زلزله چیزی است که زندگی را معنادار میکند. پس از زلزله یا معنای زندگی از بین رفته است و ما جان خود را از دست دادهایم و یا معنای زندگی پررنگ شده است و ما سعی داریم که آن را حفظ کنیم. زلزله نشان میدهد که ما چه مومن باشیم و چه کافر، زندگانی هستیم که به دنبال جانپناه و زندگی هستیم.
میثم قهوهچیان*؛ زلزله میتواند قوی، ضعیف یا متوسط باشد. بسیاری میتوانند کشته شوند و یا حتی شهری میتواند نابود شود. فجایع رودبار، بم، ورزقان و کرمانشاه را نگاه کنید. فارغ از نتیجه زلزله در شهر و روستا، این پدیده تاثیراتی را بر روح و روان ما میگذارد. زندگی عجین با مرگ است.
بین مرگ و زندگی فاصلهای نیست. دین این نکته را بارها یادآوری میکند، اما چیزی مانند زلزله آن را به صورتی ملموس بر وجدان آدمی مینشاند. تفاوت زلزله با یک تصادف رانندگی آن است که بسیاری از انسانها را تحت تاثیر قرار میدهد. زلزله با جان ما بازی میکند و ما را به یاد جانمان میاندازد و در آن میماند تا دوباره آن را در زندگی فراموش کنیم.
زلزله میتواند جان ما را بگیرد و یا نه. ما میتوانیم جز دستهای باشیم که به خاطر اصابت یک تکه بتنِ جانپناهمان بمیریم، یا از کسانی باشیم که به خاطر علائم حیاتی توسط سگ زندهیاب شناسایی شویم. حتی ممکن است شانس آن را داشته باشیم که زلزله 5.2 ریشتری را تجربه کنیم و گمان کنیم که آن زلزله اصلی بوده باشد و زنده بمانیم. زلزله میآید اما فارغ از آنکه جان ما را گرفته باشد یا نه، در جان میماند. زلزله معنای زندگی را یادآوری میکند.
معنای زندگی چیست؟ ممکن است هر فردی معنایی متفاوتی از آن در ذهن داشته باشد. ممکن است معنای زندگی فارغ از تصور و ذهن ما چیزی عینی مانند فلاح، رستگاری و یا نجات باشد که باید همه چیز را وقف آن کرد. حتی احتمالی آن است که زندگی معنایی نداشته باشد، اما زلزله همه را به یاد چیزی میاندازد، معنای زندگی. شاید معنای زندگی بیش از آنکه بیانپذیر باشد، داشتنی است. شاید ما بیش از آنکه معنای آن را بدانیم، از نداشتن آن میترسیم.
معنای زندگی امری است که فراتر از خود آن ایستاده است. چیزی که در زندگی یافت نمیشود، اما تهدیدش آن را نشان میدهد. ترس از زلزله نشانه بزدلی نیست، معنای زندگی است. زندگی معنای خود را در نبودنش مییابد. ما معنای زندگی را مانند آبی که ماهی در آن زندگی میکند داریم و وقتی معنای آن را میفهمیم که باز مانند ماهی از آب بیرون افتاده باشیم.
زلزله چیزی است که زندگی را معنادار میکند. پس از زلزله یا معنای زندگی از بین رفته است و ما جان خود را از دست دادهایم و یا معنای زندگی پررنگ شده است و ما سعی داریم که آن را حفظ کنیم. زلزله نشان میدهد که ما چه مومن باشیم و چه کافر، زندگانی هستیم که به دنبال جانپناه و زندگی هستیم. همه میترسیم و همه فانی هستیم. معنای زندگی در نبود آن است و ما چون زندهایم، در بیمعنایی سیر میکنیم تا لرزیدن زمین و زمان ما را به یاد چیزی بیاندازد که داریم.
*خبرنگار