان قرار نبوده است که نقش تاثیر گذار خاصی در پیشبرد رقص روی شیشه داشته باشد و جالب این جا است که پایانی هم که برای کامران در نظر میگیرند هیچ تناسبی با فوکوسی که روی شخصیتش در چند قسمت گذشته بود ندارد: «پس از درگیریهای متعدد در خیابان و مسابقات غیر قانونی و شرط بندی دستگیر و به زندان روانه میشود.» البته که پایان هیچ کدام از شخصیتها پایان درخوری نیست و بیشتر به تسویه حساب شخصی نویسنده با کاراکترهایی که خودش ساخته میماند!
در خلاصهی داستان این قسمت آمده است که: «رعنا یغما را به زندان میاندازد، ولی ماجرا به همین جا ختم نمیشود. در این میان ادریس هم ناپدید شده و...». اما نه تنها یغما به زندان نیفتاده است بلکه ادریس هم ناپدید نشده است و این دو در جایی بیرون از رقص روی شیشه به همراهی ماکان به دنبال به زندان انداختن یا برخورد قانونی با کسان دیگری هستند.
بهرام رادان: «بنده در کنار امیر آقایی و مهردادصدیقیان و سرمایهگذار اصلی، تمام تلاشمان را خواهیم کرد تا نه تنها حقوق مادی و معنوی عوامل پروژه، بلکه اعتماد مخاطبین عزیز بیش از این از بین نرود.»
بهرام رادان پنجشنبهی گذشته در توییتی بالاخره به شایعات قطع همکاری اش با رقص روی شیشه پایان داد و خبر از مشکلی بزرگتر داد: «از اوایل دیماه ۹۷ در خانه سینما، وزارت ارشاد و دادسرا به هر دری زدیم که این مجموعه نباید به این زودی پخش شود، بخشهایی از فیلمبرداری مانده، مبالغی ناپدید شده، بایدشفافشودوبااینشیوهبهبنبستمیخوریم.
گفتند اگر مجموعه پخش شود، پول میرسد، بدهیها پرداخت میشود و همه چیز حل میشود، شرکت پخش فشار آورد، آقایان کوتاه آمدند، پخش شد، باز پولها ناپدید شد، نه تنها بدهی عوامل پرداخت نشد، بلکه چند برابر شد.
حالا سر و ته قصه را هم آوردند و به اسم پایان فصل اول به خورد مخاطب میدهند، خودشان آبرو ندارند وآبروی عوامل هم برایشان اهمیتی ندارد، مشکل اینجاست که نبود قانون بازدارنده، قلدری پخش کننده و همکاری سهوی برخی همکاران ساده اندیش همه در حال تکمیل این پازل فاسد هستند».
بدین شکل سریالی که قرار بود در ۲۶ قسمت، ملودرامی اجتماعی و عاشقانه در نکوهش مهاجرت و ستایش خانواده باشد و به زندگی رعنا و یغما بپردازد که زندگی عاشقانهای دارند، اما زندگیشان را سایهی رازهایی که پنهان کرده اند تهدید میکند و همین پنهان کاری ماجراهای هولناکی برایشان رقم میزند و... در ۱۲ قسمت و با کمترین پرداخت نسبت به موضوع یاد شده، احتمالا برای همیشه پایان یافت.
ای کاش کسانی باشند که متوجه این موضوع شوند که چنین اتفاقاتی که برای سریالهای شبکهی نمایش خانگی در حال رخ دادن است به جز بی اعتمادیای که برای مخاطبان نسبت به تولیدات این شبکه ایجاد میکند، صدمات جبران ناپذیر تری هم در پی دارد.
ای کاش هنرمندان و دست اندرکاران سینما و تلوزیون بدانند که آبرویشان به شدت در خطر و لطمه دیده است و تا دیرتر نشده به فکر جبران باشند و باز هم منتظر ننشینند که عدهی دیگری با دادشان برسند که آن عدهای دیگر خود عاملین اصلی این بی سر و سامانی هستند و هیچ گاه از آنها به هنرمندان خیری نرسیده و نمیرسد.