
«قیمتهای دستوری و عقب نگه داشتن بهای کالا از نرخ واقعی» واکنش مدیران و نمایندگان مجلس به اعتراض مردم بوده است و از نظر من، مدیران کشور و قانون گذاران پیام مردم را به درستی دریافت نکردهاند.
هادی حق شناس اقتصاددان در روزنامه شهروند نوشت:
«قیمتهای دستوری و عقب نگه داشتن بهای کالا از نرخ واقعی» واکنش مدیران و نمایندگان مجلس به اعتراض مردم بوده است و از نظر من، مدیران کشور و قانون گذاران پیام مردم را به درستی دریافت نکردهاند.
به عقیده اینجانب آنچه مردم به حق و به درستی انتظار دارند «عملکرد درست» از مدیران و بالادستان است که در نهایت به «توسعه» و «رفاه» و «بهبود» امور کشور منجر شود اما آنچه نمایندگان واکنش دادهاند انتقال مشکلات اقتصادی کشور به آینده و مرهم مقطعی است. اینکه ما بگوییم قیمت بنزین را باز هم ثابت نگه میداریم یا آب و برق و گاز را گران نمیکنیم در واقع کاری برای اقتصاد ایران و توسعه نکردهایم و تنها مشکل را به آینده و دولتهای بعدی منتقل کرده ایم.
در این میان دولتها هم به جای چاره اندیشی اساسی برای مشکلات کشور در بیشتر مواقع سادهترین راه را انتخاب کردهاند. به عنوان مثال برای کنترل مصرف سوخت، راهکار افزایش قیمت را ساده ترین راه میدانند یا با افزایش قیمت دلار کسری منابع شان را جبران میکنند. اگر احساس کنند این مسائل تبعات اجتماعی به دنبال دارد، با در نظر گرفتن ملاحظات، مشکل را با روشهای دیگر به آینده موکول میکنند و به این ترتیب وضعیت اقتصاد ایران روز به روز وخیم تر میشود.
از همین رهگذار است که در حال حاضر با ابرچالشهایی مانند بیکاری و بحران صندوقهای بازنشستگی، بحران آب و بحران شبکه بانکی دست و پنجه نرم میکنیم. در واقع این بحرانها یک شبه ایجاد نشده اند و آنها محصول تمامی اشتباهات مدیران و رفتارهای مشابهشان در اقتصاد است که ذرهذره جمع و در طول سالیان گذشته به بحران تبدیل شدهاند. در حال حاضر ما همچنان آن سیاستهای نادرست را ادامه میدهیم.
مثلا در سیاست خرید تضمینی گندم، این کالا را با قیمتی نزدیک به دو برابر بازار جهانی از تولیدکننده داخلی خریداری میکنیم و نتیجه آن شده است که عده ای گندم ارزان را از خارج از کشور میخرند و به اسم تولید داخل به دولت میفروشند یا اینکه سوخت را بسیار ارزان میفروشیم و در نهایت عده ای آن را به خارج از کشور قاچاق کرده و از منافع آن استفاده میبرند. در نهایت این سیاستهای نادرست ضمن زیان زدن به اقتصاد ملی موجب شده اسست بخشی از مردم را مجرم کرده و عنوان «قاچاقچی» را به آنها اطلاق کنیم.
این در حالی است که سیاست و روش ما قاچاق و جرم ایجاد کرده است و این ما بودهایم که راه را نادرست رفتهایم یا در شش برنامه پنجساله توسعه بارها تاکید کردهایم ٥/٢ درصد از رشد ٨ درصدی اقتصاد کشور از محل افزایش بهرهوری تامین شود اما امروز شاهدیم که هزینه تلفات بالای نیروگاههای برق را از مصرف کننده میگیریم یا به ازای هر بشکه نفت تنها یک سوم بنزین تولید میکنیم؛ این در حالی است که میزان تولید سایر کشورها به یک دوم میرسد. نتیجه این اتفاق گرانتر تمام شدن تولید و افزایش نارضایتی مصرف کننده و حتی تولیدکننده است.
بنابراین آنچه از نظر من موجب شده است که مردم ناراضی شوند نحوه مدیریت اقتصاد کشور است. مردم خواهان ارزانی یا گرانی نیستند. آنها از مدیران خود عملکرد درست را تقاضا دارند. عملکردی که موجب توسعه شود اما مدیران ما با برداشت نادرست از این پیامها جراحی اقتصاد کشور را مدام پشت گوش میاندازند، آنقدر که بیمار کارش به جایی برسد که دیگر جراحی هم جواب ندهد.