احمد عزیزی از دیپلماتهای بازنشسته کشور در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: بخشی از سخنان رییسجمهور در نشست روسای نمایندگیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور و خصوصا رسانهای کردن آن را، چندان با الزامات اعتدال و دیپلماسی سازگار ندیدم؛ با وجود حظی که معمولا از موضعگیریهای ایشان در حوزه سیاست خارجی داشتهام.
آقاي روحاني در سخنان ياد شده بر حدس و گمانهاي پيشين در خلال سفر اروپايي خود بر سر بستن تنگه هرمز مهر تاييد زدند كه هيچ، از «تنگه»هايي بيشتر گفتند و امريكا را از ماجراجويي و بازي با «دم شير» برحذر داشتند. در اينكه ايرانمان «شير» منطقه خليج فارس است شكي نيست و چون و چرايي در آن نميتوان كرد. وقتي پا روي حلق كسي بگذارند كيست كه بهرهگيري از هر چنگ و دنداني را براي غلبه بر تنگنا و پس راندن دشمن- البته با محاسبهاي خردمندانه، دقيق و پيشاپيش بر سر هر سود و زياني در اين ميان- به مصلحت نداند و توصيه نكند.
قبل از ته كشيدن مهمات زرادخانه ديپلماسي اما، چه مستقيم و چه غيرمستقيم، به استقبال جنگ رفتن و بهانه دميدن در شيپور جنگطلبي كشورمان را به دست دشمن دادن شايد نه قابل توصيه باشد و نه اصلا سازگار با مصالح بلندمدتمان؛ آن هم در نشستي با سفرايي كه در كتاب ديپلماسي، وجوب آزمودن همه راهها را، قبل از شعلهور شدن آتش جنگ و درگيري، آموختهاند و چه بسا چشمداشت شنيدن سخناني غير از اين را نيز از رييسجمهورمان داشتهاند.
اگر رييسجمهور براي چنين اظهاراتي، بنا به هر مصلحت و تدبيري، در جمع بسته حرفهايهاي سياست خارجي كشورمان، دليل و توجيهي هم داشته باشند، همانطور كه اشاره كردم، رسانهاي كردن آن را ميتوان گرهاي تازه برگفتمان اعتدال، چراغ راهنماي سياست داخلي و خارجي ايشان، محسوب كرد.
در سياست خارجي آموختهايم كه جنگ و حتي كوبيدن بر طبل آن را همواره گزينه غايي براي عبور از گذرگاههاي خطير تاريخي بدانيم؛ و تنها آن زمان كه ماشين ديپلماسي از نفس افتاده و تيغ آن كند شده باشد. ناممكني عملي كردن تهديدها در عرصه عمل و در رودرروييهاي احتمالي، چاقوي دفاع از امنيت ملي را كند كرده و از كارايي آن در شرايط خطيرتر قابل پيشبيني در آينده خواهد كاست.
اينجانب بعنوان ديپلماتي با سابقه بيش از ٣٥ سال خدمت در دستگاه سياست خارجي ايران به آقاي عزيزي چند نكته را متذكر مي شوم؛
اولا، اعتدال و تدبير و اميد و اينجور چيزها مربوط به انتخابات و كسب رآي بود كه هر دو مرحله اش گذشت.
ثانيا، مواضع جديد انقلابي رئيس جمهور كه ظاهرا بازتاب نظرات كليت اركان نظام است، نشان مي دهد كه خود آقاي روحاني هم به اين نتيجه رسيده اند كه سياست تعاملي و برد-بردشان با غرب نتوانست آن نتيجه متصور اوليه را ببار آورد و اكنون از حيض انتفاع كلا ساقط است.
ثالثا، آقاي رئيس جمهور از ابتدا بايد سياست "تعامل و تهديد" را به تناسب در مناسبات خارجي با غرب بهم درمي آميخت تا رويكردش به يكباره دچار دگرديسي نشود. كاري كه غربي ها خودشان آن را با مهارت انجام مي دهند. اين عدم توازن رويكردي ٥ ساله موضوع را براي بسياري از موافقين و مخالفين رئيس جمهور نچسب و نامأنوس كرده است.
رابعا، مشكل اصلي تهديد كردن هاي آقاي روحاني نيست، چرا كه ايران بواقع به بدترين شكل مورد تهديد واقع شده است، آنهم تهديد موجوديتي و نه صرفا منفعتي! مشكل اصلي تضمين تداوم راهي است كه آقاي روحاني اقتدارگرايانه متناسب با اوضاع و احوال پيش رو كليد زده است!
اگر ايشان و اطرافيانشان در ادامه مسير در تنظيم و تعديل خود و همسوسازي سياست هاي داخلي و خارجي دولت شان مذبذبانه دچار قصور، كوتاهي و يا ناكامي شوند، نه تنها دولت روحاني دوشكست سياسي را متحمل خواهد شد بلكه كشور نيز از انجام يك تهديد نامعتبر لطمه مي بيند.
انتظار اين است كه آقاي روحاني و شركاء سياسي ايشان در آغاز اين مسير جديد همه ابعاد و چشم اندازها را بدرستي ارزيابي نموده و بسنجند و سپس با تيزبيني سياسي و اراده معطوف به قدرت وارد گود شوند. اينجا ميدان برجام و عقب و جلو رفتن هاي تاكتيكي نيست.
ما ايرانيان از هر طيف و ديدگاهي كه باشيم بايد بپذيريم كه دوره اي تمام شده و دوره اي نه چندان مطلوب و خالي از تنش و آرامش آغاز گرديده است. در حال حاضر براي اروپا و بسياري از كشورهاي غرب نيز باور اينكه حسن روحاني لباس تعامل بدر آورد و لباس تهديد و حرب به تن كند هنوز جاافتادني و پذيرفتني نشده است. توفيق آقاي روحاني در پذيرفتني كردن و تطبيق تصوير جديد خود براي داخل و خارج است، در غير اينصورت عمر تأثيرگذاري هاي سياسي ايشان خيلي زود به و حتي قبل از سال ١٤٠٠ به پايان مي رسد!
بهر روي، وقتي كه ايران را بر سر دو راهي تسليم و اضمحلال قرار مي دهند، فرصت ها و عرصه هاي كار ديپلماتيك بطور طبيعي كمتر و تنگ تر مي شود و اميد به بازگشت به فرصت هاي از دست رفته تنها به يك آرزو و تخيل مي ماند. اكنون توفيق ما در فهم سياست عيني (رئال پوليتيك) منطقه و جهان است.
و اگر، و اين اگر بزرگي است، دولت حسن روحاني توانسته بود در ديپلماسي هسته اي و مذاكرات منتهي به برجام (١٣٧٤) بدون عجله، با پختگي و با نمايش يك انسجام همه جانبه داخلي به توافق برسد، اكنون ما حتي با وجود ترامپ و دولتش در آمريكا در وضعيت بهتري قرار مي داشتيم. فرصت هاي ديپلماتيك وقتي از دست مي روند جايگزين آن چيزي بهتر از تهديد و ارعاب و درگيري هاي محتمل نخواهند بود.
آره چون و چرايى نميتوان كرد
فقط عجيبه كه تهيه يه سرى آبشيرينكن براى ساكنان فلكزده اين «شير» انقدر سخت بود كه از زور تشنگى و بدبختى بارها مجبور شدند به خيابان بيايند و بقيه ماجرا ...