میری معتقد است که دغدغههای صاحب تفسیر نوین عدالت اجتماعی و اصلاح دینی بود و او در برابر جریانهای مارکسیستی و مدرنیستی معتقد بود که دین دارای یک روح مترقی است.
به گزارش ایکنا، سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در پاسخ به این پرسش که با توجه به حیات فکری محمدتقی شریعتی در پهلوی اول و دوم، زیست جهان تولید تفسیر نوین توسط محمدتقی شریعتی را چگونه زیست جهانی میدانید؟ گفت: اگر اشتباه نکنم سالروز تولد محمدتقی شریعتی مصادف با انقلاب مشروطه است و او در سال ۱۲۸۶ متولد شده است.
میری افزود: وی چند سال پس از به شهادت رساندن و مسموم شدن سیدجمالالدین اسدآبادی در استانبول عثمانی به دنیا آمده است. وی در سال ۱۳۶۶ از دنیا رفته است، اما زمانی که محمدتقی شریعتی وارد عرصه معادلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی بالاخص در منطقه و استان خراسان میشود، اتفاق بزرگی در جهان روی میدهد که ظهور کشور اتحاد جماهیرشوروی و اردوگاه و کمپ سوسیالیسم جهانی است.
این جامعهشناس دین، افزود: مسئله سوسیالیسم و کمونیسم هم عواقب جهانی و هم عواقب مهم داخلی داشته است که میتوان از آن به ظهور حزب توده اشاره کرد. این حزب سخنگوی ایدههای لنینیستی و استالینیستی در ایران بود که یکی از قویترین شبکههای سیاسی در تاریخ ایران را شکل داد و از همه آحاد ایرانی در روستاها و شهرها نیروگیری کرد.
وی با بیان اینکه از سوی دیگر در منطقه قفقاز و باکو پالایشگاههای نفت ایجاد شد، گفت: بسیاری از ایرانیان که وضعیت دشوار معیشتی داشتند به آنجا مهاجرت میکنند و با ایدههای نوین سوسیالیستی و چپ آشنا میشوند و این اندیشهها وارد سرزمین ایران شده و خود این مسئله در کنار صنعتیشدن تدریجی ایران قشری به نام کارگر در کنار قشر کشاورز را ایجاد میکند و آرام آرام این ایدهها وارد افکار عمومی ایرانیان میشود.
میری ادامه داد: اتفاق دیگری که در زمینه جهانی افتاده و به اواسط دوران قاجار مربوط است، رویارویی ایرانیان با مدرنیته است. در همین راستا اتفاق دیگری که در آذربایجان میافتد، ظهور سیداحمد کسروی است. کسروی نقدهای بسیاری را در حوزه دین و مشخصا تشیع مطرح میکند و در کنار حزب توده و کسرویستها و در زمینه مدرنیته، محمد تقی شریعتی یک تنه اقدام به تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی میکند که به گونهای در برابر سخن حزب توده و کسروی است.
وی افزود: شریعتی به دنبال برابری بود، ایده عدالت اجتماعی را مطرح میکرد و همچنین مسئله خرافه که در گفتمان کسروی وجود داشت را مطرح میکند. محمدتقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی نمیگوید حزب توده تماما نادرست است و همه حرفهایش غلط است و آن را تکفیر کند. از قضا او ایده عدالت اجتماعی را کلیدی اعلام میکند و همچنین ایده اصلاح دینی در گفتمان کسروی را بر میگزیند و این دو را پایه حرکت خود قرار میدهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: روح مترقی دین از نظر شریعتی به معنای یک ایده دارای دو رویکرد اساسی عدالت اجتماعی و اصلاح دینی است. رویکرد کلان کانون نشر حقایق اسلامی در این دو خلاصه میشود.
میری در پاسخ به این پرسش که استاد محمدتقی شریعتی از چه راهی به این رویکردها وارد میشود؟ گفت: رویکرد کانون مبتنی بر مسائل آموزشی و عقیدتی بود و نگاهی بسیار اصلاحطلبانه و نوگرایانه به دین داشت. کانون با اعتقاد به ریشهها و اعمال عبادی مذهب شیعه به دنبال این بود که از مکتب شیعه به آن صورتی که وجود داشت و به آن عمل میشد راززدایی و عوامزدایی کند. شریعتی معتقد بود که به گونهای چنانچه بعدها علامه محمدرضا حکیمی و استاد مطهری بیان کردهاند، به دلیل ساختار روحانیت شیعه، عوامگرایی در آن ریشه دوانده است.
این جامعهشناس دینی افزود: استاد محمدتقی شریعتی برای رسیدن به این اهداف معتقد است که کانون باید از آن تصورات و اعمال مذهبی سنتی که باعث رخوت، سستی، خرافات و جبرگرایی میشد، دوری کرده و نگاه انتقادی به آنها داشته باشد. شریعتی در عین حال یک سیاستی را لحاظ میکند که حساسیت مراجع قدرتمند شیعه در مشهد را برنیانگیزد.
وی ادامه داد: به زبان دیگر استاد محمدتقی شریعتی معتقد بود که نیرویی که صرف عزاداری برای ناگواریهای گذشته میشود، باید برای از میان برداشتن دشواریهای کنونی، سمت و سوی دیگری بگیرد. به همین دلیل آیین متداول روضهخوانی که در آن یک روحانی با برشمردن رنجهایی که بر ائمه شیعه در زندگی دنیوی که بر این اساس سعی میکرد که مردم را بر بیانگیزد و حس اندوه و همدردی حضار را به همراه داشته باشد، در کانون انجام نمیشد و به جای آن آقای محمدتقی شریعتی که پوشش غیر روحانی داشت میآمد و در خصوص فلسفه و منطق و سایر مواردی که برای رویارویی کمونیسم لازم بود، سخن میگفت.
میری با بیان اینکه کانون برای اینکه بتواند پایههای نظری خود را تقویت کند، دو کار بزرگ انجام داد، گفت: این کارها در علی شریعتی هم دیده میشود. تفسیر قرآن و نهج البلاغه کارهایی است که در آن زمان کاری نامعمول و بدیع بود. به عبارت دیگر کتاب تفسیر نوین که موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی چاپ کرده است، به مسائل مستحدثه میپردازد که کمونیسم، کسرویسم و نهایتا مدرنیته در جامعه ایران مطرح میکنند.
وی تصریح کرد: بنیان اصلی این تفسیر مبتنی بر این ایده است که دین یک روح متعالی مترقی دارد و برای اینکه ما بتوانیم این روح را در دین و جامعه معاصر نشان دهیم، باید به مسائل اجتماعی توجه کنیم و صرف توجه به مسائل اعتقادی، متافیزیک و زیباییهای مفهومی، نمیتواند آن اثری را که لازم داریم برای اینکه دین نقش عمدهای در جامعه انسان امروز بگذارد را نشان دهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به این پرسش که با توجه به این که میدانیم سنت اسلامی سالها به تولید دست پرداخته است، ممیزه رویکرد و روش محمدتقی شریعتی چیست؟ گفت: اینکه بگوییم چون علی شریعتی به نظریات جدید پرداخته و محمد تقی شریعتی نپرداخته، بنابراین دو روش متفاوت دارند، نادرست است. زیرا ظروف زمانی این دو و پرسشها و مسائل اینها متفاوت بوده و نمیتوان گفت که همان پرسشهایی که برای محمدتقی شریعتی وجود داشته، برای علی شریعتی نیز مطرح بوده است.
میری ادامه داد: ایده عدالت اجتماعی که توسط مارکسیستها مطرح میشود و اسلام را در آن روزگار وارد این مسئله میکند، شاید امروز سخن از عدالت اجتماعی عادی باشد، اما صد سال قبل سخن از عدالت اجتماعی چندان آسان نبود. هرچند یکی از ارکان اساسی قرآن و حتی اسلام و تشیع عدل بوده است اما این مفهوم در ذیل اسلام تاریخی به گونهای شکل گرفته بود که عدل اجتماعی تلقی نمیشود بلکه به عنوان امری الهی تلقی شده و این معنا را دارد که خداوند عادل است و وقتی ما از دنیا رفتیم مثلا عدالت خود را بر ما جاری میکند.
وی افزود: اینکه عدالت اجتماعی در ساختمان جامعه و ساختار سیاسی، فرهنگ و اجتماعی جامعه، چه نقشی دارد و چگونه باید در زندگی روزمره خود، آن را متجلی کنیم و در مناسبات قدرت مفهوم سازی شود، صد سال پیش بین علما و عرفا و بسیاری از کسانی که اهل علم و «عالم» بودند متداول و رایج نبود.
میری ادامه داد: اگر کسی در آن روزگار بیاید و در مورد عدالت اجتماعی سخن بگوید و نهج البلاغه و قرآن را به گونهای تقریر و تفسیر کند که عدالت اجتماعی یکی از ابعاد مهم و کلیدی آن تلقی شود، کاری پیشرو و مترقی انجام داده بوده است کما اینکه نیاز بشر به عدالت اجتماعی یکی از پرسش های بسیار کلیدی است و امروز هم بسیار مهم است، اما در آن زمان کسانی که این بحث را مطرح میکردند، انگ بابی و بهایی بودن میخوردند.
وی افزود: کسانی که تاریخ دین و تشیع در ایران را مورد توجه قرار دادهاند، به فراست دریافتهاند که در روند تکوین شیعه در جامعه اسلامی و ایران، آرام آرام ایدههای مترقی تشیع، آمیخته با تفاسیر و تلقیاتی میشود که دیگر سخن از رهاییبخشی و مطالبهگری و باز بودن باب اجتهاد نمیزنند. باز بودن باب اجتهاد به این معناست که نه تنها در مسائل فقهی باید باب اجتهاد را باز بدانیم بلکه انسان به عنوان موجودی متفکر در برابر مسائل مستحدثه با یک نگاه پویا و شاداب و کنجکاو به بررسی بپردازد. در آن روزگار بسیاری از مسائل که ما امروز خرافات میدانیم بدیهی دانسته میشد.
میری تصریح کرد: شریعتی این جا نقدهایی که کسروی به یک طرز تلقی از دین تشیع و تصوف مطرح میکند و مربوط به خرافات است را رد نمی کند اما رویکردش با او متفاوت است و از همین منظر با نگاهی معاصرتی و نه مدرنیستی، نسبت به تراث سنت و تجدد انسان مسلمان و شیعی را نشان میدهد و از این روست که به قرآن و نهج البلاغه رجوع میکند و حتی سراغ موریس مترلینگ میرود.
وی با بیان اینکه موریس مترلینگ که نگاهی طبیعی داشته است، گفت: او مسئله وحی را به مثابه امری طبیعی مطرح میکند، اینکه امری عجیب نیست بلکه امری است که همان طور که در قرآن اشاره شده است، خداوند به مادر موسی و زنبور عسل وحی کرده است و وحی امری طبیعی است. اگر ما امروز این امر طبیعی را نمیفهمیم به این خاطر است که ما از مام طبیعت جدا شدهایم و با آن ارتباط مستقیم نداریم. با نگاه مترلینگ و با قرائت شریعتی از او به وحی می پردازد.
میری در پایان گفت: ما اگر بتوانیم یک بازخوانی از رویکرد و جایگاه مفهومسازی استاد محمدتقی شریعتی از مسائل مستحدثه داشته باشیم، روحیه وی و دستگاه فکریاش قابل احیاست و آن روحیه مبتنی بر این است که اساسا ما برای فهم امور، نیازمند تدبیر هستیم. واگذاری امور به جبرگرایی و واگرایی، خرافه پرستی و اینکه اساسا همه امور را تقلیل دهیم به امر مجهول و آن را چنان بپنداریم که غیبی است راهکار نیست. در حالی که وقتی خود قرآن میخواهد امر غیبی را مطرح میکند، در دایره تدبیر آن را مطرح میکند.