فرارو- ادوار گذشته انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد همیشه افرادی در عرصه حضور داشتند که یا قبلا هشت سال رئیس جمهور بودند یا در رقابت های دورهای قبل توفیقی به دست نیاوردند. به عبارت دیگر همیشه نام هایی تکراری در انتخابات به چشم می خورد. این موضوع باعث شده برخی عنوان کنند جناح های سیاسی در ایران با پدیده قحط الرجال مواجه هستند.
مهندس عباس عبدی تحلیل گر مسائل سیاسی
در گفتگو با فرارو گفت: «به یک معنا در ایران قحط الرجال وجود دارد و اثبات این موضوع نیاز چندانی هم به شواهد یا آمار و ارقام ندارد؛ چراکه اصولا در جامعه ای که آزادی مناسب برای بروز خلاقیت وجود نداشته باشد به همین وضعیت دچار می شود. یعنی با استعدادترین افراد در بهترین حالت متناسب با کسانی می شوند که سطح آنها پایین تر است و اجازه نمی دهند سطح دیگران بالاتر رود یا در یک فضای رقابتی خود را بالا بکشند.»
وی ادامه داد: «در این باره می توان به یک آزمایش مشهور اشاره کرد. موجودی را داخل محفظه ای با سقف شیشهای کردند و وقتی آنها می پریدند سرشان به جداره بالای محفظه برخورد می کرد. بعد از مدتی این حیوانات را از محفظه خارج کردند و مشاهده شد آنها برخلاف گذشته دیگر پرش بلندی ندارند و فقط به اندازه ارتفاع قبلی محفظه می پرند در حالی که پیش از آن توانایی بیشتری برای پرش داشتند.»
وی افزود: «واقعیت این است که جامعه ایران هم به همین صورت است. البته این شرایط در تمامی حوزه ها صدق نمی کند، مثلا اگر در ورزش امکان رقابت وجود داشته باشد پیشرفت حاصل می شود.»
این فعال سیاسی اصلاح طلب در مثالی دیگر درباره تفاوت پزشکی با علوم انسانی در ایران اظهار کرد: «در پزشکی حد قابل توجهی از رقابت وجود دارد و به همین دلیل نیروهای معتبری در این حوزه شکل می گیرند. اما در علوم انسانی این شرایط وجود ندارد، نه به این دلیل که توانایی کافی در این حوزه وجود ندارد، بلکه به دلیل همان شیشه ای که بالای سر آنها وجود دارد که اگر بخواهند زیادتر از اندازه تعیین شده بپرند سرشان به آن شیشه برخورد می کند و لذا کم کم در همان سطح پایین باقی می مانند. حوزه سیاست هم مشمول همین قضیه می شود.»
عبدی گفت: «اما علت دوم قحط الرجالی در ایران که بی ارتباط با دلیل اول هم نیست فقدان نهاد حزب در ایران است. نیروها در نهاد حزبی پرورش پیدا می کنند و وقتی نهاد حزب وجود نداشته باشد اصلا معلوم نیست افراد چطورمی خواهند پرورش یابند.»
وی ادامه داد: «مثلا تصور کنید هیچ باشگاه فوتبالی وجود نداشته باشد؛ در این شرایط چطور یک فوتبالیست خوب و حرفهای می تواند ظهور کند؟ لذا وقتی نهادی وجود داشته باشد که افراد درون آنها و در یک فضای رقابتی رشد کنند آنگاه دیگر چیزی به نام قحط الرجال معنا نمی دهد.»
وی افزود: «امروز افرادی در ایران نامزد انتخابات می شوند که سابقه سیاسی کافی ندارند و اگرچه ممکن است افراد خوبی باشند و حتی بالقوه افراد شایستهای هم باشند اما چون هیچ تجربه ای نداشتند و آزمون خود را پس ندادند نمی توان درباره آنها تصمیم درستی گرفت و مردم هم که مجبورند یه یک نفر رای بدهند. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته مردم به احزاب و نمایندگان آن رای می دهند.»
عبدی در پاسخ به این سوال که آیا می توان گفت نسل اول انقلاب در ایران در بیانی خوشبینانه در پرورش نیروهای بعد از خود کم کاری کردند و در بیانی بدبینانه اساسا اجازه نمی دهند نسل های بعدی به عرصه مدیریت کشور ورود کنند؟، گفت: «بله؛ هر دو گزاره درست است. علاوه بر آن نسل اول انقلاب در شرایطی شکل گرفت که می توانست خلاقیت خود را بروز دهد، در حالی که این شرایط از نسل های بعدی گرفته شد.»
وی ادامه داد: «یکی از مسائلی که در شرایط نسل اول انقلاب خیلی مهم است این است که بخشی از آنها در سنین جوانی روی کار آمدند. یعنی وقتی انقلاب شد نیروهای قبلی تصفیه شدند و نیروهای جدید جای آنها را گرفتند و امروز بعد از 40 سال هنوز این ظرفیت و پتانسیل را در خود می بینند که در عرصه حضور داشته باشند.»
وی افزود: «این در حالی است که در یک نظام عادی افراد نمی توانند 40 سال در عرصه باشند. خیلی از این آقایان از بیست سالگی وکیل و وزیر بودند در حالی که افراد جدید میخواهند از 40 سالگی وارد عرصه شوند ولی حضور قبلی ها مانع حضور اینها میشود.»
این تحلیل گر مسائل سیاسی اظهار کرد: «مشکل دیگر هم این است که نسل اول انقلاب حق آب و گل برای خود قائل هستند که ما انقلاب کردیم پس ما حق داریم. به نظر من این شکست است که آقای هاشمی در چنین سنی به میدان میآید با این توجیه که کسی نبوده است! و به همین دلیل احساس وظیفه می کند که کاندیدا شود.»
وی ادامه داد: «مشکل دیگر این است که افراد در دوره مسئولیت خود یکسری خراب کاری هایی انجام می دهند که بعد حاضر نیستند کنار بروند تا مبادا آن خراب کاری افشاء شود. یعنی اگر فضا باز شود گند قضیه در می آید و طرف نمی تواند پاسخ دهد.»
وی افزود: «مسئله مهم دیگری که کمتر به آن توجه می شود بحث صلاحیتهای ذاتی است. در آمریکا فردی که وزیر خارجه بوده بعد از اتمام وزارت، دانشگاههای درجه یک با وی تماس می گیرند که برای آنها کرسی بگذارند. صدها مرکز برای سخنرانی از وی دعوت می کنند و دستمزدهای بالایی بابت این سخنرانی ها می دهند. اما در ایران برخی از وزرا آنقدر توانمند نیستند که بدون صندلی وزارت هم کاری بتوانند بکنند و به همین دلیل مجبور است صندلی وزارتخانه را به هر قیمتی ولو تحقیر محکم بچسبد چون بدون آن چیزی نیست.»
این فعال سیاسی اظهار کرد: «در اینجا در بیشتر موارد افراد اعتبار خود را از پُست ها و صندلی ها می گیرند و چیزی به آن پُست اضافه نمی کنند و وقتی که از آن پُست جدا می شوند گویی که پوچ و بیهوده می شوند.»
وی ادامه داد: «اگر کسی اعتبار داشته باشد باید در حوزه مدنی کار کند، سخنرانی کند و اتاق فکر تشکیل دهد و اگر هم اعتباری ندارد که اصلا نباید مسئولیتی قبول کند. چطور می شود کسی 30 سال وزیر باشد (حتی اگر شایسته هم باشد) و کسی برای جانشینی وی پیدا نشود.»
وی افزود: «لذا این مجموعه عوامل و محدودیت های سیاسی موجب شرایط ناخرسند کنونی می شود که جوانان هم حق دارند که معترض و ناامید شوند چرا که اجازه ورود به آنها نمی دهند و این مشکل حتی در نهادهای مدنی هم وجود دارد.»
عبدی در پاسخ به این سوال که چرا در ایران نه تنها از تجربه روسای جمهور استفاده نمی شود بلکه آنها بعد از اتمام دوره دچار برخی محدودیت ها یا حواشی هم می شوند؟، گفت: «بخشی از این موضوع ناشی از وضعیت ستیزگونه و سیاست صفر و یکی موجود در ایران است. یعنی وقتی نیروها کنار می روند گویی که نابود می شوند. در حالی که مثلا روسای جمهور کشورهای توسعه یافته بعد از پایان ریاست جمهوری نابود نمی شوند،بلکه حتی از آنها استفاده می شود.»
وی ادامه داد: «اما در ایران چون بازی خیلی صفر و یک است وقتی که بازی را ببازی انگار که همه چیز را از دست داده ای. از سوی دیگر در ایران به بحث انتقال تجربیات اعتقادی هم وجود ندارد و هر کس روی کار می آید درباره فرد قبل از خود طوری صحبت می کند گویی آن فرد قصد ویران کردن ایران را داشته است. آنها نمی دانند ملتی که تمام گذشته آن سیاه توصیف می شود به جایی نخواهد رسید و آینده خود را هم سیاه خواهد دید.»
وی افزود: «متاسفانه ساخت سیاسی در ایران مبتنی بر رقابت نیست، بلکه مبتنی بر ستیز است و نتیجه آن هم همین می شود که مشاهده می کنیم.»
کجابریم؟ماانقلاب کننده گان حقیقی و وطن پرست خارچشم پول پرستانیم حالا که خودمان دردمی کشیم حداقل چندتا نظربدیم بدونند ماهنوز ایستاده ایم تا حساب دزدان رابرسیم.
ایران وطن ماست
خاکش کفن ماست
دوگروه قالتاق هرروزیه سازی کوک می کنند
غیرقابل انتشارم همیشه