خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) نوشت:
میری معتقد است که از سه منظر استراتژیک جوهرگرایانه، سیاسی و انسانشناسانه میتوان به مسئله وهابیت نگاه کرد که در این میان رویکرد انسانشناسانه یا جامعهشناختی از برتری برخوردار است.
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در پاسخ به این پرسش که رویکردتان در کتاب «وهابیت و خشونتگرایی اسلامی از منظر جامعهشناسی» به مسئله وهابیت چگونه است؟ گفت: من در این کتاب خواستهام، همانطور که در جلسه نقد این کتاب در انجمن جامعهشناسی ایران بیان کردم، پدیده وهابیت را به عنوان امری تنها سیاسی و مذهبی یا جوهری نبینیم.
رویکرد جوهری به وهابیت نادرست است
میری افزود: ما در مطالعات وهابیتشناسی میتوانیم قائل به سه رویکرد کلان باشیم. مطالعه و فهم این رویکردها نسبت به وهابیت برای ما مهم است، زیرا با غالب شدن هر یک از این رویکردها، استراتژیهایی خاص تحمیل شده و پیامدهای عمیقی در جهان امروز خواهد داشت. اولین رویکرد به وهابیت، رویکرد جوهرگرایانه است. این رویکرد وهابیت را دارای یک جوهر خاص و «شر» مطلق معرفی میکند و من سوژه ایرانی با این رویکرد وقتی که به منظومه وهابیت نگاه میکنم، در موضع و مقام حق و خیر مطلق قرار گرفتهام. وقتی ما برای دیگری جوهر قائل میشویم، فضایی ایجاد نمیشود که در آن دست به گفتوگو و دیالوگ بزنیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: همانطور که تفکر مانوی تاکید میکند، بین خیر و شر گفتوگویی وجود ندارد و تنها مسیر میان این دو مبارزه و تنازع است. کسانی که سعی میکنند از موضع و مقام ایرانی به وهابیت جوهرگرایانه نگاه کنند، استراتژیهایی به نظام پیشنهاد میکنند که ذیل آن گفتوگو و چانهزنی ممکن نیست و ما نخواهیم توانست منافع خودمان و منطقه را با این رویکرد تامین کنیم.
رویکرد سیاسی به مسئله ناکافی است
میری افزود: رویکرد دوم را میتوان رویکرد سیاسی نامید. کسانی در ایران به این رویکرد دامن میزنند که از منظر دانشگاهی علوم سیاسی و روابط بینالمللی نگاه میکنند. از بزرگترین کاستیهای این رویکرد این است که به گونهای فکر میکند وهابیت یک پدیده سیاسی است و میتوان آن را به یک حاکمیت سیاسی که در دستان آلسعود است، تقلیل داد. در این رویکرد وقتی در خصوص وهابیت صحبت میکنیم انگار داریم در خصوص آلسعود سخن میگوییم که در خلا شکل گرفته است. در حالی که این پدیده مانند هر پدیده و حاکمیت دیگری در بستر جامعه شکل گرفته است و ما وقتی پدیده را به امر سیاسی تقلیل میدهیم، از چند و چون و تنوع و اضلاع مختلف آن غافل میشویم و به جای طراحی استراتژیهای چند ضلعی در خصوص وهابیت، فکر میکنیم، اگر به گونهای بر حاکمیت و اشخاص مشخص این کشور تمرکز کنیم، مشکل حل میشود و از همین منظر است که گفته میشود اگر ما بتوانیم با ملک عبدالله و یا ملک سلمان به توافق برسیم، مشکل حل میشود و رویکرد دولت عربستان تغییر یافته و سیاستهای وهابی بر علیه شیعه را دگرگون خواهد کرد.
ترجیح رویکرد انسانشناسانه یا مردمشناسانه به وهابیت
این جامعهشناس دین افزود: رویکرد سیاسی نیز کوتهنظرانه است و نمیتواند واقعیت چند ضلعی وهابیت را تغییر دهد. ممکن است پرسیده شود که رویکرد سوم چه رویکردی است که میتواند به فهم وهابیت کمک کند؟ من نام رویکرد سوم را انسانشناسانه یا مردمشناسانه میگذارم. با این رویکرد وهابیت به عنوان امری اجتماعی دیده میشود، یعنی امری که روی یک عامل و ضلع قرار نگرفته است و پدیده در یک بستری تاریخمند و در ذیل چارچوبهای فرهنگی و نه یک ضلع، تحلیل و تعلیل میشود و شاخصههایی مانند جنسیت، قومیت، دین، مذهب، درآمد، طبقه و منزلت را موثر میداند. این رویکرد وهابیت را یک پدیده متافیزیکی نمیداند بلکه آن را یک امر اجتماعی میبیند که در بستر جامعه شکل گرفته است.
وی افزود: برای تعریف استراتژیهای بین ایران و عربستان در این کتاب توصیه شده است تا استراتژیستهای ایرانی باید بتوانند درک درستی از پیچیدگیهای عربستان داشته باشند و بتوانند مفهومسازی کنند. با این رویکرد میتوان به طراحی استراتژیهایی رسید که در درازمدت بتوان با سیاستهای خصمانه محتمل دولت عربستان در منطقه و سطح جهان در برابر ایران مقابله کرد.
حاکمیت عربستان از پیچیدهترین حاکمیتهای جهان است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: گهگاه در محافل علمی و رسانهها میبینیم که گفته میشود حاکمیت عربستان به زودی متلاشی خواهد شد. اینها نشان از این دارد که ما فهم درستی از وهابیت، شبکه جهانی وهابیت، حاکمیت عربستان و جامعه پیچیده عربستان نداریم. برای طراحی استراتژی باید وضعیت موجود را دقیق بشناسیم و رویکردهای جوهرگرایانه و سیاسی نمیتواند موفق باشد. من در این کتاب موضوعاتی را تشریح کردهام، از جمله این که وهابیت و دولت عربستان یکی از پیچیدهترین حاکمیتها در قرن بیست و یکم است.
میری با بیان اینکه وهابیت توانسته است تست زمان را پشت سر بگذارد، گفت: در عربستان خاندانی به انحا مختلف توانسته از یک ایدئولوژی بهره ببرند که تنها در مرزهای خود عربستان تعریف نشده است. عربستان یک کشور مانند قطر و امارات نیست و یک جهان وطن است و این جهان وطنی بودن عربستان ظرفیتهایی استراتژیک برایش فراهم کرده است تا در چهار و پنج دهه آتی بتواند به معنای تمدنی، فرهنگی، سیاسی و ژئوپولیتیکی تاثیرگذار باشد و ما باید با شناخت دقیق آن بتوانیم استراتژیهایی در مقابل عربستان طراحی کنیم. اگر استراتژیستهای ایرانی و کسانی که در حوزه ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک هستند به این واقعیات توجه نکنند و تلاش کنند به صورت شعار گونه به مسئله حاکمیت عربستان بپردازند قطعا زیان خواهند دید.
ضرورت نگاه جامعهشناختی به وهابیت
این جامعهشناس دین افزود: نکته دیگری که وجود داد آن است که چرا یک جامعهشناس باید به مسئله وهابیت بپردازد. جامعهشناسی دین به عنوان یکی از زیرمجموعههای رشته جامعهشناسی و زیر مجموعههای رویکرد جامعهشناسی در دنیا به پدیدههای دینی و اموری که به انحا مختلف به مسئله مذهب و دین ارتباط دارند، میپردازد. ولی در ایران جامعهشناسان کمتر به مسائلی از این دست پرداختهاند و ما کمتر جامعهشناس داریم که روی وهابیت از منظر جامعهشناسی نگاه کرده باشد و در ایران مسائل مربوط به حرکتهایی مانند القاعده، بوکوحرام، داعش، وهابیت و .... تنها توسط کارشناسان وزارات امور خارجه یا کارشناسان حوزه علوم سیاسی پرداخته میشود، در حالی که برای فهم کلی و چند ضلعی این جامعهشناسان هستند که به مسئله دین در ساحات مختلفش بپردازند، ولی متاسفانه به دلایل نهادی و آکادمیک، جامعهشناسی دین در یک وضعیت تضعیف شدهای قرار گرفته است که جرئت نکرده وارد مطالعات وهابیتشناسی شود.
میری تصریح کرد: من تلاشم این بوده است که بگویم موضوع تنها به علوم سیاسی و روابط بینالملل مربوط نیست یا از آن دست مسائل مربوط به کارشناسان وزارت خارجه از آن رو که بخواهند بیانهای صادر کنند نمیشود، بلکه این جامعهشناسان هستند که میتوانند دستگاههای حکومتی از جمله وزارت خارجه را با مطالعات مقارنهای آگاه کنند که چه سیاستهایی اتخاذ بکنند و معلوم شود که سیاستهای کلان نظام که در اتاقهای فکر قرار است تعبیه شود، چه رویکردهایی را باید در خصوص وهابیت اتخاذ کند.
این جامعهشناس دین تصریح کرد: وقتی ما در خصوص وهابیت صحبت میکنیم، تنها در خصوص یک کشور صحبت نمیکنیم و تمام مرزهای ما از شمال غربی تا جنوب شرقی به انحا مختلف با این پدیده درگیر است و ما باید فضایی تهیه کنیم که در آن بتوانیم استراتژیهایی تعریف کنیم که تا ۴۰ سال دیگر، در وضعیتی آگاه و مناسبی باشیم. به زبان سادهتر یک قسمتی از کتاب را میتوان استراتژینگاری دانست که از منظر جامعهشناسی روی داده است.
تفکیک مطلق بین روش و بینش جامعهشناختی نادرست است
وی در پاسخ به این که ارزیابیتان از این که منتقدان میگویند که کتاب روش درستی ندارد و برای این مضمون که «مذهب شیعه رهاییبخش است» و «حوزههای علمیه میتوانند همبستگی منطقهای ایجاد کنند» داده تجربی ارائه نمیکند، چیست؟ گفت: فضایی مکانیکی در دانشگاههای ایران شکل گرفته است که گمان میکند که روش در جامعهشناسی از ساحت بینش جداست. این نگاه تفکیکی به روش و بینش، شیوهای است که در دانشگاههای ایران آن را میتوان غلبه فورمالیسم در دانشگاههای ایران نامید. واقع امر این است که جامعهشناس کسی نیست که به صورت منفک به پدیدهها نگاه کند و در بینش جامعهشناس روش هم قرار دارد. در سالهای طولانی یک جامعهشناس که سالیان زیادی ممارست داشته است، روش و بینشش در یک کل واحد قرار میگیرند.
وی افزود: آقای محدثی، مطرح کننده این نقد، نگاهی به این کتاب دارد که انگار سیدجواد میری تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و میخواهد مقاله ای بنویسد. این کتاب مقاله یا کتاب درسی نیست، بلکه کتابی است که از موضع و مقام یکی ایرانی در خصوص مطالعات منطقه نوشته شده است. از نظر بنده تشیع به مثابه یک رویکرد میتواند الهام بخش یک ایدئولوژی رهاییبخش باشد. ممکن است از موضع مثلا انگلیسی و یا چینی چیز دیگری دیده شود.
این جامعهشناس دین ادامه داد: وقتی شما در حوزه استراتژی صحبت میکنید، بینش و روش در یک قالب قرار میگیرد. من نمیخواستم یک کتاب روشی بنویسم، من میخواستم بگویم از موضع و مقامی که صحبت میکنم جهان را این طور میبینم . ما انگار در وضعیتی قرار نگرفتهایم که بتوانیم از موضع ایرانی به جهان نگاه کنیم و نقد وارد نقدی معلق است که این نظرگاه را جهانشمول مینامند، ولی جهانشمولی به این معنا نیست که شما از یک منظر و جایگاهی برخوردار نباشید.
میری تصریح کرد: در خصوص حوزههای علمیه اگر شما سفر به لبنان، سوریه، عراق، یمن، بخشهایی از ترکیه و جمهوری اذربایجان، جنوب روسیه و منطقه داغستان، حاشیه خلیج فارس و برخی از کشورهای اروپای غربی سفر کرده باشید، به دلیل مهاجرتهایی که از کشورهای شیعی صورت گرفته است خواهید دید که فرم حوزههای علمیه به مثابه یک سبک مفهومساز دانش، جهان شمولی یافته و شیوههای جهانی است که میتواند در استراتژیهای آینده، اگر به صورت برنامهریزی شده استفاده شود، موضع ایران را تقویت بکند.
وی با بیان اینکه البته نمیگویم باید به حوزه نگاه ابزاری داشت، گفت: من در مقام ژئوپولوتیک حرف میزنم و نه در مقام هستیشناس و معتقدم از هر ابزاری باید در منافع ملی استفاده کرد و حوزههای علمیه که به صورت منظومههایی در طول تاریخ تاسیس شده و به صورت مولفه هایی فرهنگ و شیوههای زیست و تولیدعلم عمل میکند که ظرفیتهای گوناگونی خلق کرده و یک کسی که نگاه ژئواستراتژیک دارد، باید از ظرفیتها استفاده بکند.
این جامعهشناس دین تصریح کرد: من اینها را منطبق بر مطالعات میدانی گفتهام. کسانی که از مقام متافیزیکی و روشنفکری میخواهند به این مسئله نگاه کنند، یک بحث دیگری را مطرح میکنند. دکتر محدثی از بحث هویتهای پساشیعی و پساسنی صحبت میکند و در مقام روشنفکری میتوان از این مسئله صحبت کرد. اما آیا این هویتها هویتهای دینی جدیدی هستند؟ و آیا بهتر است نهاد دین از دولت جدا شود؟ و از فرایند دموکراتیکی صحبت کرد که در چارچوب آن میتوان هویتهای متنوع خود را حفظ کرد، بدون اینکه بخواهیم دین خود را تغییر بدهیم و یا هویتهای تاریخی شیعی و سنی را دستخوش تحولات من عندی بکنیم؟ این ادبیات روشنفکرانه میتواند در مقابل بحث آقای محدثی مطرح شود، ولی من در این جا در مقام روشنفکر صحبت نکرده و از مقام ژئوپلویتیک و ژئواستراتژی و از دیدگاه جامعهشناختی صحبت کردهام.
وی در خصوص اینکه برخی منتقدان، عربستان و ایران را جزء جوامع قدسی میدانند که نمی توانند همدیگر را تحمل کنند، گفت: یک موقع در خصوص قرائتهای حاکمیتها از دین صحبت میکنیم اما من در این خصوص صحبت نمیکنم. حتی اگر بگوییم جوامع قدسی هستند، از یک منظر خاص به پدیده نگاه کردهایم در حالی که جوامع مدرن دیگر جوامعی قدسی نیستند و از هر طرف که به این دو جامعه نگاه بکنیم پدیدههای عرفی را میبینیم و هیچ جامعهای به صورت مطلق قدسی نیست زیرا انسان ذوبعد است و یک سری مناسکش به امور قدسی و یک سری به امور عرفی مربوط میباشد.
میری تصریح کرد: باید پرسید دستگاه دیپلماسی و استراتژی ما با چه رویکردی میتواند منافع ما را بیشتر تامین کند؟ البته میتوان پرسید در کدام کشورها مفهوم ژئوپولیتیک معنا دارد و استراتژی ممکن است؟ در کشورهایی که عقبه استراتژیک ندارند، نمیتوان این کار را پیش گرفت. در جایی که قدرت وجود دارد، جایی مثل آلمان، روسیه، آمریکا، انگلستان، فرانسه، مفهوم ژئواستراتژی و استراتژی شکل گرفته است. چرا در ایران، چین و ... می توان از ژئواستراتژی صحبت کرد؟ چون مولفههای قدرت، اقتصاد، ارتش و سیاست در این جوامع شکل گرفته است. ایران کشوری است که به جای اینکه عقبه استراتژیکش تنها در دورن مرزهایش تعریف شود، در پهنه منطقه این دامنه تعریف شده است و این مسئله باعث میشود که نگاه استراتژیک به مولفههای جهانی معطوف شود. آقای محدثی رویکرد ژوئواستراتژیک نهفته در این کتاب را درک نکرده و مانند ساروخانی با تکیه به روش وارد شده و موضع کتاب بحث من را در نتوانسته است به درستی دریابد.
وی در پایان گفت: در ایران وقتی میگوییم جامعهشناختی حوزهای تنگ و باریک داریم و ما نتوانستهایم جامعهشناسی را یک بینش بدانیم که به واسطه آن به عرصه جهانی از موضع ایران نگاه کنیم و امر ملی، جهانی و جهانشمول را مفهومسازی کنیم و آکادمی ما نتوانسته است که چنین افرادی را به درستی تربیت کند.