در حاليكه چندسالِ گذشته خبر در محاقماندنِ آثار دولتآبادي همواره حول محور رمان «زوال كلنل» دور ميزد، بِناگاه «طريق بسملشدن»، رمانِ ديگر او از پسِ دهسال انتظار مجوز گرفت. بيشك اين خبر، از مهمترينهاي سرخطهاي خبري يك روز مانده به آخر ماهِ اول سال نودوهفت بود.
به گزارش شرق، از شاخصترين نويسندهي در قيدِ حيات و مانده در وطن، سالياني است كه رماني مجوز نگرفته و منتشر نشده است. ماجراي گرفتاريِ آثار دولتآبادي در هزارتوي مجوز طبع، خاصه در دولتهاي نهم و دهم، ديگر خود رماني چندجلدي بهوسعتِ «كليدر» اوست. اينك اما، رمان «طريق بسملشدن» از پسِ يكدهه معطلي در دمودستگاهِ مجوز وزارت ارشاد و پس از جرحواصلاحاتي امكانِ انتشار پيدا كرده است.
دولتآبادي بار نخست سالِ هشتادوسه، كه اين رمان را آغاز كرده بود، از نوشتن درباره جنگ ايران و عراق گفت، از اينكه از نخستين شليكهاي جنگي كه بهواقع بر ملت ما و بعد بر خود ملت عراق تحميل شد، در انديشه آن بوده است تا اثري فراخور اين واقعه عجيب خلق كند. دولتآبادي به «شرق» ميگويد: «همين ديروز پريروز خبردار شدم كه رمانم مجوز گرفته. اين رمان را كه درباره جنگ تحميلي است، سال هشتادوپنج تمام كردم و بااينكه حجمي ندارد دو سال روي آن كار ميكردم و حواليِ سالهاي هشتادوشش، هفت ازسوي نشر چشمه براي اخذ مجوز چاپ به ارشاد فرستاده شد.» دولتآبادي اميدوار است، اجازه انتشار اين رمان دريچهاي باشد براي بازشدن بيشتر فضاي فرهنگي كشورمان كه بهاعتقاد او اين بازشدن فضاي فرهنگي، اينك بهشدت ضروري است.
دولتآبادي چندان مايل نيست از موضوعِ رمانش بگويد و در پاسخ به اين پرسش كه اين رمان چه نگاهي به جنگ دارد ميگويد: «ساليان پيش در زندان دور هم نشسته بوديم و هركس داستاني نقل ميكرد. نوبت من كه رسيد، داستاني تعريف كردم. يكي درآمد كه اي كاش تعريف نكرده بودي، چون من با خواندن اين كتاب، عالم ديگري در ذهنم ساخته بودم و با نقل تو آن عالَم خراب شد!» دولتآبادي اما به فضاي خاص اين اثرش اشاره ميكند: «فقط بگويم اين رمان نسبت به تمام كارهاي ديگرم، اثري متفاوت است، از لحاظ نگاه و زواياي مختلف.»
او همچنين از حضور شخصيتِ خودش در «طريق بسملشدن» خبر ميدهد: «از اين نظر هم متفاوت است كه گاهيوقت نويسنده خودْ در صحنههايي از رمان حضور دارد. يكجا در آن بحبوحه قلب من داشت ميايستاد، روايتِ آن را هم نوشتهام. درواقع خودم يك كاراكتر واقعي هستم در رمان.» «طريق بسملشدن» بهتعبير دولتآبادي صحنهاي از جنگ تحميلي است و درباره تكهاي از تاريخِ معاصر ما. او معتقد است سبك نگارش از دل زندگي و سلوك نويسنده بيرون ميآيد و از اين است كه در رمانهايش، همواره به تاريخ اجتماعي-سياسي ايران خاصه دو نقطه عطفِ تاريخ معاصر ما يعني انقلاب و جنگ ايران و عراق نقب زده است.
او پيشتر در مصاحبهاي با «شرق» گفته بود: «اصولا وقتي به كسي ميگوييم نويسنده معاصر، بهاعتبار اين است كه او در تاريخ معاصرش زندگي كرده و آن تأثيرات و تأثراتي كه از زندگي معاصرش داشته، بهنحوي در اثرش بازتاب پيدا كرده است.» او خودْ بهگواه آثارِ چاپ شده و در انتظار چاپش، چنين نويسندهاي است زيرا در رمانِ «زوال كلنل» -كه سالياني است پشت خطِ مجوز مانده است، روايتي از انقلاب بهدست داده و در «طريق بسمل شدن» از جنگ نوشته است. دولتآبادي در پاسخ به اين پرسش كه آيا «طريق بسملشدن» دستكم بهلحاظ تواليِ تاريخي ادامهاي است بر «زوال كلنل» ميگويد: «تنها نزديكياش به كلنل، شخصيت نظامي جواني است كه كلنل را كنار زده و اينك جاي كلنل را گرفته است.»
رمانِ «طريق بسملشدن» در شرايطي مجوز گرفته است، كه بهظاهر تغيير چنداني در رويكرد و خطمشيِ سياستهاي فرهنگي كشور بهچشم نميآيد. اما دولتآبادي همچنان اميد دارد كه اين اتفاق، بشارتِ همواريِ مسيري باشد بهسمت آزاديِ تمام كتابها و اينكه «مسئولان فرهنگي باور كنند ادبيات بنا نيست ساختاري را جابهجا كند، بلكه روايتي است از زندگي مردمان.» او گرچه در اين ساليانِ سكوت و عسرت ازحيث در محاقماندن آثارش، مجموعهداستانِ «بنيآدم» و گزيدهاي از ادبيات قديم و روايتي از «حسنك وزير» بهچاپ رسانده، اما همواره در ادبيات معاصر ما در مقامِ رماننويس مطرح بوده و هست كه رمانهاي چندجلدي و قطور از روزگار سپريشده مردمانِ ما نوشته است.
از اينروست كه اخذ مجوز انتشار براي يكي از رمانهاي او مايه مسرتِ ما و ادبياتِ كممايه اخير ما است. از حسِ او ميپرسم كه قريببه دو دهه است رمانِ تازهاي منتشر نكرده گرچه همواره آثار موجودش در صدر پُرفروشهاي ادبيات ما مانده است. حسِ او چندانكه از صداي گرفتهاش برميآيد حكايت از خستگي و فرسايشي دارد كه در مسير نوشتن بر خود روا داشته است. ميگويد: «همين كه دريچهاي باز شود بهسوي فضاي ادبي براي من كافي است، وگرنه من ديگر جوان نيستم كه حس شوقي داشته باشم!» شوقِ ما اما براي عبور «طريق بسملشدن» از سد سانسور از كجا مايه ميگيرد و آيا اين اتفاق خبر از اندكگشودگيِ در فضاي فرهنگي خواهد داد و رفعِ انسداد «كلنل» پيامدِ ديگر آن است و دولت اعتدال دستكم يكي از وعدههاي فرهنگي خود را كه انتشار چنين آثاري بود، محقق كرده است، هنوز بر ما معلوم نيست!
«زوال كلنل» و «عبور از خود» كه خود-زندگينامهي دولتآبادي است، از ديگر آثارياند كه انتظار ميرود انتشار آنها از سايه ابهام دربيايد. محمود دولتآبادي قيدِ انتشار آثار خود را در زمانِ معقولش كه همانا پس از نوشتهشدن باشد، زده است و در مقامِ تكنويسنده بازمانده از نسلِ بزرگان ادبي ما، به فكر اندكفضاي تنفس براي «ادبيات» ما است؛ آنچه او تمام عمر خود را بر سر آن گذاشته و بهسياقِ خود در راه آن کوشیده است.