
سید یحیی رحیم صفوی
سه دهه پیش در روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، بنا به دستور امام خمینی(ره)، جوانان غیور و انقلابی ایران اسلامی گرد هم جمع شدند و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پیریزی كردند و با فرمان حضرت امام(ره) در دوم اردیبهشت سال 1358 به شورای انقلاب اسلامی، رسما گامی اساسی در تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جهت سازماندهی این نهاد برداشته شد. با گذشت سی سال از تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بررسی عملكرد این نهاد انقلابی و شناسایی نقاط ضعف و قوت آن، تأثیر بسزایی در پویایی و تقویت آن در سالهای آینده دارد.
سردار صفوی در تاریخ 19/6/1376 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان دومین فرمانده سپاه انتخاب شد و رهبری طی حكمی با تأكید به اینكه "دوران دفاع مقدس یكسره دوران فداكاریهای شماست "، پس از گذشت یك سال، فرماندهی سپاه پاسداران را به فرمانده بعدی واگذار كردند. سردار صفوی در ابتدای مصاحبه تأكید كرد كه وی را دكتر خطاب نكنیم و ترجیحش این است كه برادر رحیم صدایش كنیم، زیرا برایش دلچسبتر است و اساسا خود را سربازی برای خدمت به دین و رهبری می داند.
شما در دورهای بسیار مهم از تاریخ ایران فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بهعهده داشتهاید و تاكنون نیز در این خصوص به صورت تفصیلی سخن نگفتهاید، بهعنوان اولین سئوال بفرمایید كه پیشنهاد فرماندهی سپاه به شما در چه تاریخی از سوی مقام معظم رهبری صورت گرفت و طی چه مراحلی حكم فرماندهی را دریافت نمودید؟
در نیمه دوم شهریورماه 1376 حضرت آقا بنده را احضار كردند و فرمودند: "به این تصمیم رسیدهام كه شما را به فرماندهی كل سپاه منصوب كنم. " بنده پس از اطلاع از تصمیم مقام معظم رهبری، در این رابطه چند خواهش از ایشان كردم؛ گفتم قبول این مسئولیت بار سنگینی است كه بر دوشم گذاشته میشود و باید در این راستا ما را دعا كنید و در كنار این درخواست چیز دیگری نیز خواستم كه در اینجا نمیتوانم بیان كنم. پس از درخواست بنده، حضرت آقا با لحن محبتآمیز همیشگی خود فرمودند كه قبل از این من هر شب شما را به اسم دعا میكردم از این پس نیز شما را بیشتر دعا میكنم و پس از رد و بدل شدن این جملات تمام وجود بنده را احساسات فرا گرفت.
آقای محسن رضایی از فرماندهی سپاه در این برهه از زمان استعفا داده بودند؟
آقای محسن رضایی استعفا داده بود ولی به صورت عمومی اعلام نشده بود.
شما در آن دوران قائم مقام كل سپاه پاسداران بودید؟
بله، بنده قائم مقام آقای رضایی بودم و در دوران جنگ نیز چون آقای شمخانی بیشتر در تهران مستقر بود و سپاه را اداره میكرد از زمانی كه آقای رضایی وارد جنگ شدند اواخر مهر ماه سال 60 عمدتا بنده قائم مقام ایشان بودم و كارهای جنگ را بهعنوان قائم مقام فرمانده كل سپاه انجام میدادم.
در ابتدای دریافت حكم فرماندهی كل سپاه آیا با مشكلاتی هم روبهرو بودید؟
بله، بنده چند مشكل اساسی در این جهت داشتم، یكی اینكه سازماندهی مجدد سپاه پاسداران و بالا بردن توان رزمی و آمادگیهای دفاعی نیروهای پنجگانه سپاه برایم اهمیت زیادی داشت و طی 10 سال فرماندهی خود نیز ظرفیت نیروها را به توان رزمی بالایی رساندم و از سوی دیگر دومین كاری كه صورت دادم انتصاب فرماندهان كاردان بود؛ برای نمونه میتوان به انتصاب سردار قاسم سلیمانی از فرماندهی لشكر ثارا... به فرماندهی نیروی قدس و یا سردار كاظمی بهعنوان فرمانده نیروی زمینی و سردار قالیباف به فرماندهی نیروی هوایی سپاه یاد كرد.
این انتصابات آیا در همان سال اول صورت گرفت؟
خیر، فرمانده نیروی زمینی در سال دوم انتخاب شد.
حكم جنابعالی در تاریخ 19 شهریور 1376 صادر شده یعنی فاصله كوتاهی بین صحبت شما با مقام معظم رهبری وجود داشته است. با این وجود بفرمایید كه فضای داخلی سپاه در آن زمان به چه صورت بود و با توجه به صحبتهایی كه راجع به استعفای آقای رضایی از فرماندهی سپاه وجود دارد آیا رهبر معظم انقلاب با استعفای ایشان موافق بودند؟
قبل از این جابه جایی با دویست نفر از فرماندهان لشكرها و تیپهای سپاه در سال 1376 خدمت حضرت آقا رفتیم و ایشان در آن زمان دست به شانه آقای رضایی گذاشتند و فرمودند هماكنون هم اگر بخواهم برای سپاه فرمانده انتخاب كنم آقای رضایی را برمیگزینم؛ بعد از این ماجرا ظاهرا آقای رضایی بازهم نامه نوشتند و یا حضورا خدمت مقام معظم رهبری رفتند و اصرار داشتند كه با درخواست استعفای ایشان موافقت شود در حقیقت آقای رضایی خودشان را از مسئولیت سپاه كنار كشیدند حالا دلایلی برای خود حتما داشتهاند كه باید از خود ایشان سئوال شود.
ولی باید گفت كه حضرت آقا مایل بودند كه ایشان به فرماندهی سپاه ادامه دهند و آقای رضایی بنا به تفكرات خودشان به این نتیجه رسیدند كه از فرماندهی استعفا دهند هرچند كه بنده نیز مخالف استعفای ایشان بودم و ایشان از مدتی قبل به فكر كاندیداتوری ریاست جمهوری بودهاند.
شما در همان مقطع به درجه سرلشكری نایل آمدید؟
خیر، بعد از اینكه حكم فرماندهی كل سپاه را از مقام معظم رهبری دریافت كردم بعد از چند روز به درجه سرلشكری نایل شدم؛ توسط مقام معظم رهبری و فرمانده معظم كل قوا.
یكی از مسائلی كه در آن سالها طرح شد این بود كه در سپاه پاسداران جریان شیرازیها، اصفهانیها و جریانهای مختلف دیگری وجود دارد. شما اشاره كردید كه در ابتدای فرماندهی خود قصد ایجاد تغییرات داشتید لطفا در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
بنده مبنای تغییر و تحولات در سپاه پاسداران را حكم حضرت آقا قرار دادم به این معنا كه حكم ایشان را مبنا و منشور كار گذاشتم و در مجمع بزرگ فرماندهان سپاه نیز كه در همان سال برگزار شد بخشهای مختلف حكم را كه به دستورالعمل تبدیل كرده بودم ارائه كردم و گفتم كه ساختار سازمان سپاه میخواهد به چه صورت شود و برای انتخاب فرماندهان نیز ملاك مهمی كه مدنظرم بود خط امامی، ولایی بودن و تجربه كاری داشتن بود، قومیتها تأثیری در انتخاب فرماندهان در سپاه نداشت.
در ابتدای فرماندهی خود احساس كردم مدتی است كه سپاه دچار بیسر و سامانی شده از اینرو تا سطح گردانهای نیروی زمینی را ساختارمند كردند و توجه ویژهای به نیروی مقاومت بسیج و بالا بردن توان موشكی سپاه برای مقابله با تهدیدات هواپایه و توجه ویژه به تقویت نیروی دریایی در قسمت تهدیدات دریاپایه كردیم و در نیروی مقاومت بسیج نیز پایگاهمحوری را مدنظر قرار داده به این صورت كه تداركات و لجستیك را از مركز به داخل پایگاهها بردیم و نكته جالب اینكه توانستیم نیروی مقاومت بسیج را تا 12 میلیون نفر افزایش ظرفیت داده و 2 هزار گردان عاشورا و الزهرا را سازماندهی كردیم. بودجه بسیج را بیش از ده برابر افزایش دادیم با این كار تحول بزرگی در بسیج رخ داد همچنین مبنای رزم نیروی زمینی سپاه را تقویت گردانها و تیپهای نیروی زمینی قرار دادیم، به صورتی كه هر گردان با اضافه شدن نیروهای بسیجی بتواند در منطقه مأموریت خود به صورت خودكفا وارد عملیات دفاعی یا هجومی شود.
در این مقطع زمانی و پس از آن شاهد تهدیدات آمریكا علیه ایران هستیم در این رابطه سپاه پاسداران چه برنامههایی داشت؟
در طول ده سال فرماندهی بنده در سپاه پاسداران، جمهوری اسلامی مواجه با دو جنگ بزرگ خارجی در پیرامون خود بود، یكی در سال 2001 حمله آمریكا به افغانستان و پس از آن حمله این كشور به عراق در سال 2003 . میتوان گفت تدابیر و هوشیاری مقام معظم رهبری و تقویت ارتش و سپاه تأثیر زیادی داشت كه این خطر متوجه ایران نشود، زیرا بنده معتقدم كه آمریكاییها سه هدف برای استراتژی خود در نظر گرفته بودند كه هدف اول آن افغانستان، هدف دوم آن عراق و هدف سوم آن ایران بود. اینكه چرا تهدیدات بهسمت ایران نیامد بهخاطر تدابیر و رهنمودهای حضرت آقا به شورای عالی امنیت ملی و تقویت نیروهای نظامی از سوی ایشان بود.
باید گفت كه آمریكاییها فكر میكردند میتوانند ظرف دو ماه كشور عراق را اشغال و بعد بهسراغ جمهوری اسلامی ایران بیایند ولی شاهد بودیم كه آنان در عراق زمینگیر شدند و از سوی دیگر بالا رفتن آمادگیهای دفاعی و هجومی ایران عاملی در جهت بازدارندگی حمله آنها به ایران شد. نكته دیگری كه در این جهت باید به آن اشاره كرد حمله اسراییل به جنوب لبنان و حزبا... لبنان بود آنان تمایل زیادی داشتند كه پس از حزبا... بهسمت ایران بیایند و اساسا رفتار حزبا... و ایستادگی آنان در مقابل رژیم صهیونیستی حتی برای آمریكاییها غیرقابل تصور بود.
در این جهت خود اسراییلیها مایل بودند كه جنگ در دو هفته اول متوقف شود. ولی با فشار آمریكا جنگ با حزبا... را ادامه دادند و سبب شدند كه پس از 33 روز حزبا.. سرافراز و پیروز شود. البته مواضع سیاسی و پشتیبانیهای معنوی و مادی ایران در حمایت از مقاومت اسلامی و حزبا... لبنان تأثیرگذار بود و این مواضع حكیمانه در راستای امنیت ملی ایران در مقابل خطرات رژیم صهیونیستی علیه امنیت ایران اتخاذ شده بود.
سال دومی كه فرماندهی سپاه پاسداران را عهدهدار شدید در شهر قم سخنرانی كردید پس از آن خبرگزاری جمهوری اسلامی آن را منتشر و سپس روزنامههای جامعه و سلام به انتشار آن مبادرت كردند آن سخنرانی محملی برای برخورد با فرمانده سپاه پاسداران شد مقداری در خصوص آن توضیح دهید؟
اصل ماجرا به شكلی كه به آن پرداخته شد نبود و در حقیقت بنده چنین جملهای كه آنان منتشر كردند بهكار نبردم با تغییر كلمات خواستند در آن زمان فرماندهی سپاه و خود سپاه پاسداران را تضعیف كنند. در آن سخنرانی بنده گفتم كه در حال حاضر جنگ، فرهنگی است و ما با زبان فرهنگی باید به سراغ دشمنان برویم و این زبان فرهنگی مثل شمشیر ماست كه روزنامههای همسو با دولت مانند: ایران، سلام و جامعه خواستند با هجوم به سپاه پاسداران، فرمانده و خود سپاه را تضعیف كنند.
برای اولین بار اینجا بیان میكنم كه در یكی از جلسات شورای عالی امنیت ملی كه در همان هفته اول بعد از سخنرانی اینجانب تشكیل شد به سراغ رییسجمهور وقت رفتم و از ایشان خواستم جلوی روزنامههای دولتی را بگیرد و گفتم كه بنده بهعنوان سرباز مدتی فرمانده سپاه هستم و ممكن است بعد از مدتی فرد دیگری جایگزینم شود و اینكه با حملات متعدد تبلیغاتی سبب تضعیف سپاه شوید تضعیف سپاه منجر به تضعیف امنیت ملی ایران میشود. شما بهعنوان رییسجمهور باید جلوی این كار را بگیرید. ولی رییسجمهور وقت گفتند كه از این كار جلوگیری نمیكنم زیرا شما در سخنرانی خود به نقد بنده نیز پرداختهاید و بحث گفتمان را طرح كردید كه به ایشان گفتم آیا شما متن كامل سخنان بنده را مطالعه كردهاید؟
بعد به این نكته اشاره كردم كه در سخنرانی خود گفتهام كه با گفتمان، جلوی حمله آمریكا و اسراییل را نمیتوان گرفت و اساسا آنها برای تهاجم به ایران منتظر گفتمان نمیشوند كه در نهایت آقای خاتمی قبول نكردند و گفتند بنده هم به آنها بگویم قبول نمیكنند. در پاسخ به ایشان اظهار داشتم كه شما بالاخره رییسجمهور این مملكت هستید ایشان پاسخ دادند حرف من را آنها گوش نمیكنند و بنده با ناراحتی به ایشان گفتم كه من ادامه خواهم داد. هفته بعد نیز در مسجد دانشگاه تهران گفتم كه وقایع اخیر باعث شده كه مارهای سمی از لانه بیرون بیایند تا با آنها برخورد شود.
در اینجا باید به این نكته نیز اشاره كرد كه عامل اصلی مسائل اتفاق افتاده در این خصوص آقای محمدعلی ابطحی رییس دفتر وقت رییسجمهور بود او ماجرا را پشتیبانی میكرد و البته روزنامه سلام و جامعه نیز مؤثر بودند و در خصوص خبر ایرنا نیز از آقای وردینژاد مدیرعامل وقت خبرگزاری جمهوری اسلامی كه از دوستان ما و سردار سپاه پاسداران بود علت را جویا شدیم كه ایشان گفتند آقای ابطحی به ما گفت كه این كار را انجام دهیم. بنده نیز شخصا هیچوقت از آقای ابطحی خوشم نیامده و هیچوقت نیز با ایشان دست نمیدادم.
در خصوص مسائل فرهنگی آیا در آن زمان با مسئولین وقت ملاقاتی داشتید؟
بله، قبل از سخنرانی خود در شهر قم با دكتر مهاجرانی وزیر ارشاد در دانشگاه تربیت مدرس جلسه داشتم و به ایشان گفتم كه مشی فرهنگی شما غلط است كه ایشان قبول نكرد. اساسا باید گفت كه جریان دوم خرداد مسیر غلطی را از لحاظ فرهنگی و ارزشی طی كرد كه ناشی از تفكر غلط آنها نسبت به اسلام ناب محمدی(ص) و خط سیاسی حضرت امام(ره) بود.
در آن مقطع سخنرانی 13 رجب آقای منتظری هم اتفاق افتاد گفته می شود آقایانی كه در حال حاضر خیلی برای آقای منتظری اظهار تأسف میكنند عمدتا تصمیمات اصلی برای حصر ایشان را گرفتند. با توجه به اهمیت تاریخی این موضوع، شما به عنوان فرمانده سپاه چه نقشی داشتید؟
دستور حصر خانگی آقای منتظری مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفاظت از آقای منتظری و بیت ایشان مسئولیت داده شد كه تا اواخر عمر ایشان این حفاظت صورت می گرفت.
ببخشید منظورم از این سئوال این بود كه دوستانی كه در آن زمان خیلی به آقای منتظری فشار میآوردند بعد از پانزده سال و در حال حاضر موضع سیاسی خود را تغییر داده و از دلسوزان ایشان شدهاند در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
در مورد این موضوع به صورت دقیق نمیتوانم اظهار نظر كنم ولی این نكته را میخواهم بیان كنم كه در دورانی كه اصلاحطلبان در دولت و مجلس حضور داشتند اساسا حتی در برخورد با منافقین كه امیر بزرگوار علی صیاد شیرازی را به شهادت رسانده بودند و اوج خمپارهاندازیهای آنان در شهر تهران بود در شورای عالی امنیت مخالف حمله موشكی به مراكز منافقین در شورای عالی امنیت ملی كشور عراق بودند ولی ما با این وجود با گرفتن مصوبهای از شورای امنیت ملی در یك روز از ساعت چهار تا هفت صبح از غرب كشور یعنی از قصر شیرین تا بصره همه پایگاههای منافقین را بیش از هزار موشك از برد بلند تا كاتیوشا زدیم یعنی در برخورد با منافقین هم جریان اصلاحات مسامحه میكرد و نمیخواست برخورد شدید با دشمنان انقلاب صورت گیرد. آنان معتقد به گفتمان با آنها بودند و برخورد با ضدانقلاب مسلح را قبول نداشتند. این مباحث در شورای عالی امنیت ملی ضبط شده و دیگر جایی برای انكار آن نیست.
بهطور مشخص میتوانید اسامی این افراد را نام ببرید؟
از نام بردن اسامی معذورم.
یكی دیگر از حوادثی كه در دوران فرماندهی شما بر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اتفاق افتاد وقوع قتلهای زنجیرهای توسط پرسنل وزارت اطلاعات بود در این خصوص نظرتان چیست؟
ماجرای قتلهای زنجیرهای به سپاه پاسداران هیچ ربطی نداشت ولی ما اصل این موضوع را برخلاف مصالح كشور میدانستیم و اینكه این ماجرا اینقدر پررنگ باشد را بهصلاح كشور نمیدیدیم زیرا دستگاه اطلاعاتی در هر كشوری بالاخره از این خرابكاریها میكند ولی هیچ كشوری دستگاههای اطلاعاتی خودش را تضعیف نمیكند. اگر ما میبینیم بعضی از ساختارهای اطلاعاتی ما ضعیف شده و قادر به پیشبینی حواث نیست یعنی اشراف مسائل اطلاعاتی داخلی و خارجی را بعضا نداریم به این علت است كه دستگاه اطلاعاتی ما در آن زمان تضعیف شد و نتیجه آن برخورد هماكنون قابل مشاهده است.
در سال 1378 حادثه كوی دانشگاه اتفاق افتاد و این تصور پیش میآید كه این حوادث از چه ناحیهای صورت گرفت و چه كسانی در آن زمان دخالت داشتند؟ آن حوادث چه شباهتهایی با حوادث پس از انتخابات دارد در این خصوص نیز مقداری توضیح دهید؟
بهنظر بنده برخی از عناصری كه در دولت و مجلس اصلاحات بودهاند از ماجرای 18 تیرماه حمایت میكردند از این اغتشاشگران بهطور خاص عناصری در وزارت كشور و وزارت علوم افرادی بودند كه نمیخواهم اسم آنان را ببرم حتی در آن زمان آنها حمله بهسمت بیت رهبری را نیز مطرح كردند و ما پیغامی برای آنها دادیم كه خیلی شكننده بود. به هر جهت برای بنده بهعنوان فرمانده كل سپاه براساس اطلاعاتی كه داشتیم برخی از مسئولین دولتی در آن زمان حامی اغتشاش بودند.
همیشه این سئوال برای بنده مطرح بوده كه شما بهعنوان فرمانده كل سپاه پیغام دادید كه آنها از یك خطی دیگر پایین نیایند یعنی نشان دهنده این است كه آنها فتنه آن زمان را خودشان راه انداخته بودند.
بله همینطور است. پایینتر از خطی كه ما تعیین كرده بودیم نیامدند و تقریبا پنج یا شش روز بود كه از فتنه 18 تیر میگذشت و ما در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی كه دكتر حسن روحانی دبیری آن را برعهده داشت اظهار داشتیم كه نیروی انتظامی دیگر خسته شده و نمیتواند ادامه دهد، چون پنج، شش روز است كه آنها تهران را به آتش كشیدهاند و باید دیگر سپاه پاسداران و بسیج وارد عرصه شوند كه وزیر كشور وقت مخالفت میكرد.
این در صورتی بود كه امنیت تهران برعهده سپاه پاسداران است و حتی گفتوگوی تندی هم بین اینجانب و وزیر كشور صورت گرفت كه در نهایت با مصوبه حضرت آقا سپاه و بسیج وارد عرصه شد و بدون تیراندازی و تلفات انسانی ظرف چند ساعت ماجرا را تمام كرد. در خاطرم هست كه بعضی از استانها در اعتراض به فتنه ضدانقلاب قصد راهپیمایی داشتند كه وزیر كشور وقت به استانداریها دستور داده بود كه اجازه راهپیمایی صادر نشود. ولیكن بعدا این راهپیمایی عظیم برگزار شد.
آیا بین حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم و حوادث 18 تیرماه 1378 شباهتهایی میبینید و آیا آن عواملی كه میگویید در دولت و مجلس اصلاحات در آن حوادث دخیل بودند در حوادث پس از انتخابات نیز نقشی ایفا كردهاند یا خیر؟
با بررسی حوادث آن زمان این نكته كاملا آشكار میشود كه در جریان 18 تیرماه سال 1378 برخی از عناصر دولت و مجلس از حركات ضدانقلاب حمایت میكردند و در فتنه اخیر كه پس از انتخابات رخ داد برخی از همان عناصر كه در آن زمان در وزارت كشور یا مجلس یا برخی از احزاب سیاسی بودند نقش داشتند، با این تفاوت كه 18 تیرماه محدودهاش در تهران بود ولی فتنه اخیر مقداری گستردهتر است و باید گفت كه برخی از عناصر كه حامیان فتنه 18 تیر بودند یا آن را خط دهی میكردند همان عناصر فعال در فتنه بعد از انتخابات هستند.
البته كار از دست آنها خارج شده و در فتنه روز عاشورا شاهدیم كه ضدانقلاب دخالت مستقیم داشته و برخی از كسانی كه در این روز آمدند و دست به تخریب زدند از عوامل منافقین، اراذل و اوباش و بهاییان و افراد بی دین و گمراه و بازی خورده سیاسی بودند كه نسبت به این روز عزیز حرمتشكنی كردند. البته برخی در بیانیه سیاسی خودشان این حرمتشكنی را محكوم نكرده و بلكه گفتند كه آنها بخشی از مردم خداجو بودند.
یكی دیگر از مسائلی كه در دوران فرماندهی شما رخ داد انتشار نامه فرماندهان سپاه خطاب به رییسجمهور وقت بود لطفا در این خصوص نیز توضیح دهید؟
بنده جزو امضاكنندگان این نامه نبودم و دوستان خودشان به این نتیجه رسیدند كه چنین نامهای را خطاب به رییسجمهور بنویسند.
البته بعد از انتشار این نامه حمله سنگینی صورت گرفت نسبت به اینكه سپاه پاسداران قصد كودتا در كشور دارد در این مورد نظرتان چیست؟
در زمان امام راحل عدهای خدمت امام رفته و گفته بودند كه سپاه میخواهد كودتا كند و امام هم در پاسخ آنان لبخند زده و اظهار داشته بود كه اینها بچههای خودمان هستند خدا كند كه اینها كودتا كنند یعنی از زمان امام این مباحث طرح میشد.
در این خصوص نیز باید گفت كه سپاه پاسداران جزو نظام و حافظ آن است و طرح چنین مباحثی اساسا مفهوم ندارد. سپاه پاسداران بزرگترین حافظ انقلاب اسلامی، مردم و كشور است در مقابله با خطرات داخلی و خارجی.
نامه فرماندهان سپاه به رییسجمهور وقت از نظر شما چه تأثیری در آن برهه زمانی داشت؟
جریان اصلاحات متشكل از گروههای متفاوتی بود كه برخی از آنان مخالف روحانیت و مرجعیت بودند و با افكار انحرافی خود كه نسبت به اسلام داشتند در جامعه فعال بودند. نامه فرماندهان سپاه اثر خوبی گذاشت و این عده از افراد فهمیدند كه سپاه پاسداران در دفاع از ملت و ولایت یكپارچه است و بعد از آن یكمقدار حركات خود را تعدیل كردند.
شما قبل از نگارش نامه فرماندهان سپاه آیا در جریان آن بودید؟
به صورت غیرمستقیم در جریان بودم البته این نامه در تعدیل گروههای تندرو تأثیر زیادی داشت.
در اواخر آن سال اتفاق دیگری كه افتاد و سعی شد كه سپاه پاسداران مورد اتهام قرار گیرد ترور سعید حجاریان بود در این خصوص نیز مقداری توضیح دهید؟
آن ماجرا هیچ ربطی به سپاه پاسداران نداشت، البته فرد ضارب هویتش بسیجی بود ولی خودش چنین كاری كرد و بنده بهعنوان كسی كه در جزییات این ماجرا ورود پیدا كردم باید بگویم سپاه پاسداران در آن هیچ نقشی نداشت و شخص بنده نیز اصل این ماجرا را نمیپسندم چون در روحیات بنده و سپاه دست زدن به چنین اعمالی وجود ندارد زیرا ما یك حكومت هستیم و حكومت نیز در چارچوب قوانین حركت میكند و اینكه فردی تصمیم بگیرد كسی را بزند یك بینظمی اجتماعی است و از نظر بنده ماجراهای قتلهای زنجیرهای هم محكوم است و با شناختی كه ما از موازین اسلامی داریم، این حركات خلاف ضوابط اسلامی و خلاف قوانین و مصالح نظام جمهوری اسلامی است.
بعضا گفته میشود كه سپاه پاسداران جریانی فكری است كه آیتا... مصباح یزدی برای آنها ترور را تجویز میكند و سپاه نیز بهعنوان مجری آن را اجرا میكند در این مورد چه نظری دارید؟
این موضوع صحت ندارد و اساسا چارچوب و مبانی اسلامی نیز اجازه ترور به این نحو را نمیدهد.
آیا شما نسبت به این جریانات مشكوك هم هستید؟
من واقعا به حمله اولی كه در سال 1378 و هم حمله اخیر برخی افراد به كوی دانشگاه مشكوك هستم، زیرا دانشجویی كه در خوابگاه زندگی میكند نباید مورد تعرض قرار بگیرد و در حقیقت خوابگاه دانشجویی حریم خصوصی وی است و نباید به آن ورود پیدا كرد. دستگاههای حكومتی موظفند كه از اینگونه حركات جلوگیری كنند زیرا هر حركتی در چارچوب قانون معنا مییابد و هركسی حتی نیروهای مذهبی اگر قانونشكنی كردند باید با آنها برخورد شود. بدون قانون نمیشود كشور را اداره كرد و به هر جهت حمله به خوابگاه دانشجویان كاری زشت و ناپسند است و دستگاه قضایی باید آن را پیگیری و با عوامل اصلی برخورد كند.
در سال 1380 - 1381 حادثه شهادت دیپلماتهای ایرانی در افغانستان رخ داد شما كی از این حادثه اطلاع یافتید؟
از این حادثه دلخراش ما با كمی تأخیر اطلاع پیدا كردیم.
در آن زمان گفته میشد كه سپاه پاسداران قرار است به طالبان حمله كند در این مورد مقداری توضیح دهید؟
ما طرح حمله به طالبان را پیش مقام معظم رهبری بردیم و ایشان فرمودند كه آنها از مرز ما عبور نكردهاند، بنابراین طرح شما قابلقبول نیست ولی اجازه پیدا كردیم كه در حد پاسگاههای مرزی با آنها برخورد كنیم، در این حادثه طالبان 13 نفر از كاركنان سفارت ما در افغانستان را به شهادت رساندند.
ما پس از این حادثه ظرف 48 ساعت دو لشكر خود را در منطقه مرزی پیاده كردیم و با هواپیماهای ایلیوشین برای اولینبار تانك به منطقه بردیم و ابتدا با توپخانه پاسگاههای مرزی طالبان را هدف قرار دادیم و سپس با لودر تعدادی از پاسگاههای مرزی آنان را با خاك یكسان كردیم كه در نهایت طالبان به عجز خود در برابر قدرت سپاه پاسداران اعتراف كردند.
یكی دیگر از حوادثی كه در سطح بینالملل در زمان فرماندهی شما رخ داد حادثه 11 سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو بود، در این خصوص چه تحلیلی دارید؟
پس از حادثه ای سپتامبر (یی شهریور ماه سال 1380) شورای عالی امنیت ملی ایران جلسه گذاشت و مسئله را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و سیاستگذاری خوبی هم كرد كه مورد تصویب مقام معظم رهبری قرار گرفت. از همان زمان تحلیل اینجانب این بود كه این حادثه از توان و ظرفیت اطلاعاتی القاعده به تنهایی خارج بود و عدهای از سران اطلاعاتی موساد و اسراییل و مسئولان بالای آمریكایی، طراحان این حادثه بودند و با چند واسطه عامل اجرایی القاعده بود. چرا كه پس از این حادثه، آمریكاییها استراتژی حمله به افغانستان و عراق و حضور و تسلط به منابع نفتی خلیج فارس را به مرحله اجرا گذاشتند و این استراتژی هم اكنون هم ادامه دارد. اگرچه استراتژی آمریكاییها در افغانستان و عراق با شكست مواجه شده است.
بوش در آن زمان موضعگیری تندی در مورد اسلام كرد در این مورد هم كمی توضیح دهید؟
در روز دوم حمله 11 سپتامبر بوش حملات تندی به اسلام كرد و گفت جنگهای صلیبی آغاز شده كه مقام معظم رهبری نیز به آن سخنان پاسخ دادند. اینكه آنها بحث مبارزه با تروریسم را در آن حادثه بیرون آوردند به این دلیل بود كه آمریكاییها با از بین رفتن شوروی به دنبال تكقطبی كردن فضای جهانی بودند و مانع اصلی خود را در برابر این یكجانبهگراییها تفكر بیداری اسلامی میدانستند و از این جهت درصدد مقابله با دنیای اسلام بودند؛ باید گفت هوشیاری مقام معظم رهبری سبب عدم تحقق این موضوع شد.
در سال 1384 آقای هاشمی رفسنجانی این بحث را مطرح كردند كه مسئولین سپاه در انتخابات دخالت كردهاند و بر علیه ایشان فعالیت انجام دادهاند در این خصوص نظرتان چیست؟
سپاه هیچگاه در جهت مقابله با آقای هاشمی حركت نكرده بلكه حضرت آقا توصیه كردهاند كه مبادا هیچ حرمتشكنی نسبت به ایشان صورت بگیرد و اینگونه حرفها باطل است.
برگردیم به حوادث روز عاشورا در این خصوص نظرتان چیست؟
پایههای اصلی نظام بر دوش مردم است و حضور میلیونی مردم در واكنش به بیحرمتی به ساحت امام حسین(ع) در روز عاشورا نشان داد كه پایههای نظام خیلی استوار است و باید گفت كه حركات اینچنینی كه منجر به تضعیف موقعیت ایران در منطقه میشود بهنفع آمریكا و اسراییل است. این را اگر گروههای سیاسی نمیفهمند لیاقت ندارند كه در سطح یك كاندیدا در جامعه مطرح شوند و اگر این موضوع را درك كنند خیانت است و باید گفت كه در مورد مسائل اخیر نباید سكوت كرد زیرا سكوت خیانت است و بالاخره باید موضع خود را روشن كنند كه با حرمتشكنی ارزشهای اسلامی و حركات ضدانقلابی در تهران و آشوبگری و ناامنی موافق هستند یا مخالف.