١٥ روز میگذرد، از آن صبحی که پریسا برای عمل زیبایی به اتاق عمل رفت، خودش را به دست پزشک جراحش سپرد و زیر تیغ جراحی رفت تا بتواند اندامش را کمی لاغرتر کند. پریسا، اما هرگز تصورش را هم نمیکرد که این عمل به قیمت جانش تمام شود. او با همسرش به کلینیک رفت و مقابل در اتاق عمل بود که از شوهرش خداحافظی کرد. اما این خداحافظی همیشگی شد. پریسا رفت و بعد از پنج ساعت او را درحالیکه حالوروز مناسبی نداشت، از اتاق عمل خارج کردند. پریسا هر لحظه حالش بدتر میشد. او حتی وقتی از کلینیک مرخص شد، باز هم حالش بد بود، تا اینکه بعد از سه روز از عمل جراحی جان باخت.
هنوز علت اصلی مرگ این زن جوان مشخص نشده، ولی همسرش از پزشک او شکایت کرده و او را مقصر این اتفاق تلخ میداند. حالا دختر و پسر نوجوان این زن، تنها به خاطر یک عمل زیبایی بیمادر شدهاند و آقای محمد میرجلیلی هم مرگ همسرش را باور ندارد و نمیتواند باور کند که همسرش، مادر دو فرزندش به همین راحتی به خاک سپرده شده است، برای همین است که میخواهد هرچه زودتر مسبب این ماجرا مجازات شود.
میرجلیلی در گفتگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این اتفاق تلخ و عجیب را روایت کرد:
همسرتان چندسال داشت؟
او ٤٧ ساله بود.
بیماری خاصی نداشت؟
نه سالم و ورزشکار بود. شنا و بدنسازی میکرد و در این دو رشته موفق بود. هیچ بیماری هم نداشت.
نخستین بار بود که عمل زیبایی میکرد؟
بله. تا حالا سراغ عمل زیبایی نرفته بود. این بار هم اتفاقی شد. یهو به سرش زد که این عمل را انجام دهد، حتی پیش یکی دو دکتر دیگر هم رفت و آنها گفتند که نیازی به عمل جراحی ندارد. من هم تصور میکردم پیش هر دکتری برود، همین را به او میگوید و درنهایت همسرم بیخیال این موضوع میشود. اما آخرین پزشک به او گفت که این عمل اندام او را زیبا میکند و حتما باید این جراحی را انجام دهد.
چه عملی انجام داد؟
عمل زیبایی لیپوماتیک را انجام داد، مربوط به لاغری میشد.
همسرتان وزن زیادی داشت؟
نه اتفاقا اصلا مشکلی نداشت. ٧٠ کیلو داشت و ١٦٨ هم قدش بود. به نظرم نیازی نداشت، اما خودش دوست داشت این عمل را انجام دهد.
چی شد که حالش بد شد؟
صبح روز عمل به کلینیکی که در خیابان مطهری بود، رفتیم. همسرم به اتاق عمل رفت. پنج ساعت طول کشید تا او را بیرون آوردند. همسرم حالش خوب نبود، اما تصور میکردم به خاطر عمل است. او یک شب در کلینیک ماند. صبح روز بعد وقتی دکترش آمد، گفت: باید یک شب دیگر هم بماند. همسرم ٤٨ساعت در آن کلینیک بستری بود. پرستارها اصلا به او نمیرسیدند و اهمیتی به حال بدش نمیدادند، تا اینکه همسرم را مرخص کردند. او وقتی به خانه آمد باز هم حالش بد بود. همسرم را به بیمارستان محلمان بردم و او را به سیسییو منتقل کردند، اما درنهایت بعد از ٢٤ ساعت فوت کرد و پزشکان گفتند که او را دیر به بیمارستان منتقل کردیم.
او وقتی از اتاق عمل آمد، چه علایمی داشت؟
فشارش خیلی پایین بود. روی ٦ و ٧ بود. نمیتوانست درست نفس بکشد و لبهایش هم سیاه شده بود.
علت مرگش چه بود؟
هنوز مشخص نیست. پزشکیقانونی باید جواب بدهد، ولی احتمالهای اولیهای که پزشکان میدهند؛ یکی آمبولی است و یکی هم عفونت و خونریزی؛ در هر حال باید منتظر نظر پزشکیقانونی باشیم.
از پزشک شکایت کردید؟
بله. شکایت کردهایم و تا آخرش هم پیگیر این ماجرا هستیم. به نظرم او مقصر این حادثه است. او باید همان شب وقتی دید همسرم علایم بدی دارد، او را به بیمارستان منتقل میکرد. نباید دو روز تمام در کلینیک نگهاش میداشت، آن هم بدون هیچ توجهی به حال بد همسرم؛ اصلا به نظرم نباید چنین عملهایی در کلینیک انجام شود، باید در بیمارستان و تحت کنترل و نظارت باشد، تا اینقدر راحت با جان کسی بازی نشود. من این ماجرا را پیگیری میکنم تا شاید دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.
همسرتان با این کلینیک از کجا آشنا شد؟
فکر میکنم در اینستاگرام بود که با این کلینیک آشنا شد. مدتی بود که دنبال پزشک میگشت. وقتی با این کلینیک آشنا شد، به جلسات مشاوره رفت و گفت که پزشکش گفته حتما باید این عمل را انجام دهد.
همسرتان شاغل بود؟
نه خانهدار بود، ولی ورزش میکرد.
شغل شما چیست؟
من شرکت تولیدی دارم.
فرزند هم دارید؟
بله. یک دختر ١٧ ساله و یک پسر ١٥ ساله دارم. حالا فرزندان نوجوانم به همین راحتی بیمادر شدهاند.