مریم زارعیان؛ سوئیس کشور همه پرسیهای پی در پی است. برای تصویب یا رد بسیاری از قوانین همهپرسی صورت میگیرد.
فرای از مشارکت عمومی در رد و تایید طرحها، قوانین و لوایح، براساس قوانین سوئیس در صورتی که حداقل صدهزار نفر در مورد موضوعی درخواست داشته باشند، آن موضوع باید به رای گذاشته شود. نمونه اخیر آن نیز، برگزاری همه پرسی به درخواست یک گاودار سوئیسی است که روز یکشنبه ۴ آذرماه میلیونها نفر پای صندوقهای رای میروند تا در مورد بریدن شاخ گاوها و بزها نظر دهند.
اصل 59 قانون اساسی ما نیز به برگزاری رفراندوم اشاره دارد، اما در تاریخ 29 ساله پس از انقلاب تنها 3 همه پرسی برگزار شده است: یک بار در روزهای دهم و یازدهم فروردین 1358 درباره نوع حکومت جدید و رای اکثریت مطلق به «جمهوری اسلامی»، آذر ماه همان سال برای قانون اساسی جدید و آخری هم در سال 1368 و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری درباره بازنگری قانون اساسی.
اما چرا در ایران برگزاری رفراندوم تا این حد تابو است؟ مگر هزینه تصمیمات خرد و کلان را مردم نمی دهند، عوارض نوسازی و مالیات و ... نمیدهند. آیا اگر مثلا از مردم تهران پرسیده میشد که از پول تراکم فروشی و عوارض نوسازی ترجیح می دهید برایتان دریاچه چیتگر و پل صدر ساخته شود یا ایستگاه های متروت کمیل شود،آسمان به زمین میرسید؟
بودجه امانت مردم است در دست حاکمان که مولای متقیان آتش بر دستِ طلبِ برادرش از بیت المال گذاشت، چرا برای دخل و تصرف در آن از صاحب مال نمی توان سوال کرد؟
به نظر می رسد حساسیت بر سر همهپرسی به این خاطر است که برخی مخالفین تصور میکنند همه پرسی فقط در مورد اصول ِتعیین حکومت و تغییر و اصلاح قانون اساسی صورت میگیرد؛ اما نکته مهم آنست که درباره خیلی موضوعات مهم اما کمتر مناقشهبرانگیز میتوان همه پرسی برگزار کرد.
برخی دیگر همچون مدیرمسئول روزنامه کیهان، شرکت مردم در راهپیمایی های مثل 22 بهمن را رفراندوم میدانند و بنابراین معتقدند دیگر نیازی به برگزاری رفراندوم نیست! جا دارد سوال کنیم اگر حضور در راهپیمایی یا هرگونه تجمع به معنای رفراندوم است، چرا در قانون اساسی اصل مستقلی برای همه پرسیگذارده شده است. ضمن اینکه نتیجه منطقی استدلال ایشان این است که میبایست همه نوع تجمعات به عنوان همه پرسی تلقی شود! نه تجمعات و راهپیماییهایی که همسو با نظر کیهانیان است.
اما واقع مطلب این است که بسیاری از مخالفین همهپرسی، امتیازاتی دارند که میترسند از کانال رفراندوم از دست بدهند. منافع برخی به مخاطره میافتد، برخی از اختلافات سود میبرند، حتی چالشهایی که کشور را درگیر خود میکند، برای برخی فرصتهای رشد میسازد!
برخی نیز از هرچیز که طرف حسابش مردم است، هراس دارند: هراس از آزادی، هراس از پرسشگری، هراس از مبارزه با مفسدین و به طور کلی هراس از مراجعه به آرای مردمی و هر گونه همهپرسی.
تهِ حرف مخالفین رفراندوم این است که عمل به قانون اساسی تا جاییست که ما تشخیص میدهیم، صلاح کشور را بیشتر از مردم میفهمد! بر اساس این ایده، هرمسئولی به خودش اجازه میدهد از طرف همه مردم فکر کند.
در دنیای امروز، مردم به عنوان پشتوانه اصلی حکومتها هستند. اعتماد به آنها و رجوع به نظراتشان به نفع همه ارکان حاکمیت است. شیوع احساس عدم اصلاح امور در جامعه برای همه بسیار خطرناک است.