چندان دور از ذهن نیست. در یک روز معمولی از خواب بیدار شده و میروید به دنبالِ کار و زندگیاتان. روال مثل همیشه است؛ فلان اداره نامه مربوطه را باز هم به شما نمیدهد، سرِ کار با صاحبکار رابطه خوبی ندارید. از آنطرف با همسرتان بگو مگو کردهاید. کرایه خانه را هم که فعلا ندارید تا بدهید... . شما تحت فشارید؛ موقع برگشتن به خانه در ترافیک گیر میافتید که یک موتور هم به آینه ماشینتان میزند. به او بد و بیراه میگویید. پیاده میشود برای جر و دعوا. حق به جانباید؛ پیاده شده و درگیر میشوید. نمیفهمید چه میشود؛ چاقو، چماق یا یک ضربه... راننده موتور مُرده است. شما میمانید و روزی که دیگر معمولی نیست.