محمد عزلتي مقدم معاون اسبق اداره سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
زندگاني آيتالله هاشميرفسنجاني سراسر مبارزه براي تحقق دو امر بود؛
١) حاكميت قوانين اسلام
٢) برقراري عدالت در جامعه
گرچه شرايط و مناسبات اجتماعي سياسي در روزگار آن مرحوم يكسان نبود و دوران پيش از انقلاب و حاكميت طاغوت شرايط متفاوت از دوران پس از انقلاب و حاكميت اسلام به شمار ميرود اما در دوران پس از پيروزي انقلاب شرايط و اوضاع براي او متفاوتتر از قبل بوده است.
دورهاي كه امام در قيد حياتند و او در كنار امام و مورد لطف و مشورت و اعتماد كامل امام قرار دارد، و روزگاري پس از امام كه باز شرايط ديگرگون به لحاظ برخورداري از نفوذ و قدرت را تجربه ميكند. اما در همه لحظات و سكنات رفتار هاشمي نشاندهنده آن است كه اين بزرگمرد انقلاب اسلامي در تمام عمر خود جز به اسلام و مردم خدمت نكرد و داستان زندگي او داستان هميشگي جنگ نور و تاريكي، حق و باطل و عدالت و ستمگري بوده است.
ظرفيت كمنظير آيتالله هاشمي در سپهر سياسي نيم قرن اخير از او چهرهاي ساخته كه منتقدان و مخالفان و حتي دشمنانش بر توانمنديهاي او صحه ميگذارند و از گذشت و فداكاريهاي فراوانش به نيكي ياد ميكنند. آنچه او را از سايرين ممتاز مينمايد نه تواناييهاي علمي و فكري، تجربههاي مبارزاتي يا قرار داشتن در كانونهاي قدرت و كسوت روحاني و نه تحقيقات و پژوهشهاي فراوان اوست بلكه نگاه عميق و بينش قوياش از او شخصيتي ساخته كه كمتر كسي همانند او ميتوانست در هزارتوي مشكلات، راهحلهايي ارايه دهد كه جامعه را از بنبست برهاند. او به خوبي آموخته بود كه هدف همواره اصل و ثابت ولي نتيجه فرع بر آن است.
زيرا سعي و تلاش آدمي شرط لازم براي موفقيت است اما شرط كافي نيست. هزاران عامل خارج از اختيار ما وجود دارند كه باعث موفقيت يا عدم موفقيت ميشوند ما بايد سعي و تلاش خودمان را انجام دهيم و در باقي امور توكل كنيم. قرآن ميفرمايد؛ «فاذا عزمت فتوكل عليالله». براي نمونه در جنگ تحميلي عراق عليه ايران آيتالله هاشمي به عنوان فرمانده عالي جنگ بعد از فتح خرمشهر ضمن بررسي وضعيت جبههها به اين نتيجه رسيد كه نبايد در جنگ نيروي انساني و تجهيزات نظامي ما منهدم شود و نبايد از نظر دور داشت كه دشمن برخوردار از همه نوع پشتيباني و ما محروم از حداقلهاي مورد نياز جنگ بوديم.
ضمن آنكه بايد نيروهاي خودي را حفظ و توان خويش را ارتقا بخشيم اما از راهيابي به پايان جنگ نيز نبايد غافل بود. اين امر در آن دوران به فكر كسي جز او خطور نكرد بلكه با توجه به بستر و روند جاري در جامعه انقلابي آن روز، كه جنگ را يك تكليف تلقي ميكرد و در آن به پيروزي يا شكست نميانديشيد و آمادگي سيل خروشان نيروهاي شهادتطلب كه براي تحقق مسووليت الهي خود از هيچ چيز دريغ نداشت و همچون سرور آزادگان حسين بيعلي(ع) آماده فداكاري بود اين گونه به فكر پايان جنگ بودن نوعي خيانت و شانه خالي كردن از بار مسووليت جنگ قلمداد ميشد.
اما هاشمي كسي بود كه زندگياش را در راه ايمان به مبدا فدا كرد و دست شستن از زندگي را بر بازگشت از اعتقاداتش كه چون خون در رگهاي انسان در وجودش جاري بود، برتري داد. او همچنين يكي از ويژگيهاي پيامبر اسلام(ص) را رهبري و فرماندهي نظامي در حيات با بركت ايشان ميدانست. كفايت و كارداني نظامي، طراحي نقشههاي جنگي، تدوين استراتژيها و اجراي تاكتيكهاي نظامي همراه با رعايت اصل آزادي، آزادگي و آزادمنشي در جنگها را سيره غالب پيامبر(ص) برميشمرد و علاوه بر اينكه برخوردهاي آن بزرگوار را جملگي داراي اهداف متعالي از قبيل آزادي انسانها از قيدوبند بشري، نشر و گسترش دين خدا و آيين حق و برقراري عدالت و صلح در جامعه قلمداد ميكرد، نيت خالص و الهي در جنگ را بسيار با اهميت و استفاده از ابزار مشورت به ويژه با فرماندهان برجسته در مورد نحوه برخورد با دشمن، شيوههاي رزمي و غيره او را زبانزد خاص و عام ميدانست.
اين گونه بود كه گفت: در جنگ احد پيامبر عظيمالشأن اسلام (ص) با وجود داشتن نظر مخالف با مردم شهر مدينه به راي مردم شهر مبني بر جنگيدن با دشمن در بيرون از شهر عمل كرد و شكست خورد ليكن هرگز شنيده نشد كه آن حضرت مردم را سرزنش كرده باشد.
او خود نيز در اواخر جنگ هنگامي كه فرمانده كل سپاه طي مدت سه ساعت تلاش كرد توجيهات قابل قبول خويش مبني بر ضرورت انتقال ميدان جنگ از جنوب كشور به غرب كشور را به او ارايه كند و ايشان كه مردي پردانش، قوي استدلال و بردبار طبع و پرجرات بود، دلايل او را نپذيرفت ولي هنگامي كه با اصرار فرمانده سپاه و اقدامات انجام گرفته مواجه شد با نظر فرمانده سپاه موافقت كرد ولي هنوز چند ماه نگذشته بود كه با شبيخون نيروهاي بعثي عراق در جبهههاي جنوبي فاو از دست رفت و زحمات فراوان و موفقيتهاي حاصله در عملياتهاي استراتژيك نابود شد، اما هرگز آيتالله هاشمي از كسي گله و شكايت نكرد بلكه بر عكس هنگامي كه با انتقاد از عمل سپاه روبهرو شد با بزرگواري تمام از سپاه حمايت كرد و با اين تعبير كه جنگ است و شكست و پيروزي را توامان با هم دارد از موضوع عبور كرد.
نكته آخر اينكه در منظر آيتالله هاشميرفسنجاني نظاميان بايد برخاسته از مردم، براي مردم و مورد حمايت مردم باشند يعني اين ديدگاه ميليتاريزم را نفي و هرگز نظاميان به مثابه نيروي سركوبگر مردم درنخواهند آمد يعني به تعبير مولي علي(ع)؛ فالجنود باذنالله حصون الرعيه، زين الولاه، عز الدين و سبل الامن. (سپاهيان به فرمان خدا پناهگاه استوار رعيت –مردم- و زينت زمامداران، شكوه دين و راههاي تحقق امنيت كشورند). آنچه خداوند تعالي بر سپاهيان واجب كرده و من به ايشان سفارش ميكنم آزار نرساندن به ديگران و پرهيز از هرگونه شرارتي است. نيروهاي مسلح در برقراري نظم و امنيت از هيچ گروهي جانبداري نميكنند و نگاهي استراتژيك به مقوله امنيت دارند.