ظرف چند ماه آینده، ابرقدرتهای فعلی و قبلی جهان باید یک «خود آسیبی» گسترده را از سر بگذرانند. بزرگترین قربانی هم «دموکراسی» خواهد بود و بزرگترین بازندگان هم تقریبا ۴ میلیارد نفری هستند که در آغوش ناقص آن زندگی میکنند.
به گزارش دنیای اقتصاد، در زمانهای که لندن و واشنگتن دچار تکانههای شدید شدهاند، چینیها میتازند و فرهنگها را بهگونهای در خود فرو میبرند که باید موجب به صدا در آوردن زنگ خطر برای همه ما شود. «نیک رابرتسون»، دبیر بخش دیپلماتیک سیانان، در گزارش ۲۸ آوریل نوشت که روز شنبه ۷ اردیبهشت (برابر با ۲۷ آوریل) برتری جهانی آینده چین بهطور کامل به نمایش در آمد، زیرا رهبران خارجی به این امید به چین رفته بودند تا ضامن اجرای پروژهای شوند که بخشی از طرح جاهطلبانه «کمربند و جاده» است.
این طرح «گل سر سبد» سیاستهای شیجینپینگ، رئیسجمهور چین است و درصدد است تا جهان را با ساخت زیرساختهایی به مقیاس وسیع به آغوش اقتصادی چین سوق دهد و در نهایت، با بهبود حملونقل، پیوند با دنیا را افزایش داده و اتکای جهان به چین را فزونی بخشد.
شیجینپینگ، رئیسجمهور چین در سخنرانی پایانی نشست «راه ابریشم جدید» یا «یک کمربند و یک جاده» از کشورهای بیشتری خواست تا در این پروژه عظیم شرکت کنند.
«شی» همچنین از دستیابی به توافقاتی به ارزش ۶۴ میلیارد دلار در جریان این نشست خبر داد. نشست سه روزه «راه ابریشم جدید» با حضور مقامات و نمایندگان عالیرتبه نزدیک به ۴۰ کشور جهان در پکن برگزار شد.
چین نخستین بار طرح «جاده ابریشم جدید» را در سال ۲۰۱۳ میلادی بهعنوان راهی برای گسترش روابط پکن با کشورهای آسیایی، آفریقایی و اروپایی از طریق سرمایهگذاری در زیرساختها معرفی کرد.
برنامه «جاده ابریشم» مدرن چین شامل موجی از سرمایهگذاریهای چینی در پروژههای عمده زیربنایی در سراسر جهان با هدف تسریع صادرات کالاهای چینی است. رابرتسون مینویسد: «وعده تجارت گسترده با آنچه که بهزودی بزرگترین اقتصاد جهان نام خواهد گرفت آنقدر وسوسهانگیز است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.»
در پروژه «راه جدید ابریشم» قرار است همانند مسیر باستانی تجارت جاده ابریشم، راههای ارتباطی جدید چین را به کشورهای آسیای مرکزی و اروپا متصل کنند و از این راه باعث تقویت و تسهیل تجارت بینالمللی شوند.
جمهوری خلق چین درحال برنامهریزی برای مسیرها و شبکههای جدید راهآهن، زیرساختها و جادههای ارتباطی وسیع و همچنین شبکه ارتباطات دیجیتالی است تا بتواند باعث تقویت تجارت میان کشورهای آسیایی و همچنین در کشورهای اروپایی، آفریقایی و آمریکای لاتین شود.
حجم دقیق سرمایهگذاری برای این ابرپروژه که از سال ۲۰۱۳ (از ۶سالپیش) شروع شده هنوز اعلام نشده است. تا کنون تنها ایتالیا بهعنوان یکی از هفت کشور برتر صنعتی جهان بهطور رسمی آمادگی خود را برای شرکت در پروژه «راه جدید ابریشم» چین اعلام کرده است. کشورهای دیگر اروپایی مانند آلمان، فرانسه، اسپانیا و بریتانیا میخواهند به منظور به دست آوردن نتایج بهتر بهعنوان یک گروه با چین وارد مذاکره شوند.
«شی» همان کاری را میکند که امپراتوریهای مشتاق دیگر چنین میکردند؛ دنیا را در مجموعهای از تارهای وابستگی به خود میدوزد و به آرامی در حیاط خلوت قدرتهای دیگر میخزد و برای خود قدرتسازی میکند.
مانور بلندپروازانه او در پکن کاملا به موقع به نظر میرسد تا از بحرانهای سیاسی ساخته و پرداخته بریتانیا و آمریکا بهرهبرداری و تهدیدهای آنها را به فرصت تبدیل کند.
منتقدان این نشست، طرح کمربند و جاده را نمایانگر تلاشی علنی از سوی پکن برای افزایش نفوذ ژئوپلیتیک و استراتژیک خود میدانند.
در این طرح که با سرمایهگذاریهای هنگفت برای ایجاد شبکههای راهآهن، جادهها و بنادر همراه است، شرکتهای عمرانی چین قراردادهای پرسودی برای اتصال بنادر و شهرها - با وام بانکهای چینی - دریافت کردهاند. همزمان برخی دیگر میگویند که چنین سرمایهگذاریهایی بدهیهایی را به برخی از کشورها تحمیل میکند.
چین درآغاز این نشست و در پی انتقادات از وامهای پیشنهادی چین به کشورهای درحال توسعه متعهد شد که کشورهای وام گیرنده را دچار وضعیت بدهکاری غیرقابل پرداخت نکند. گزارشگر سیانان با نقبی به تحولات داخلی آمریکا میافزاید: در ایالاتمتحده، کمپین انتخابات ریاست جمهوری باعث شده ترامپ رودرروی مجموعهای از دشمنان دموکرات قرار بگیرد و این دشمنی ممکن است در هفتههای آتی بیشتر هم بشود به ویژه که رقیبی سنگینوزن به نام «جو بایدن» هم رسما وارد معرکه رقابتها شده است.
همزمان، بریتانیا همچنان دچار انجماد در فرآیندهای دموکراتیک خود شده و نتوانسته برگزیت را به سرانجام برساند و احتمالا ممکن است خروجی دردناک از اتحادیه اروپا داشته باشد. تعجبآمیزتر اینکه مهلت پایانی بعدی در روز «هالووین» است. این دو کشور ممکن است مسیر خود را معکوس کنند و نشان دهند که سکتههای سیاسی موجود چیزی بیش از «جرقه» یا «تلنگری» در «دردهای» روزافزون دموکراسیهایشان نیست.
اما باور کورکورانه به نظام دموکراتیکی که در آن رشد کردهایم ما را نسبت به واقعیتهایی در این رابطه که چگونه چین- ابرقدرت بعدی- بهواسطه ضعفها و سوءرفتار و ناکارآمدیهای دموکراسی قویتر میشود کور کرده است. اربابان نظم جدید جهانی اهمیتی برای ارزشهای دموکراتیک شما یا حقوق و منافع نوادگانتان قائل نیستند.
چین درحال خلق جامعهای (بدون مباحث عمومی) است که در آن مقامهای غیرمنتخب از هوش مصنوعی برای کنترل همه چیز (از ترفیع در کار گرفته تا مسافرت، مسکن و رفاه) استفاده میکنند.
این کشور چنان مردمانش را در مشت خود نگه داشته که هیچ دموکراسیای در جهان چنین نمیکند. با این حال، جامعه بسیار شکیبای ما- که بر پایه اعتماد به رهبرانمان ساخته شده- ظاهرا روی حملات شخصی ناچیز متمرکز شده که خطر دور ریختن ارزشمندترین کالا در هر دموکراسی را بهدنبال دارد؛ آن کالای ارزشمند چیزی نیست جز «اعتماد.» ترامپ کسی است که سرعت و قدرتش دو برابر رقباست و پیش از اینکه آنها آماده نبرد شوند، به مصافشان میرود و به زمینشان میزند.
چنین بود که ترامپ، هیلاری کلینتون را «هیلاری کلاهبردار» نامید و مارکو روبیو را «مارکوی کوچولو.» اینها فقط دو مورد از القاب ناخوشایندی بودند که ترامپ در برابر رقبا بهکار میگرفت و آنها را آچمز میکرد. چه کسی غیر از ترامپ میتوانست به سناتور جان مککین بتازد و بگوید که او «قهرمان جنگی» نیست؟
«شی» و متحد دیکتاتورش «پوتین» چارهای ندارند جز اینکه با این چرخه انتخابات کنار بیایند آن هم در زمانی که ترامپ به بایدن میتازد و او را به خاطر رفتار نادرست با زنان «بدبخت» خطاب میکند. در این دور از رقابتها هم باز ترامپ شمشیر را از رو بسته و دموکراتها را «سوسیالیست» میخواند به این امید که جمهوریخواهان خود را از ریشههای دموکراسی رها کرده و به نمایندگی از ترامپ و بر حسب اشارات او اقدام کنند. سال آینده میتواند سال بدی برای بسیاری در مرکز توفانهای سیاسی پیش رو باشد. اما تاثیر آن بر فراگیری جهانی دموکراسی خسارتبارتر است. رایدهندگان در بریتانیا و آمریکا براساس گفتمانهای سیاسی و اجتماعی در کشورشان دچار شکاف شده و احتمالا زیر فشار خواهند بود؛ درحالیکه رهبران و رایدهندگان در کشورهای درحال توسعه یا نوظهور و کشورهایی که میخواهند دموکراتیک شوند، قضاوت و داوری خود را مورد سوال قرار میدهند.
در بریتانیا، برگزیت باعث شده رایدهندگان به افراطگرایی روی آورند. بحثها تند و تیز شدهاند، نظرات آنقدر جا افتادهاند که تغییر در آنها دشوار است و دموکراسی ضعیف شده است. برخی میگویند سیاستمداران نتوانستهاند اراده مردم را محقق سازند؛ برخی دیگر متحیرند که ۳ سال پس از همهپرسی هنوز کسی نماینده ارزشها و دیدگاههایشان نیست. برگزیت باعث شده حزب محافظهکار به راست بگراید.
حامیان تندروی برگزیت درحال یافتن دست برتر در مباحث درون حزبی هستند اگرچه نتوانستهاند در مباحث عمومی مردم را با خود همراه سازند. همزمان، حزب مخالف کارگر هم به «برگزیت نرمتر» و احتمالا همهپرسی دوم نزدیک میشود. بنابراین، شاید بتوان گفت: حزب کارگر به رهبری کوربین به چپ میگراید و محافظهکاران به راست. نتیجه؟ سیاست در بریتانیا میان دو قطب افراطی در نوسان قرار میگیرد.
مساله تضعیف دموکراسی فقط در بریتانیا و آمریکا نیست. در فرانسه هم جلیقه زردها درحال محک زدن قابلیتهای سیاسی مکرون هستند. ایتالیا هم درگیر یک ملیگرایی درحال ظهور است. در فنلاند هم حزب لیبرال به دنبال ائتلاف با راستهاست. اروپا در برههای سخت قرار گرفته است. برخی اعضای جدید اتحادیه اروپا مانند مجارستانی که مستبدتر است، غرایز اجتماعی بهتر در بلوک اروپایی را به چالش میکشد. آنها به دنبال نسخه دیگری از دموکراسی هستند؛ نسخهای که به سرعت میتواند از مفهوم تهی شود. کوتاه سخن آنکه، شکاف و ضعف در دموکراسیهای مستقر همان چیزی است که «ابرقدرت بعدی در جهان» یعنی چین انتظار آن را میکشد.