فرارو- رویا سلیمی؛ جشنواره تئاتر فجر سال ۹۶ به لحاظ تعدد و تکثر بخشها و تقسیم بندی، شلوغترین سال خود را میگذراند. پنج بخش مسابقه، شش بخش تئاتر و اجراهای گردشی و آف استیج، اصلیترین بخشهای آنرا شامل میشوند. در بخش تقسیم بندی، ۶ نوع مختلف از تئاتر به نامهای تئاتر معیار، تئاتر آیينی، تئاتر بدن، تئاتر موزیکال، تئاتر ترکیبی و تئاتر مستند قرار دارد. که هر کدام فهرست بلندبالایی از آثار این دوره را در خود جای دادهاند.
در بخش تئاتر معیار بیشترین میزان آثار، در مجموع ۵۵ اثر را دربرمیگیرد. آثاری که عموما در طی سال ۹۶ به روی صحنه رفته و در بخش های مختلف برگزیده شرکت در جشنواره شدند. از جمله این آثار می توان به نمایش نفر دوم، آبی مایل به صورتی، کوکوی کبوتران حرم، آناکارنینا، شرقی غمگین و قند خون اشاره کرد. در مورد اینکه این تئاترها چرا معیار نامیده شدهاند و ملاک انتخابشان آن هم با رویکردها و شیوههای اجرایی متفاوت در چیست، مشخص نشده و به نظر میرسد نگاه سلیقه ای و انتخابی بر آن سنگینی میکند. در ادامه ۶ تئاتر را مرور میکنیم.
نمایش نفر دوم
نفر دوم نمایشی است که با اعتراف نویسنده به بحران خلاقیت و نداشتن ایده برای نوشتن آغاز میشود و به نظر میرسد این بحران چنان سایهای بر کلیت اثر انداخته که چندان نمیتوان از هزار تویی که صدری ساخته، گفتمانی مشخص و مسلط را برداشت کرد. روایت زندگی دو خواهر که هر کدام از پس سالهای اولیه انقلاب سپس جنگ و بمباران و اتفاقات سیاسی سالهای بعد از آن و... در خانهای تنها ماندهاند و صدایی محو و ناپیدا را میشنوند و خاطرات و روزگار خود در آن دوران را بازگو یا بازی میکنند. زنانی که نظارهگر افسرده و رواننژند این اتفاقات هستند و تنها در جنگ و انقلاب و... بر سوگ برادر و معشوق و... میگریند. تنها مرد نمایش که زنی مردپوش است با بازی مهین صدری، گویی دریچه رویارویی زنان با دنیای بیرون را برایشان بازی میکند. زنی که در روایتی سیال مردی را نمایندگی میکند که در مجموع نشانگر تمام مردهای جامعه در طول سالهای پس از انقلاب است. مردی که در حضور اجتماعیو سیاسی خود، همواره نقش قیم و سرپرست را برای زنان همیشه به حاشیه رانده شده بازی خواهد کرد.
این روایت و شکل اجرا که با آوردن اصواتی از دورههای مختلف بعد از انقلاب شکل مستندگونه به خود گرفته است، همراه با روایت سیال ذهن و غیرخطی خود، به دلیل عدم شناخت یا اجرای روایت سیال ذهن و عدم استفاده ار پل های تداعی کارآمد، انسجامی نسبی ندارد. و عملا مصداق همان ذهن پریشان و فقدان خلاقیتی است که در ابتدای نمایش، خود بر آن اذعان دارد. نمایشی که در نهایت بیانی خاطرهگونه از گذشته زنانی است که آیندهای نیز ندارند و اگر دختربچه عروس نمایش را نماینده آینده این زنان درنظر بگیریم، صدایی و زبان برای سخن گفتن نیز در آینده دور یا نزدیک برای او متصور نخواهد بود. نفر دوم پر از ضد و نقیض هایی است که جز بیان خاطرات پراکنده و گفتگوهای دورهمی حرف دیگری برای بیان ندارد و برای اجرا در بخش تئاترمعیار و البته برگزیده شدن به عنوان آثار جشنواره سی و ششم تئاترفجر از متن، بازی و کارگردانی قابل دفاعی نیز برخوردار نیست. نفر دوم از جمله آثار مسابقه تئاتر ایران بخش ب نیز هست.
نمایش کوکوی کبوتران حرم
کوکوی کبوتران حرم. نمایشی است که برای جمیع آسیبهای اجتماعی از فقر و اعتیاد تا الکلیسم و روسپیگری، نسخهای واحد میپیچد. این نسخه که قرار نیست حرف تازهای پس از سالها در آن زده شود؛ گفتمان و حرف کلی کوکوی کبوتران حرم است که در یک جمله خلاصه میشود: «انسان محصول شرایط اجتماعی است.» با این تفاوت که نادری از شرایطی حرف میزند که در آن هیچ نکته مثبتی وجود ندارد و این «هیچ»، انگاره یکسویهای برای تماشاگر میسازد که به راحتی نمیتواند فضای رئال اجتماعی و البته خودمانی نمایش را باور کند.
۱۲ زن همقطاران و مسافرانیاند که مقصدشان مشهد و نیتشان زیارت حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) است. از میان این ۱۲ زن، ۹ نفر با یکدیگر نسبت فامیلی و خانوادگی دارند. یک مادربزرگ با سه دختر، سه عروس و یک نوه که در طول نمایش هر کدام رازهایی از زندگی خصوصی خود را برای یکدیگر که نه، برای مخاطب بازگو میکنند. رازهایی که در میان این جمع فامیلی کم و بیش فاش است و تماشاگر باید آنها را بشنود و در نهایت با حال نزاری که جامعه مرد سالار ایران در حق آنها روا داشته، همدرد شود.
۱۲ زنی که به زیارت امام رضا (ع) آمدهاند، نمادی از زنان جامعه ای دیندار هستند که تحت سلطه مردان و نظام سلطه جو- به زعم نویسنده و نمایش- قربانی ناملایمات اجتماعی و سیاسی میشوند. زنانی که هیچ آیندهای برای آنها جز بدبختی و سرنوشت محتوم در دل چنین جامعهای متصور نیست.
تاریکی و ناامیدی، احساس ترسی که همواره شخصیتها از پنهان و آشکار زندگی خود دارند و عدم امنیت در جامعه ای دیندار برای زنانی آسیب پذیر، نمایش را در عین رئال بودن، سویهای ابزورد و پوچ داده است که حتی دین، زیارت و توسل، در آن کور سوی امیدی را روشن نخواهد کرد. نمایش یکسویه کژکارکردیهای سنت، نفی کارکردهای اجتماعی دین و فروکاهیدن دین به جنبههای روانشناختی و تسکین بخش برای اقشار پایین و متوسط آسیب زده؛ کوکوی کبوتران حرم را به اثری ضد تاریخ اجتماعی ملت ایران تبدیل کرده است. کوکوی کبوتران حرم از جمله آثار مسابقه تئاتر ایران در بخش الف است.
نمایش آبی مایل به صورتی
نمایش به طور مشخص بحث عمل تغیر جنسیت تراجنسها را محور اصلی روایت قرار میدهد. شیوه روایت مستند در اثر در کنار احساسات گرایی و بیان تنها مصائب و مشکلاتی که این گروه در جامعه با آن دست به گریبان است، اساس «آبی مایل به صورتی» را شامل میشود و اتفاقا به نظر میرسد نقطه ضعف اثر نیز در همین روایت مستندگونه ای میگذرد که در انتها چندان بازنمایی واقعیتی که مدّنظر عوامل نمایش است در آن رخ نمیدهد. بحث تغییر جنسیت و اینکه هر کدام از ترنسها برای مواجهه با این امر چه مشکلاتی را از سر میگذرانند، تنها بخشی از پازل زندگی پیچیده آنها را دربر میگیرد. بخشی که در طول ۲ ساعت نمایش تاکید بسیاری بر آن میشود و عملا دیگر بخشی های زندگی آنها مغفول میماند.
در کنار این شیوه روایت، تعدد شخصیتهایی که هر کدام دردی مشترک دارند و در بیشتر موارد از نگاه بیرحم جامعه رنج می برند، در ترسیم چهره واقعی مبتنی بر اسناد پژوهشی نیز مهجور است. اینکه آنها پس از عمل دچار چه مشکلاتی هستند. هویت جدید آنها چگونه می تواند در جامعه بازیابی شود و آنها در پس این تغییر جنسیتی که همه نیرو و توان خود را صرف آن میکنند، در نهایت آنها را به سرمنزل مقصود میرساند یا خیر، نکاتی است که بسیار سطحی و شتابزده از آن عبور کرده و تنها از سر ترحم و احساسات، به بیان درد و رنج آنها پرداختن، نمایش را به ورطه سانتیمانتالیسمی انداخته که تنها اشک مخاطب را طلب میکند و آگاهی که خود بارها در طول نمایش آنرا فریاد میزند، قربانی نگاه ترحم برانگیزی میشود که خود یکی از معضلات این گروه خاص محسوب می شود. آبی مایل به صورتی، درسی و ششمین جشنواره تئاتر فجر در بخش مسابقه تئاتر ایران –الف حضور دارد.
نمایش آناکارنینا
نمایش آناکارنینا، برخلاف تصور اولیه؛ اقتباس یا برداشتی آزاد از رمان لئو تولستوی نیست. نمایش روایتگر داستانی است که آرش عباسی – کارگردان- در فضایی مدرن و با رویکردی انتقادی به جایگاه و تقش تعیین کننده رسانهها در سرنوشت و زندگی سوپراستارها میپردازد. رسانههایی که برای جذب مخاطب، از هر ترفند و تمهیدی استفاده می کنند و تعداد بینندهها، میزان فروش فیلم، رنکینگ مراجعه کنندگان به رسانهها، گویی فلسفه وجودی شان را تعریف میکند. فلسفه ای ماکیاول گونه که تمام مناسبات انسانی را در خود می بلعد و رقابت بر سر بیشتر دیده شدن و بیشتر کلیک خوردن، حیات و ممات آنها را در دست دارد. دنیای مدرنی که رسانه ها شناخت و نگاه را بر دیگران دیکته میکنند. آنها تعیین می کنند چه چیزی، چه کسی مهم است و باید در موردش بدانیم. نمایش آناکارنینا با شرح مختصری از داستان تولستوی آغاز می شود و با روشن شدن صحنه نمایش، مخاطب گویا مقابل صفحه تلویزیون شخصی خود برای دیدن پانصدمین برنامه بسیار محبوبی می نشیند که از حواشی و اخبار دنیای پیرامونی، گلچینی از آنچه خود مهم میداند را بر ما عرضه میکند. در این تاکشویی که وودی با بازی بهنام شریفی نقش مجری را دارد، قرار است با سوپراستاری مصاحبه کند که خود نیز نمیداند او کیست. او که مجری مشهوری در یک برنامه محبوب است و خود در زمره سلبریتی هایی قرار دارد که همواره زندگی شخصی شان برای عموم مردم جذاب است و برای شنیدن و دیدن زندگی خصوصی آنها وقت و انرژی صرف میکنند. آناکارنینا، در بخش مسابقه تئاتر ایران- الف، در جشنوار تئاترفجر امسال حضور دارد.
نمایش شرقی غمگین
علی عشقی، عاشقی است که بعد از جدا شدن از معشوقی که نمیدانیم به چه دلیل این رابطه عاشقانه را ترک میگوید، افسرده،الکلی و عصیانگر شده و در خانهای استیجاری،کوچک و مجردی ۲ سال است که خود را حبس کرده است. هر چیزی او را به یاد معشوق و به گفته خود دلبر میاندازد. دلبر که جز دو صدای بسیار کوتاه ضبط شدهاش، تصویری دیگر از او در ذهن مخاطب نقش نمیبندد.
علی گوینده رادیویی اینترنتی است و به وسیله امواج رادیو درد عشق و هجرانش را فریاد میزند. نیمی از دلتنگیهای علی برای دلبر به وسیله همین امواج به مخاطبانی میرسد که معلوم نیست واقعا شنونده این برنامه باشند و اگر باشند چرا؟ او در چند پرده به طور طولانی تنها پشت میکروفن نشسته و از دلتنگیهایش در هجران دلبر سخن میگوید. موضوع خصوصی علی عشقی که حالا توسط رادیو اینترنتی از ویژگی شخصی بودن برخوردار نیست، به یکی از موضوعاتی بدل میشود که در فضاهای مجازی روزانه ظاهرا مخاطبین را با خود درگیر میکند.
نمایش «شرقی غمگین» به دو بخش صحبت علی با سعید و صحبت او با مخاطبان رادیوی اینترنتی تقسیم میشود. گفتگوی علی و سعید، بیانگر رابطه صمیمی و حتی خارج از عرف این دو نفر است که البته می توانست بسیار کوتاهتر، غیر اروتیک و البته شریف، محترم و در شأن تماشاگر ایرانی باشد. اما به نظر میرسد این بحث و جدلهای تکراری قرار است جای خالی حرف اصلی درامی که وجود ندارد را پُر کند.
اما نکته قابل تامل در نمایش «شرقی غمگین»، لزوم این شکل از روایت در تئاتر است. اینکه علی از پی شکست عشقی دائمالخمر و افسرده شده، به تنهایی از مصالح کافی در امر روایت و شخصیتپردازی محسوب نمیشود. در حالیکه، علی شخصیتی است که قبل از عشق به دلبر، عقده ادیپش، مرز مادر و فرزندیاش را جا به جا کرده است. مرزی که پس از آمدن دلبر معنای خود را از دست میدهد و حتی خبر شنیدن مرگ مادر نیز او را غمگین نمیسازد اما تماشاگر نمیداند چرا و چگونه. به عبارت دیگر، شخصیتی که نود دقیقه روی صحنه دنیای ذهنی علی را بازی میکند، توصیف و شخصیتپردازی نمیشود. این ضعف شخصیتپردازی نمیتواند غم عشق علی، افسردگی و دو سال خانه نشینیاش را برای تماشاگر، جدی و مهم کند.این نمایش در جشنواره تئاتر فجر سی و ششم، در بخش مسابقه تیاتر ایران- ب حضور دارد.
نمایش قند خون
داستان تعطیلی کارخانه قندی در حوالی شهرستان ورامین است و تبعات بیکاری، فقر و اعتراضات صنفی را موضوع اصلی خود قرار داده است. کوهستان که کارگر این کارخانه است، سعی دارد از هر طریقی صدای کارگران این کارخانه را به رسانه ها و برنامه پربیننده نود برساند. ترتیب نوشتن بنری را میدهد که در مسابقه ای ملی در استادیوم آزادی قرار است اجرا شود. «کام کارگران کارخانه قند تلخ است.» خبری است که او به واسطه شنیده نشدن مطالبات صنفی خود سعی دارد در محیطی غیر مرتبط و با تکیه بر افکارعمومی منتشرش کند. همسر و خواهرش در خانه قند خرد می کنند و به وسیله آن روزگار نه چندان مناسب خود را میگذرانند. خواهرش که طلاق گرفته افسرده است و همسرش نیز نازاست، آنها در کنار یکدیگر زندگی خوب و شادی را میگذرانند ولی کوهستان علیرغم التماسها و نصحیتهای پروانه-همسرش- همچنان به اعتراض خود ادامه میدهد تا جایی که پاسخ صنفی او به مشکلاتش، با برخورد سیاسی مواجه می شود و در نهایت میمیرد.
نگاه تلخ و غلوآمیز عاج –کارگردان- به این شیوه از اعتراضات که روزانه در بسیاری از شهرها رخ میدهد، چندان منطبق با واقعیت نیست. تاثیر بیکاری و فقر بر روح و روان مردانی که برای امرار معاش تنها خواستار شغل هستند، از مسائلی است که می توان نگاه واقع بینانه تری به آن داشت. اینکه ممکن است صدای اعتراض آنها به گوش کسی نرسد و آنها در روزمره خود نیز سرگردان و ناتوان هستند، موضوع و دغدغهای قابل تامل است، اما اینکه این اعتراضات با بگیر و ببندهای سیاسی و مرگ معترضین همراه میشود، مسیر واقع گرایانه روایت قندخون را منحرف می سازد. این نمایش در بخش مسابقه تئاتر ایران- ب در جشنواره بین المللی تئاتر فجر حضور دارد.