آمار 90 درصدي پشيماني زوجين و به ويژه زنان از طلاق، نه تنها سالها است تكان نخورده، بلكه با افزايش اين آسيب اجتماعي و شيوع گونههاي حقوقي ديگري از آن مانند طلاق توافقي، قابليت تطابق با جوامع آماري بزرگتر را نيز يافته است. اين آمار كه مورد تأييد مراكز رسمي از جمله شوراي عالي انقلاب فرهنگي است در بستر مواجهه زنان با مشكلات فرهنگي و اجتماعي، اقتصادي و رواني پس از طلاق مورد ارزيابي قرار گرفته است.
روزنامه جوان نوشت: گروهي از جامعهشناسان افسارگسيختگي طلاق در ميان ساير پديدههاي اجتماعي در كشور ما را پادتنسازي جامعه در برابر فشاري ميدانند كه بستر فرهنگي به آن تحميل كرده است. به بيان ديگر آمار بالاي ثبت روزانه و ساعتي طلاق در سالهاي اخير را حاصل دورانگذار جامعه به سمت برقراري تعادل ارزيابي ميكنند و آن را يك فرآيند تكاملي اجتماعي ميدانند اما اين واكنش افراطي در برابر كنش تفريطي اجتماع ما از نگاه رصدگر دشمنان دور نمانده است، به طوري كه گسترش پديده طلاق مورد بهرهبرداري برنامهريزان خارجي قرار گرفته و بستر و فرصتي براي دشمنان فراهم كرده كه بتوانند براي گسست بنيان خانواده در ايران برنامهريزي و از اين طريق به صورت تضمين شدهاي اهداف خود را دنبال كنند. در صورتي كه چنانچه به عنوان يك پديده اجتماعي از ابتدا ابتكار برنامهريزي در مورد آن در دست خود ما ميماند امروز به صورت تظاهرات باليني قابل توجه نمود نميكرد.
دخالت مديريت شده در پديده طلاق
از سوي ديگر شكسته شدن قبح طلاق و شيوع گسترده طلاق توافقي يكي از نتايج اين دخالت مديريت شده در مراحل تكويني بلوغ خانواده در مراحل ازدواج و طلاق است. يعني زوجين با بروز هر مشكلي در مسير زندگي با توافق بر سر مسائل مشترك مانند مهريه و سرپرستي فرزند يا فرزندان درخواست طلاق ميدهند و اين شيوه جدايي با صلح و سازش و بدون دردسر و پادرمياني بزرگترها و همراه با جشن و شادي را به عنوان يك شيوه متمدنانه پذيرفته و اجرا ميكنند، غافل از اينكه از مشكلات و مسائل پشت ديوار طلاق اطلاعي ندارند.
به عقيده كارشناسان هر شكستي تبعات رواني خاص خود را دارد و اين مسئله در زنان و مردان تفاوتي نميكند. طلاق نيز فارغ از توافقي يا غيرتوافقي بودن آن يك شكست به شمار ميرود اما زمينههاي فرهنگي و اجتماعي جامعه، طلاق را براي زنان با آسيبهاي بيشتري همراه ميكند.
بدريالسادات بهرامي، روانشناس در اين باره معتقد است: «زنان پس از طلاق دچار انزوا ميشوند، چراكه حتي نزديكانشان به دلايل فرهنگي و باورهاي اشتباه از آنان دوري ميكنند و حتي پس از جدايي از سوي جامعه و برخي افراد مورد بيحرمتي قرار ميگيرند.» كارشناسان امور خانواده متفقالقول هستند كه طلاق در جوامع سنتي مذموم است، بنابراين اكثر خانوادهها تلاش ميكنند اين اتفاق نيفتد، برخي تابع قوانين و سنتهاي خانوادگيشان هستند كه مثلاً عروس با لباس سفيد ميرود و با كفن برميگردد. از طرفي زن و مرد نياز به پشتوانه عاطفي دارند به خصوص زنان از اين نظر تمايل بيشتري دارند كه حامي و پشتيبان عاطفي داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است، درون خود اين ترس را دارد كه مبادا پس از طلاق تنها بماند.
اگر زني كه طلاق گرفته است داراي فرزند باشد مشكلات بيشتري در انتظار اوست به دليل اينكه حق حضانت زنان بر كودكان با توجه به قانون مدني تا هفت سالگي است. بنابراين جدايي از فرزند نيز از مشكلاتي است كه به شدت زنان را رنج خواهد داد و از سوي ديگر اين مورد تبديل به حربهاي شده است براي برخي از مردان سودجو تا با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق ماليشان، آنها را از حقوق حقه خويش محروم كنند و برخي ديگر از كودكان به عنوان ابزاري براي انتقام از همسران سابق خود استفاده و آنها را از ديدار كودكان خود محروم ميكنند.
طلاق زنجيرهاي از آسيبهاي اجتماعي است
به اعتقاد اين كارشناس سلامت خانواده، «پيامدهاي اجتماعي مسئله بعدي زنان مطلقه است. نپذيرفتن فرزندان زنان مطلقه در ازدواجهاي بعدي، ترس از ازدواج با اينگونه از زنان با تصور داشتن مشكلات شخصيتي و وقوع طلاق مجدد، انتخاب به عنوان همسر دوم و صيغهاي، در امان نبودن از طعنهها و كنجكاويهاي اطرافيان، سرخوردگي اجتماعي و بسياري ديگر از اين دست امور، زنان مطلقه را با چالش مواجه ميكند.»
همچنین اگر زني مطلقه به هر دليلي نتواند به خانه پدري بازگردد و از حمايت آنها بهرهمند شود بايد با مشكلات اقتصادي نيز دست و پنجه نرم كند، زناني كه داراي درآمد و سرمايه مالي نيستند بعد از طلاق اگر از جانب فرد ديگري حمايت نشوند براي تأمين مسكن و مايحتاج زندگي خود نيز دچار مشكلاتي خواهند شد و اگر حضانت فرزندان را هم بر عهده گرفته باشند، اوضاع به مراتب سختتر خواهد بود و متأسفانه در بعضي از موارد ديده شده است كه اين زنان براي تأمين نيازهاي اقتصادي خود به سمت فعاليتهاي بزهكارانه كشيده شدهاند. بنابراين طلاق زنجيرهاي از آسيبهاي بههم پيوسته است، كه بهرغم اين همه قرباني، روزبهروز افزايش مييابد، اگرچه تمام افرادي كه طلاق را تجربه ميكنند، با كشمكشهاي فردي و بين فردي متعددي مواجه هستند.
از سوي ديگر گرفتار شدن زنان مطلقه در چنبره مجموع يا بخشي از اين مسائل، آنها را از طلاق پشيمان ميكند، به طوري كه طبق آخرين آمار اعلام شده پشيماني زنان از متاركه تا 90 درصد طلاقها را شامل ميشود، اگرچه جامعه آماري برآورد 90 درصدي پشيماني زوجين و به ويژه زنان از طلاق مشخص نشده، با اين حال رقم مذكور از سوي مراكز رسمي مانند شوراي عالي انقلاب فرهنگي تأييد شده است.