
بازگشت شگفت انگیز مقابل حریف کاتالان در دیدار برگشت نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا، جامی برای کلوپ به دنبال نداشت، اما اثباتی بود بر این که اساسیترین بخش کار او در مرسیساید به نتیجه رسیده؛ در شبی دیوانه وار که درخشش لیورپول و شور و هیجان هواداران حاضر در ورزشگاه یک بار دیگر قدرت جادویی آنفیلد را به یاد همه آورد.
از سال ۲۰۱۵ که کلوپ مربی لیورپول شده، این تیم دو بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه یافته است
مارتین کواست، خبرنگار ورزشی اهل آلمان از اوایل دهه ۹۰ میلادی با یورگن کلوپ دوست است و از نزدیک شاهد سختترین شکستها و بزرگترین موفقیتهای او بوده.
به گزارش بی بی سی، کواست بعد از پیروزی معجزهآسای ۴ بر صفر لیورپول مقابل بارسلونا در آنفیلد به دیدن کلوپی رفت که به عقیده او از همیشه خوشحالتر به نظر میرسید. کواست به بیبیسی گفت: "رضایت عمیقی در چهرهاش دیده میشد. حس غرور و خوشحالی از موفقیت در او موج میزد. هیچوقت او را تا این حد خوشحال ندیده بودم؛ نه حتی بعد از قهرمانی دوگانهاش با بورسیادورتموند در سال ۲۰۱۲. "
بازگشت شگفت انگیز مقابل حریف کاتالان در دیدار برگشت نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا، جامی برای کلوپ به دنبال نداشت، اما اثباتی بود بر این که اساسیترین بخش کار او در مرسیساید به نتیجه رسیده؛ در شبی دیوانه وار که درخشش لیورپول و شور و هیجان هواداران حاضر در ورزشگاه یک بار دیگر قدرت جادویی آنفیلد را به یاد همه آورد.
سه سال و نیم بعد از این که کلوپ عهد کرد در لیورپول شکها را به باور تبدیل کند، این تیم یک بار دیگر ثابت کرد "قلب تپندهای" (منظور کلوپ است) دارد که میتواند در فوتبال زلزله به پا کند.
این همان دستاورد بزرگی است که فارغ از نتیجه فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل تاتنهام در روز یک ژوئن در مادرید، این فصل را به موفقیتی عظیم برای لیورپول تبدیل میکند و تلخی از دست دادن قهرمانی لیگ برتر در رقابت با منچستر سیتی را کمرنگ جلوه میدهد.
اکتبر ۲۰۱۵ وقتی مالکان آمریکایی لیورپول برای مربیگری تیم سراغ کارلو آنچلوتی رفتند، او نام یک مدافع، یک هافبک و یک مهاجم درجه یک را به آنها داد و گفت: باشگاه برای بالا کشیدن خود از میانه جدول به این بازیکنها نیاز دارد. کلوپ، اما در ملاقاتی که در نیویورک با آنها داشت فقط گفت: باید روی "فعال کردن جمعیت" تمرکز کنیم.
او در ماینتز و دورتموند یاد گرفته بود پیوندی قوی میان بازیکنان و هواداران- که ناشی از هدفی واحد باشد- میتواند تیم را به سوی نهایت توان خود و حتی فراتر از آن سوق دهد.
تاکتیک و سیستم بازی هم البته عوامل مهمی هستند، اما برای تبدیل شدن به یک قدرت در انگستان و اروپا کافی بود لیورپول منبع ویژه انرژی که در گذشته برخوردار بود را دوباره به کار بیندازد و آن را به کنترل خود در آورد.
کلوپ معتقد است موفقیت از درون سرچشمه میگیرد. لیورپول هم برای این که یک بار دیگر طعم پیروزی را بچشد باید دوباره با هویت خود به عنوان تیم برنده ارتباط برقرار میکرد.
آدام لالانا میگوید روزهای اول تمرین با کلوپ بیشتر به جلسات درمانی طولانی شباهت داشت: "در مورد این که تیم باید به خودش باور داشته باشد زیاد حرف میزد، در مورد ایمان و نترسیدن از تیمهای دیگر. بدون شک خودش این باور را داشت که یک مربی درجه یک است و این را حتی وقتی از در وارد میشد هم میتوانستی حس کنی. من فکر میکنم این حس به طور خودکار به بقیه هم منتقل میشود. "
مربی ۵۱ ساله یک بار به یکی از اعضا باشگاه گفت: "مربی باید به بازیکنان خود عشق بورزد. " کلوپ مثل بسیاری از مربیهای موفق دیگر، واقعا عاشق مربیگری هم هست.
وقتی کوچک بود میخواست دکتر شود. خودش در این باره گفته: "میخواستم به مردم کمک کنم. " او حالا مراقبت از قلب، جسم و روح شاگردانش را وظیفه خود میداند تا آنها هم در زمین بازی نهایت توان خود را بگذارند.
در آغوش کشیدن طولانی به معنای تمجید بسیار زیاد است. عملکردهای معمولیتر با یک ضربه مهربانانه روی شانه قدردانی میشوند و بازیکن جوانی که ممکن است کنترلش را از دست بدهد هم بعید نیست با یک سیلی آرام در صورت روبرو شود
برای این کار ساعتها با بازیکنان حرف میزند تا با آرزوها و ترسهایشان آشنا شود و با هر بازیکن به شیوه روانشناختی خاص خود او برخورد کند. بررسی نزدیک رفتارهای کلوپ بعد از بازی در طول سالها نشان داده شیوه قدردانی معروف او از شاگردانش از طریق لمس آنها، درجات مختلف دارد.
در آغوش کشیدن طولانی به معنای تمجید بسیار زیاد است. عملکردهای معمولیتر با یک ضربه مهربانانه روی شانه قدردانی میشوند و بازیکن جوانی که ممکن است کنترلش را از دست بدهد هم بعید نیست با یک سیلی آرام در صورت روبرو شود.
نزدیکی فیزیکی کلوپ به شاگردانش، به ساختار اجتماعی درون رختکن هویت میدهد و آن را تقویت میکند؛ رویکری که پیوند میان او و بازیکنانش را بهتر کرده است.
این روش مربیگری کلوپ در عقاید مذهبی و تجربیات شخصی او هم ریشه دارد. نوربرت، پدر کلوپ یک کاتولیک دیوانه فوتبال بود. اما او زیر دست مادرش الیزابت به عنوان یک پروتستان بزرگ شد؛ بنابراین دادن حس ارزش به اطرافیان و زیباتر کردن محل کار برای کلوپ یک وظیفه به حساب میآید.
به عنوان یک بازیکن متوسط در تیم دست دومی ماینتز، کلوپ با مربیان زیادی روبرو شد که ضعفهایشان را پشت رفتار بیش از حد سلطهجویانه خود پنهان میکردند؛ مربیانی که به جای نشان دادن راه بهتر بازی کردن، فریاد میزدند و تیم را برای باخت مقصر میدانستند.
اما او برعکس این مربیها همیشه به شاگردانش میگوید اگر اوضاع در زمین بازی خوب پیش نرود، همه مسئولیتش را خواهد پذیرفت. سال ۲۰۱۰ به مجله امپولز آلمان گفت: "روش کاری من بر این استوار است که با خودم فکر کنم برای این که از کارم لذت ببرم و بتوانم آن را انجام دهم دوست دارم چطور با من رفتار شود. فوتبال ۱۵ سال پیش با الان خیلی فرق داشت. آن موقع مربیها با فریاد دستور میدادند و هیچکس اجازه نداشت سوال بپرسد. "
مهمترین نکته، اما شاید این باشد که کلوپ و دستیارانش از روز اول ورود به مرسی ساید از زیر سوال بردن خودشان احساس شرم نکردند. آنها روش بازی خود که بر مبنای تاکتیک پرس شدید حریف استوار است و همینطور سیستم تمرینشان را به تدریج با نیازهای لیگ برتر سازگار کردند. پیتر کروایتز، دستیار کلوپ میگوید: "فوتبال یک فرایند یادگیری است. "
این فصل لیورپول بسیار سنجیده تر و با آرامش بیشتر عمل کرد، کلوپ هم همینطور. مربی آلمانی دیگر نیازی نمیدید که کنار زمین بالا و پائین بپرد یا برای به حرکت واداشتن تیمش "نارنجک نامرئی" به زمین پرتاب کند.
آتش لیورپول شعلهور شده و احتمالا فصل بعد هم روشن باقی خواهد ماند؛ آتشی که ظاهرا رنج دوم شدن در لیگ برتر- آن هم با بیشترین امتیازی که یک نایب قهرمان در تاریخ این رقابتها گرفته- هم به آن خدشهای وارد نخواهد کرد.