عباس عبدی در اعتماد نوشت:
شعر هجو خواني با سبك مداحي در نماز عيد سعيد فطر در نقد دولت و رييسجمهور كه به توهين تنه ميزد در حالي كه آقاي روحاني در صف اول نماز نشسته بود، واكنشهاي گستردهاي را به همراه داشت. بنده نيز ميكوشم كه از زاويهاي شايد متفاوت با آنچه گفته شده است به طرح برخي نكات بپردازم.
١ـ نخستين چيزي كه كمتر به آن اشاره شده است استفاده از قالب شعر براي بيان انتقادي سياسي (درست يا نادرست) است. اين بدترين وجه ماجرا بود. ميدانيد كه در تاريخ صدر اسلام داستان قابل تاملي وجود دارد. پس از فتح مكه حضرت رسول همه را بخشيد. هر كس كه حتي به خانه ابوسفيان وارد ميشد در امان بود. اجازه نداد فتح مكه روز انتقام شود، آن را به روز رحمت و گذشت تبديل كرد ولي چند مورد اندك استثنا شدند و بخشش شامل آنان نشد، از جمله كساني كه از طريق شعر پيامبر (ص) و اسلام را هجو ميكردند، حتي اگر اين افراد زن بودند نيز مشمول بخشش نشدند.
در واقع وارد شدن به مقوله سياسي در قالب شعر و استفاده از هنر با هدف هجو و دشنام دادن كار بسيار ناپسندي است كه فضاي سياسي را تخريب ميكند و نتيجه همين ميشود كه عدهاي هم در اين سو و در پاسخ دست به كار سرودن شعر و هجو شوند! هر كسي نقدي درباره سياستهاي دولت و برجام يا هر چيز ديگري دارد بايد با زبان سياست و قابل پاسخ دادن اقدام كند. هيچ چيز بدتر از ترفندهايي هنري از جمله تمسك به شعر و شاعري براي موضوعات سياسي نيست.
اين رفتار زشت در صدر مشروطيت و حتي در دوران رضاخان نيز در ميان كنشگران سياسي كه قريحه شعرسرايي داشتند (نه مثل اين شعر كه ضعيف هم بود)، ديده ميشد كه اتفاقا با واكنش قدرت حاكم مواجه شد و غيرحق كشته شدند. ولي انصاف بايد داد كه نه شعر فرخي يزدي و نه شعر ميرزاده عشقي كمكي درخور به فضاي سياسي نميكرد جز اينكه كينه و نفرت را نزد دو طرف عميقتر و ريشهدارتر كرد. بنابراين نقد و هجو سياسي در قالب شعرخواني و هنر يكي از بدترين رفتارهايي است كه متاسفانه نبايد اجازه داد كه باب شود.
٢ـ فارغ از ايراد فوق كه بسيار زيانبار است، خواندن آن در نماز جمعه (يا فطر) زيان مضاعفي دارد.
كساني كه بالاي ٥٠ سال سن دارند، به احتمال فراوان به ياد دارند كه در ابتداي دهه شصت نماز جمعه چگونه برگزار ميشد. جهت اطلاع آنان بايد بگويم كه بنده خودم دو بار نمازم را جلوي سينما فلسطين (ميان ميدان فلسطين و چهارراه طالقاني) خواندم كه طبعا بعد از من نيز صف نماز ادامه داشت.
تا سالهاي سال نماز جمعه كه برگزار ميشد، خيابان بلوار به كلي بسته بود و بسياري در آنجا به صف نماز ميپيوستند. آن زمان جمعيت تهران دقيقا نصف جمعيت فعلي بود و هيچ گروهي هم به صورت سازماندهي شده به نماز آورده نميشدند و اگر آن روند ادامه داشت الان بايد صف نماز تا خيابان كريمخان ادامه مييافت! ولي خب كافي است كه روز جمعه با ماشين آن اطراف پرسه بزنيد تا ببينيد همه خيابانها براي عبور خودرو باز است. چرا؟ براي اينكه يك جناح سياسي به دلايل ضعف خود، تمامي تريبونهاي عمومي و فراجناحي را تبديل به تريبون جناحي كرده است.
به همين دليل هم همه از جمله طرفداران خودشان را بيرغبت در چنين مشاركتي كردهاند. اين رفتار نادرست در سياست دقيقا مثل رفتاري است كه در اقتصاد ميكنند و به صورت بيرويه از منابع زيرزميني استحصال و مصرف ميكنند و هيچ چيزي به اين زمين نميدهند. از اين رو ديري نميگذرد كه زمين پر بركت را به صورت برهوت تحويل نسل بعد ميدهند، همان كاري كه در سياست مشغول آن هستند.
٣ـ مشكل ديگر در ضديت با برجام است كه فارغ از هر نكتهاي درباره جزييات آن، برجام تصميم نظام بود، كه اگر چنين نباشد يك فاجعه محسوب ميشود. اين بزرگترين تصميم سياسي پس از انقلاب بود، چگونه ممكن است كليت آن را به افراد و كارگزاران نظام نسبت دادچرا كه اين بزرگترين دستاورد سياسي كشور نيز بوده و هست. به علاوه اگر برجام نبود معلوم نبود كه اين آقاي مداح فرصت مداحي ميداشت، يا اصولا بلندگويش برق ميداشت كه اينچنين مداحي كند؟
٤ـ و بالاخره به قول امام علي (ع) خدا بيامرزد كسي را كه قدر و منزلت خويش را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند. واقعا كساني كه اين تريبون را به چنين فردي ميدهند و او نيز با تجاوز از حد و اندازه خود اين گونه مداحي ميكند، آيا خدمتي به او و به جامعه و به سياست كردهاند؟ به طور قطع پاسخ منفي است. متاسفانه فقدان شفافيت باعث ميشود كه ندانيم اين برنامهها چگونه طراحي و تصميمگيري و اجرا ميشود ولي همين فقدان شفافيت است كه منجر به اتخاذ تصميمات نادرست و زيانبار و عذرخواهي پس از آن ميشود.