قرار بود سرپناهش باشد، مسکن مهری که در چاله خالی آسانسورش سقوط کرد و کم بینا شد. طاهای 4 ساله.
«داداشم اون روز داشت با بچهها بازی میکرد. یکهو صدایی اومد که خونه لرزید. مادرم ترسید و رفت دم در. برادرم توی چاله آسانسور افتاده بود و گریه میکرد. موقع بازی افتاده بود. میخواستن ببرنش بیمارستان ولی یه کم که گذشت، گفت خوبم. دیگه گریه نمیکرد. عصر همون روز عمهام فهمید که طاها نمیتونه ببینه. الانم مامانم داداشمو برده دکتر. چشماش یه کم بهتره ولی نمره چشمش خیلی بالاست.»
این را محدثه میگوید، خواهر بزرگ طاها که حالا 6 ساله است. 2 سال از این اتفاق میگذرد؛ اتفاقی که چندان هم بعید نیست دوباره و دوباره تکرار شود. وقتی خانوادهها در خانههایی زندگی میکنند که هنوز نیمه کاره است، این حوادث طبیعی است.
مسکن مهر آبشناسان رباط کریم، همان جایی است که برای ساکنانش حکم برزخ را دارد. سکونتگاهی اجباری در خانههایی که خودشان میگویند به صورت انباری تحویلشان داده شده و پیمانکار، هیچ مسئولیتی بابت تکمیل ساختمان نپذیرفته است. ظاهر ساختمانها، بدون نما و روکار است. سیمهای برق درهم پیچیده و از دیوارها آویزان است. ساختمانها در ورودی ندارند. میتوانید بدون هیچ مانعی داخل شوید و پلههای ساختمان 5 طبقه را بگیرید و بالا بروید.
پلهها را خود ساکنان یک جوری سرهمبندی کردهاند؛ فقط در حدی که امکان بالا رفتن را فراهم کند. سنگها، مثل تکههای بیربط یک پازل ناقص، کنار هم قرار گرفتهاند و زیر پا لق میزنند. بدون هیچ حفاظی.
بلوکی به طول یک و نیم متر، پرتگاه چاله آسانسور را در هر طبقه پوشانده است؛ دیواری که با هرچه به دستشان آمده بالا بردهاند تا بچههای دیگر، به سرنوشت طاها دچار نشوند. «خودتان بیایید ببینید چه وضعی داریم. خانهها را به ما تحویل دادند و گفتند دست خودتان است. میخواهید وسایلتان را بگذارید و بروید و میخواهید در آن زندگی کنید. واحدها، در و پنجره هم نداشت حتی. خودمان در و پنجره گذاشتیم. هرکس تا جایی که زورش رسید.
4 سال پیش 18 میلیون تومان برای مسکن مهر پرداخت کردیم. به ما گفته بودند بین 8 تا 12 میلیون میشود اما 2 میلیون 2 میلیون بالا بردند و کار را هم کامل نکردند. البته ساکنان مبالغ مختلفی پرداخت کرده بودند. پیمانکار و هیأت مدیره تعاونی مسکن با هم اختلاف پیدا کردند و دودش به چشم ما رفت.
به خاطر همین هم خودمان دست به کار شدیم. وسایلمان توی خیابان مانده بود. گفتیم از مستأجری نجات پیدا کنیم. به ما گفتند به علت ناتوانی پیمانکار میتوانید خودتان کار را پیش ببرید. بودجه ما هم محدود است. در حدی واحدها را درست کردهایم که پله مانندی باشد و بتوانیم بالا برویم.»
قزوینه، مرد جا افتاده، همان زیر بلوک، خوار و بار فروشی دارد. بالا رفتن از پلهها راحت نیست. دائم گوشزد میکند که مراقب باشید. میگوید ما خودمان عادت کردهایم اما میهمانهایمان همیشه زمین میخورند. پنجرههای بلند بین طبقات، شیشه ندارند. باد در ساختمان میپیچد. ساکنان با هر وسیله ممکن، قسمت پایینی پنجرهها را پوشاندهاند تا بچهها از آنجا بهپایین سقوط نکنند.
ساکنان طبقات، درها را یکی یکی باز میکنند تا علت حضور تازه واردها را بفهمند. بچهها سرک میکشند و با کنجکاوی نگاه میکنند. ساختمان پر از بچه کوچک است. خانمها دم در واحدها میآیند. نگران بچههایشان هستند.
«جرأت نمیکنیم بچهها تنها تا دم در بیایند. بلوکها را زدهایم که بچهها نیفتند اما اینها که دوام ندارند. بچهها چند بار پرت شدهاند. زمستان باد و باران از پنجرهها داخل ساختمان میشود. خانه اصلاً گرم نمیشود.» اینها را خانمی میگوید که به گفته خودش، سه بار از این پلهها افتاده و پایش شکسته است.
یکی دیگر میگوید: «ما اینجا پناهنده شدهایم. به خاطر اجارههای بالا. چارهای نداشتیم. سه ماه توی گچ و خاک زندگی کردیم. امیدمان این بود که صاحبخانه شویم اما فقط یک برگه دستمان است. سندی به ناممان نخورده. قسطها را میگویند بیایید پرداخت کنید اما به وضعیت ما رسیدگی نمیکنند. قیمت را هم بالا بردهاند. وقتی چیزی نداریم چطور قسط بدهیم؟»
خانم فیض اللهی، یک سال پیش خانه را 45 میلیون تومان از مالک قبلی خریده است. او میگوید: «سلطان آباد مستأجر بودیم. همه اینجا گرفتارند. از مستأجری و ناچاری آمدهاند اینجا. ما پول نقد را یک جا دادیم اما وضعیتمان فرقی نکرد. داخل خانه هیچ چیز نداشت. گفتند کابینت میگذاریم و تکمیل میکنیم. اما همینطور تحویل گرفتیم و خودمان داخل خانه را درست کردیم. بیرون را هم که میبینید چه وضعی دارد.»
یکی دیگر از خانمها میگوید: «پول آب و برق را از ما گرفتهاند. حتی پول اف اف را گرفتهاند اما نصب نکردهاند. پول کنتور را جدا جدا دادهایم اما یک کنتور مشترک برای همه نصب کردهاند. اینجا امنیت نیست و خیلی خانهها را دزد خالی کرده. میترسیم خانه را خالی بگذاریم.»
از طبقه سوم به بالا، از همان سنگهای سرهمبندی شده، بهعنوان پله هم خبری نیست و آجرهای بیرون آمده از روی سطح شیبدار، تنها راه بالا رفتن است. ساکنان با همین وضعیت، روزی چند بار پلهها را بالا و پایین میروند.
حسینعلی اکبر آبادی از 3 سال پیش اینجا ساکن است. میگوید: «فرمانداری، مسکن و شهرسازی، اداره تعاون. همه جا مراجعه کردهایم اما هنوز کسی کاری برایمان نکرده. الان شکایت نامه هم نوشتهایم و دست حسن نوروزی نماینده مردم رباط کریم دادهایم. فهمیدهایم که این بلوکها در سامانه مسکن و شهرسازی ثبت نشده. معلوم نیست که خانهها به اسم چه کسانی است. خیلیها آنقدر رفتند و آمدند که خسته شدند و انصراف دادند.
حاضر شدند پولی که داده بودند، کسر شود و مابقی مبلغ را بگیرند. میگویند 97 درصد کار انجام شده درحالی که وضعیت ساختمانها این شکلی است. اینجا هیچ امکاناتی ندارد. درمانگاه ندارد، پاسگاه ندارد، امنیتمان تأمین نیست، شبها در محوطه روشنایی نداریم. اینجا هنوز آسفالت نشده. بچههایمان یک روز درمیان مدرسه میروند به خاطر اینکه فقط یک مدرسه ابتدایی داریم و جمعیت هم زیاد است.»
یکی از اهالی به زمین اشاره میکند و میگوید: «شیلنگ گاز همینطور روکار است و کنارش هم سیم برق. کافی است یک جرقه بزند و انفجار رخ دهد. باران که میبارد، سیمها جرقه میزنند. با این لولههایی که روی زمین خوابیده، اگر اینجا ماشین سنگین رد شود، انفجار رخ میدهد و فاجعه میشود، در صورتی که لولهها باید 90 سانت زیر خاک باشد. بگذریم از خانههایی که با شیلنگ آب، گاز را انتقال دادهاند.»
یکی از بلوکها خالی است. مالکان گویا عطای سکونت مسکن مهر را به لقایش بخشیدهاند و قید آن را زدهاند. ساکنان میگویند شبها معتادان و کارتن خوابها در بلوک خالی جمع میشوند. آنجا پر از سرنگ استفاده شده است.
چند بار به خاطر این وضعیت شکایت کردهاند اما فایدهای نداشته. بچهها اینجا بازی میکنند و خطرات زیادی برایشان وجود دارد. همه جا نخالههای ساختمانی دیده میشود.حسن نوروزی، نماینده مرم رباط کریم و بهارستان در مجلس شورای اسلامی درباره مشکل ساکنان مسکن مهر رباط کریم میگوید: «مشکل مسکن مهر، سراسری و مربوط به کل کشور است.
تعاونیهای مسکن هم سوءاستفاده میکنند و به بهانه اینکه قیمت مسکن بالا رفته، از تکمیل واحدها و تحویل آنها به متقاضیان خودداری میکنند. بهانهشان هم این است که مثلاً مسکن مهری که زمان دولت قبل، متری 300 هزار تومان ارزش داشته، حالا متری 400 هزار تومان قیمت دارد و مالک باید مابه التفاوت را پرداخت کند. این درحالی است که بیشتر مالکان همان مبلغ قبلی را هم به سختی فراهم کردهاند.
اما حالا نه سند به نامشان زده شده و نه خانهشان تکمیل است و مظلوم واقع شدهاند. در مورد مسکن مهر آبشناسان جلسهای داشتیم و قرار شد برای تکمیل فضای سبز و جنگل ورودی، شهرداری اقدام کند. مشکل تعاونیها هم باید با همت استانداری و باقی نهادهای مسئول حل شود و اینطور نباشد که دودش به چشم مردم مظلوم برود.»
بسیاری از ساکنان مسکن مهر، حالا قبل از اینکه طعم خانهدار شدن را بچشند، وقتشان را در راهروهای دادگاه و برای شکایت از پیمانکار و تعاونی مسکن صرف میکنند. قرار بود مسکن مهر، سرپناهشان باشد، نه بلای جانشان.
در هیج جای دنیا این نوع تامین مسکن عاقبت خوبی نداشته و نداره!