یک اتوی قدیمی خاک گرفته، یک سشوار زهوار دررفته عهد بوق، یک آبمیوهگیری از همانهایی که همه یکی در خانه داشتند و وقتی روشنش میکردی، از توی آشپزخانه راه میافتاد و تا جایی که سیم برقش اجازه میداد پیش میرفت، یک جاروبرقی از آن مدلهایی که دیگر فقط توی فیلمهای دهه شصت میشود نمونهاش را دید، همه و همه این روزها از ته انبار بیرون آورده میشوند تا راهی تعمیرگاه شوند.
به گزارش روزنامه ایران، تعمیرکنندگان لوازم خانگی که میشود گفت بورسشان در ساختمان آلومینیوم خیابان جمهوری است، این روزها کارشان رونق پیدا کرده، رونقی نیمبند که نه دل کاسب را خوش میکند و نه مشتری را راضی. به جای رونق بیشتر میشود گفت: اجبار؛ اجبار یعنی زن میانسالی که با سر و روی عرق کرده، یک پارچ شکسته آبمیوهگیری را دستش گرفته و از این مغازه به آن مغازه میرود تا دستگاه را دوباره سرپا کند. حالا یکی ممکن است بگوید چه اجباری هست حالا، آبمیوه نخورد خب! زن در تعمیرگاهی که به قول خودش دهمین جایی است که دنبال قطعه میگردد، جواب این سؤال را میدهد: «چه کار کنم؟ مریض توی خانه دارم، دکتر گفته باید آبمیوه بخورد. مگر هر روز میتوانم آبمیوه بیرون را بخرم؟! این هم که پارچش پیدا نمیشود.»
تعمیرکار پارچ شکسته را در دست میگیرد و ورانداز میکند: «این مدل پارچش اگر باشد، ۷۰۰، ۸۰۰ هزار تومان است.» ابروهای زن بالا میرود. بیرمق زمزمه میکند: «۸۰۰ هزار تومان؟!»
علی سیفی، تعمیرکار لوازم برقی و از کاسبهای قدیمی ساختمان آلومینیوم میگوید: «هر روز چند مشتری را میتوانیم اینجوری رد کنیم؟ چقدر باید غصه بخوریم؟ حالا کار یکی دو نفر را راه بیندازیم، بقیه را چه کار کنیم؟» خودش عضو هیأت مدیره و بازرس اتحادیه آسانسور و الکترومکانیکی تهران است که تعمیرکاران لوازم برقی زیر نظر این اتحادیه فعالیت دارند. مغازهاش مثل باقی مغازههای تعمیراتی، پر از دستگاههای کهنه و خاک گرفته و قطعههای مختلف است.
سیفی میگوید: «ما همیشه مراجع داشتیم برای تعمیر، حالا کار خودم را میگویم که انحصاری یک برند پرطرفدار را تعمیر میکنم. مشتریهای ما جای دیگر قطعه گیرشان نمیآید و میآیند پیش خودمان. بعد از تحریم و گرانی، اما مشتری بیشتر هم شده. از وقتی لوازم برقی اینقدر گران شده، میبینیم که مردم وسیلههای ۴۰ سال پیششان را هم برای تعمیر میآورند. مثلاً یک جاروبرقی قدیمی دارند که شاید بعد از آن، ۴ تا جاروبرقی دیگر هم خریدهاند، اما همان وسیله قدیمی را هم میآورند برای تعمیر دلیلش هم این است که نمیتوانند بخرند.»
مرد مشتری شاهد میآورد برای حرفهای تعمیرکار: «یک بخارشوی را دو سال پیش از اینجا خریدهام ۲۳۰ هزار تومان الان یک میلون و ۹۵۰ هزار تومان است.» بعد رو میکند به تعیمرکار و میگوید: «همان را الان ازم میخری؟» مغازه دار میخندد: «آره بردار بیاور میخرم. یک و ۴۰۰ میخرم ازت.»
مشتری میگوید: «من اینجا را پیدا کردهام و هر وسیلهای دارم برای تعمیر میآورم، چون خیلی منصف است. الان دیگر مجبوریم هرچه داریم تعمیر کنیم، چون نمیتوانیم نوی آن را بخریم. قبلاً وسیلهای خراب میشد، میگفتیم حالا یک نویش را میخریم، اما الان دیگر توانمان نمیرسد.»
خانم مشتری دیگری میگوید: «شاید بتوانیم جنس ایرانی بخریم، اما کیفیتش خوب نیست. برای همین جنس خارجی قدیمی را تعمیر میکنیم.» او یک مخلوطکن را که برای تعمیر آورده نشان میدهد و میگوید: «این را ۷۵ هزار تومان خریدهام، تا دو سال پیش ۱۳۰ هزار تومان بود و میتوانستم نویش را بخرم. الان که خراب شده، قیمتش ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان شده، خب مجبورم درستش کنم.»
به گفته تعمیرکار پیش میآید که تا چندین بار وسیله را برای تعمیر میآورند، اما باز هم زورشان نمیرسد جدیدش را بخرند و به همان تعمیر اکتفا میکنند. او ادامه میدهد: «از این جهت میشود گفت: تعمیرات رونق پیدا کرده، اما آن هم خودش مشکلاتی دارد. الان تمام قطعات براحتی پیدا نمیشوند. ما قبلاً قطعه را از ایتالیا وارد میکردیم. الان ایتالیا جنس به ما نمیدهد، یعنی دوست دارد بدهد، اما نمیتوانیم بیاوریمش داخل کشور. مجبوریم بگوییم نداریم. الان این پارچها را نگاه کنید...» و دو پارچ مخلوط کن داخل نایلون را نشان میدهد: «این دیگر نیست، مشابهش هم نیست. ما مجبوریم یک جوری کار مردم را راه بیندازیم، اما در ۹۰ درصد موارد حتی نمیتوانیم تعمیر هم بکنیم، چون قطعه نداریم و اگر هم داشته باشیم قیمتش خیلی گران تمام میشود.»
یک قطعه را نشان میدهد و میگوید: «این قطعه را قبلاً چیزی حدود ۱۰ هزار تومان میخریدیم، حالا بگویید نهایتش ۱۵ هزار تومان، اما الان میشود ۶۰ هزار تومان. من ۶۰ هزار تومان بخرم، ۲۰ هزار تومان هم کرایه بدهم تا برسد تهران، میشود ۸۰ هزار با دستمزد و باقی قضایا میشود ۱۲۰ هزار تومان. چیزی که من ۲۰، ۳۰ هزار میدادم دست مشتری الان باید ۱۲۰ هزار تومان خودم بخرم. با این حساب مشتری چه کار میکند؟ یا مجبور است پول تعمیرات بدهد یا بیخیال جنسش شود، چون نویش را هم که نمیتواند بخرد.»
میانه یک روز وسط هفته شاید انتظار نرود بورس تعمیرکاران لوازم برقی خیلی پر رفت و آمد باشد، اما اینطور نیست. رفت و آمد در راسته جریان دارد. هرکس وسیلهای برای تعمیر آورده، مثل مردی که پنکهای در دست گرفته و به گفته خودش مدتهاست از آن استفاده نکرده، اما حالا مجبور است، چون هزینه کولر گازی گران شده. احمدی، از دیگر تعمیرکاران ساختمان آلومینیوم هم افزایش تقاضای مردم برای تعمیر لوازم خانگی را تأیید میکند و از طرف دیگر از مشکلاتی میگوید که تعمیرکاران دارند: «الان فیلتر جاروشارژی ۱۶۰ هزار تومان برای ما تمام میشود درحالی که قبلاً میخریدیم ۳۰ هزار تومان. خب من با چه رویی به مشتری بگویم ۲۰۰ هزار تومان بابت قطعه و دستمزد پرداخت کند؟»
او چرخ دندهای را نشان میدهد و میگوید: «الان ایرانی این را زدهاند سه هزار تومان، میاندازیم روی چرخ گوشت و، چون لنگ میزند باعث میشود که موتور خورده شود و دو بار که کار میکند موتور میسوزد، حالا قیمت موتور ۶۹۰ هزار تومان است. اگر بخواهیم چرخ دنده خوب بیندازیم قیمتش ۱۲۰ هزار تومان است که ۱۸۰ میگیریم میاندازیم روی دستگاه. همین چرخ گوشت، نویش را بخواهند بخرند، ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تمام میشود. آدمی که برجی یک و نیم میلیون تومان درآمد دارد، چطور میتواند این هزینه را پرداخت کند؟ حتی پول تعمیر را نمیتواند بدهد.»
جمشید سرایی هم از دیگر تعمیرکاران راسته است. او درحالی که مشغول تعمیر یک سشوار کهنه است، میگوید: «مردم هرچی وسیله قدیمی دارند از انبارهایشان بیرون آوردهاند برای تعمیر. چیزی که من خودم دیدهام این است که این روزها بیشتر جاروبرقی برای تعمیر میآورند. ارزانترین جارو در بازار دیگر کمتر از یک میلیون تومان نیست. اگر موتور بخواهند تعویض کنند ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومن میشود؛
بنابراین ترجیح میدهند همان کاررا بکنند تا وسیله فعلاً قابل استفاده شود. مردم ندارند ۳، ۴ میلون بدهند جاروبرقی بخرند، همان را تعمیر میکنند. اینجا هرکس در نوعی برند و نوعی از لوازم برقی کار میکند. ما خودمان یکسری برندهای خاص را تعمیر میکنیم. بهرحال هرکس تبحرش در برند و وسیلهای است، مثلاً بعضیها تعمیرات کارهای چینی را قبول نمیکنند، اما چیزی که من میبینم این است که مردم قدرت خریدشان کم و کمتر میشود و مجبورند با وسیلههای قدیمی بسازند، قبلاً میتوانستند جدیدش را بخرند و الان نمیتوانند.»
ته انباریها حالا بیرون آمدهاند تا خودنمایی کنند، انگار که از پس تحریم و گرانی ارج و قربی یافتهاند، اما به قول آقای سیفی تعمیرکار، این اسمش رونق بازار تعمیرکارها نیست، نه برای ما سودی دارد و نه برای مردم. به جای رونق بیشتر باید گفت: اجبار.