
فرارو- حسین راغفر، از اقتصاددانان نهادگراست که اعتقاد دارد ورزش افیون تودهها شده است.
راغفر به
فرارو میگوید: مدت زیادی است که فوتبال فراتر از مرزهای ورزشی رفته و در خدمت سیاست در آمده است. ورزش و فوتبال به ابزاری قدرتمندی برای تغافل تبدیل شده است. در حالی که ورزش ظرفیتهای بسیار بی بدیلی دارد. از این عرصهها میتوان در جهت رشد ظرفیتهای انسانی و اخلاقی در جامعه استفاده کرد. اما متاسفانه سرمایه داری جهانی از این ابزار برای دو هدف اصلی استفاده میکند؛ یکی حاکمیت سرمایه و کسب سود از ورزش است که این امر یکی از اصلیترین دلایل رشد ورزش در همه کشورهای جهان است و دیگری ابزار کنترل سیاسی. راغفر ادامه میدهد: همان شبی که تیم ملی فوتبال ایران در برابر مراکش پیروز شد، تیم ملی والیبال نیز پیروزی مهمی به دست آورد. اما پیروزی تیم ملی والیبال تحت الشعاع تبلیغات فوتبال قرار گرفت. هیجان و حواشی فوتبال موجب میشود که جمعیت بزرگی از جامعه دچار غفلت از واقعیتهای زندگی شوند. این مهمترین دلیل پرداختن به ورزش و به خصوص فوتبال در کشور ماست.
بعد از جنگ تغییر ایدئولوژی رخ داداین اقتصاددان نهادگرا، در پاسخ به اینکه «با وجود ایدئولوژیهای سوسیالیستی انقلاب چرا چنین وضعی پیدا شده است؟» میگوید: این عبارت سوسیالیستی به چماقی تبدیل شده است که عدهای آن را بر سر بعضی پایه گذاران انقلاب مثل مرحوم مطهری، شهید بهشتی و شریعتی بزنند. ایران بعد از دوران جنگ دچار تغییر ایدئولوژی شد. جهت گیری جدید ایدئولوژی حاکم بر جامعه باعث محو شدن هرچه بیشتر صدای گروههای محروم جامعه شد. کارگرانی هستند که ۱۶ ماه حقوق دریافت نکرده اند و زمانی که برای اعتراض تجمع تشکیل میدهند با آنها برخورد میشود. این در حالی است که منابع بزرگ کشور به نام آزادی اقتصادی در اختیار چپاولگران قرار میگیرد. مثلا وقتی فجایعی مثل اختلاسهای بزرگ یا رسوایی نظام بانکی در کشور به وجود میآید، نظام تصمیم گیری ۲۰ هزار میلیارد تومان از اعتبارات بخش عمومی به جیب غارتگران میریزد. اینها همه بخشی از این ساز و کارهای تغییر ایدئولوژی است.
فوتبال چگونه تبلیغ میشود؟این استاد دانشگاه میگوید این نوع نگاه به فوتبال و ورزش بعد از تغییر ایدئولوژی انقلاب حاکم شد. خود ورزش جاذبههای فوق العاده زیادی دارد. فوتبال فی نفسه افیون تودهها نیست. یک ورزش مفرح است که اتفاقا ظرفیتهای بسیار بزرگ اخلاقی دارد، فوتبال یک ورزش جمعی است. اما زمانی افیون تودهها میشود که حکومتها میخواهند آن را مثل امروز ترویج کنند. رسانه ملی اکنون از صبح تا شب فوتبال را تبلیغ میکند. از این تبلیغات و عملکرد پیداست که این ترویج بیشتر با هدف افیون توده هاست. اگر حکومت به دنبال استفاده صحیح از ورزش باشد باید امکانات ورزش عمومی را برای همه فراهم کند. جوانان باید بتوانند از فضاهای ورزشی رایگان شهری که حقوق آحاد شهروندان است استفاده کنند.
نظاره گر میخواهند نه فعال ورزشیاو ادامه میدهد: وقتی ظرفیتهای فضاهای ورزشی به خاطر فساد شهرداری به برجهای تجاری و فضاهای مسکونی تبدیل میشود، معنایش آن است که قرار نیست از ورزش برای سازندگی و رشد ظرفیتهای مقاومت روحی و سازندگی جسمی افراد استفاده شود، بلکه میخواهد میلیونها نفر نظاره گر باشند نه فعال ورزشی. سرمایه گذاریها نشان میدهد که جامعه ما در سلطه صاحبان سرمایههای تجاری است. این روند، مصرف گرایی را ترویج میکند. به این ترتیب این روند تخریب ارزشهای انسانی و اخلاقی را به دنبال دارد.
راغفر معتقد است وضعیت کنونی، حتی پیش از انقلاب وجود نداشت. او میگوید: فوتبال کشور پیش از انقلاب به شدت تحت تاثیر آموزههای دینی بود. امیرالمونین برای ورزشکاران در کشتی، فوتبال و دیگر ورزشها اسوهای اخلاق بود. بر این تاکید میشد که ورزشکار مسئولیت اخلاقی - اجتماعی را با خود حمل میکند. متاسفانه تمام این ارزشها تجاری و کالایی شد.
محور کسب درآمد شده است نه رشد ظرفیتهای انسانیاو در پاسخ به اینکه «تماشای فوتبال یا "مصرف این افیون" باعث غفلت از چه چیزهایی میشود؟» میگوید: مردم از این غافل میشوند که چه بر سر آنها آمده است. از این غافل میشوند که چه کسانی مسئول مصائب آنها هستند. ورزش ظرفیتهای انسانی را فعال میکند. یکی از این ظرفیت ها، خیال پردازی است. جوانی که مسابقه وزنه برداری را نگاه میکند و میبیند که قهرمان ایرانی در عرصه جهانی سنگینترین وزنه جهان را بلند میکند و قهرمان میشود، خود را در قامت این ورزشکار میبیند. ناظری که به این صحنه مینگرد خیال پردازی میکند که کاش من هم جای او بودم. این خیال پردازیها ظرفیتهای بسیار بزرگی برای ساختن هستند. اما وقتی الگوهای جامعه به الگوهای تجاری تبدیل میشوند محور کسب درآمد و میلیاردر شدن است نه اینکه انسان بتواند ظرفیتهای انسانی و اخلاقی خود را رشد دهد.
راغفر ادامه میدهد: "ورزش" از کلمه ورزیدن میآید که معنای سخت کوشی و تلاش را با خود دارد. ورزشکار ملی باید مرارتهای زیادی را تحمل کند و شاید باید بیشتر از ۱۰ سال تلاش کند تا بتواند قهرمان شود. این مرارتها روح او را برا مواجه شدن با سختیهای زندگی آماده میکند. اما متاسفانه این ظرفیت بزرگ در فرآیند تجاری و کالایی شدن اقتصاد از بین میرود. یک ورزشکار مسئولیت اجتماعی دارد و آن رسیدگی به اقشار آسیب پذیر جامعه است.
ما ایرانیها که این همه در تحلیل و ریشه یابی تمام مسائل دنیا بقول خودمون سرآمد هستیم پس چرا هیجی نشدیم ؟