کارآگاهان جنایی با دستگیری مردی که ٢١ سال قبل همسر و فرزندش را به قتل رسانده است، در حال تحقیق از او هستند تا انگیزه این جنایت را فاش کنند.
به گزارش شرق، تحقیقات درباره این پرونده از سال ٧٥ و زمانی آغاز شد که والدین زنی به نام زهره با مراجعه به پلیس آگاهس استان خراسانرضوی اعلام کردند فرزندشان که همراه شوهر و بچهاش به یک روستا مهاجرت کرده بود، از چندی قبل بهطرز مرموزی ناپدید شده است.
آنها گفتند: «زهره یک بار ازدواج کرده بود و دو فرزند داشت اما بهدلیل اختلافات خانوادگی از شوهرش جدا شد و بعد از آن با مردی ازدواج کرد که آن مرد همسر و دو فرزند دارد. دامادمان چند وقت قبل همراه دختر و نوهمان راهی یک روستا شد تا آنجا در آرامش و بدون دخالتهای همسر اولش زندگی کند، اما زهره و بچه ششماههاش گم شدهاند و دامادمان هم پاسخ درستی دراینباره به ما نمیدهد». مأموران بعد از ثبت این شکایت سراغ شوهر زهره به نام جواد رفتند. او از سرنوشت همسر و فرزندش ابراز بیاطلاعی کرد و گفت: «زهره از نظر اخلاقی مشکلاتی داشت بههمیندلیل از ازدواج با او راضی نبودم تا اینکه گفت نمیتواند در روستا زندگی کند و میخواهد به مشهد برود من هم بهخاطر مشکلاتی که از قبل داشتیم، مخالفتی نکردم و او بچهام را هم با خودش برد و از آن بهبعد دیگر خبری از او ندارم».
او گفت: «من در حالیکه همسر و یک پسر و یک دختر داشتم با زهره که تازه از شوهرش جدا شده بود آشنا شدم و با او ازدواج کردم، اما همسر اولم از موضوع مطلع شد و اختلافات شدیدی به وجود آمد بههمین دلیل تصمیم گرفتم با همسر دومم در روستا زندگی کنم این در حالی بود که بچههای زهره نیز با همسر اولش زندگی میکردند».آن زمان مدرکی علیه جواد بهدست نیامد و تحقیقات برای افشای راز ناپدیدشدن مادر و کودک بینتیجه ماند تا اینکه بعد از گذشت ٢١ سال فرزندان زهره تصمیم گرفتند ماجرا را پیگیری کنند. بهاینترتیب پرونده بار دیگر به جریان افتاد و مأموران با شروع دور تازه تحقیقات متوجه شدند پسر بزرگ جواد تحت عنوان کفیل پدر ٥٣سالهاش از سربازی معاف شده است. آنها پی بردند جواد برای اینکه بتواند برای پسرش معافی بگیرد در سال ٩٤ همراه دو شاهد به اداره ثبت رفته و مدعی شده نوزاد ششماههاش سالها قبل فوت شده است و بهاینترتیب توانسته آن پسر را متوفی اعلام کند. جواد یک بار دیگر دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او باز هم ادعا کرد از سرنوشت همسر و فرزندش بیاطلاع است. او گفت: «بعد از اینکه آنها روستا را ترک کردند چون خودم در یک گاوداری مشغول به کار بودم و سرم شلوغ بود، هیچوقت نتوانستم دنبالشان بگردم».متهم وقتی فهمید پلیس از ماجرای معافی پسرش از سربازی مطلع شده است، گفت: «بهدروغ ادعا کردم پسر دیگرم فوت شده تا بتوانم برای فرزند بزرگم معافی بگیرم».مأموران این ادعا را قبول نکردند و به بازجوییها ادامه دادند تا اینکه درنهایت جواد به قتل اعتراف کرد. او گفت: «زهره رفتارهای نامعتارفی داشت طوری که همسایهها و اهالی روستا درباره او حرف میزدند. من نمیتوانستم چنین موضوعی را تحمل کنم از طرفی ما صاحب یک نوزاد پسر شده بودیم و چارهای نداشتم جز اینکه به زندگی با این زن ادامه بدهم. چند بار از او خواستم در رفتارهایش تجدیدنظر کند ولی فایدهای نداشت تا اینکه روز حادثه دوباره سر همین موضوع با هم جروبحث کردیم. من که بهشدت عصبانی شده بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم و با مشت و لگد به جانش افتادم. زهره دو بار زمین خورد و هر دفعه روی نوزاد افتاد، من هم همینطور لگد میپراندم تا اینکه متوجه شدم هر دو از نفس افتادهاند. برای اینکه از مرگ زهره مطمئن شوم چند بار هم سرش را به دیوار کوبیدم. بعد از آن باید برای ازبینبردن جنازهها فکری میکردم. آنها را بستهبندی کردم و شب در ماشین حمل زباله انداختم. کسی متوجه این موضوع نشد و بعد از آن به همه گفتم زنم بچهام را برداشته و به شهر رفته تا زندگی جدیدی را شروع کند. بعد از گذشت این همه سال از وقوع قتل گمان میکردم موضوع فراموش شده است تا اینکه پلیس دوباره سراغم آمد».
درحالیکه جواد جزئیات قتل را توضیح داده بود، فرزندان زهره موضوع تازهای را مطرح کردند. آنها گفتند متهم درباره انگیزهاش از جنایت دروغ میگوید زیرا مادرشان مقدار زیادی طلا و جواهر داشت و حالا از آنها هیچ اثری نیست بنابراین جواد همسرش را با انگیزه تصاحب طلاها به قتل رسانده است.
بنا بر این گزارش، متهم درحالحاضر در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او برای افشای هدفش از قتل ادامه دارد.