آیا بهتر نیست سازمان میراث فرهنگی راهبرد پیشگیری را در دستور کار خود قرار دهد و پیش از این گونه اتفاقات به وظایف قانونی خود عمل کند؟
به گزارش عصر ایران، طی چند روز اخیر گزارشهای متعددی در رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی درباره تخریب ملک متعلق به همسر سوم رضا خان پهلوی منتشر شده است.
قصه از این قرار است که مالک این ساختمان پس از دریافت مجوزهای قانونی در چند روز گذشته مبادرت به تخریب ملک مذکور کرده و پس از رسانهای شدن موضوع در شبکههای اجتماعی پای میراث فرهنگی به قضیه باز میشود و پس از تخریب قسمت عمده ساختمان توسط مالک به صورت اضطراری اقدام به درج نام ساختمان ملکه توران در فهرست آثار فرهنگی میشود و این در حالی است که صاحب ملک مذکور مدعی است این ملک در طول سالهای اخیر به عنوان یک اثر ملی ثبت نشده و عملیات تخریب پس از کسب مجوزهای قانونی از شهرداری صورت پذیرفته است.
آن چه مهم است این که ثبت اضطراری آثار تاریخی توسط میراث فرهنگی برای نخستین بار صورت نگرفته و بارها شاهد این اتفاق از سوی میراث فرهنگی بودهایم که نشان از غفلت این سازمان از این وظیفه مهم و اساسی خود دارد. در گذشته نیز شاهد عدم ثبت بناهای مهمی در شهر تهران نظیر خانه آیتا... سید عبدا... بهبهانی، خانه میرزا نصرا... مشیرالدوله، خانه آیتا... سیدحسن مدرس و خانه علاءالدوله بودهایم. حال سوال این است که آیا اقدام به شکایت از عوامل تخریب ملک مذکور به نوعی فرار رو به جلو برای لاپوشانی اهمال و کمکاری همکاران میراث فرهنگی در ثبت آثار فرهنگی شهرمان محسوب نمیشود؟
هر چند پذیرش کمکاری و عدم اقدام به موقع سازمان میراث فرهنگی و عذرخواهی از مردم به خاطر اهمال در ثبت آثار ارزشمند ملی خسارت وارده را جبران نمیکند اما انتظار عذرخواهی از سوی میراث فرهنگی انتظار زیادی نیست.
حال آن که در این هیاهوی چند روزه رسانهای نه تنها عذرخواهی صورت نگرفته بلکه شاهد استفاده از راهبرد فرار به جلو و تهدید به شکایت عوامل تخریب ملک توران نیز هستیم که خود یک عمل غیر اخلاقی و غیر فرهنگی از یک سازمان فرهنگی است! بنابراین باید گفت مسئولیت و تبعات عدم ثبت این آثار مهم متوجه میراث فرهنگی است.
آیا بهتر نیست سازمان میراث فرهنگی راهبرد پیشگیری را در دستور کار خود قرار دهد و پیش از این گونه اتفاقات به وظایف قانونی خود عمل کند؟ استفاده از ظرفیت مردمی در ارسال گزارش از وجود چنین آثاری در کشور و ثبت آنها توسط این سازمان نیز میتواند یک راهکار موثر در این خصوص باشد.
اتفاق تلخ دیگری که به ضعف مقوله صیانت از آثار ملی، فرهنگی و تاریخی برمیگردد، خبر دزدی کاشی سر در خانهای در خیابان حافظ کوچه هاتف بود که تکههای دزدیده شده، توسط یک خبرنگار خریداری و به سازمان میراث فرهنگی تحویل داده شد!
میراث فرهنگی چه پاسخی در قبال ثبت آثار ایران که به نام دیگر کشورها در یونسکو ثبت شدهاند، چه پاسخی دارد؟ اینها تنها گوشهای از مشکلات گریبانگیر این سازمان است که به نظر میرسد به جای هیاهوی رسانهای و فرافکنی بهتر است در عمل به وظایف قانونی خود جدی باشد تا دیگر شاهد این گونه خسارتها نباشیم.
از سوی دیگر اعتراض شهرداری و برخی اعضای شورای شهر که نسبت به این عمل جای بسی تعجب دارد. شهرداری که خود مجوز تخریب این ملک را صادر و پول آن را نیز دریافت کرده، چگونه به این عمل اعتراض میکند؟
البته در این میان از کمیته امداد و دیگر سازمانهای حقوقی نیز انتظار میرود وقتی که خود میدانند برخی آثار تاریخی در اختیارشان است، نسبت به ثبت آنها در فهرست آثار ملی اقدام کرده و به جای نگاه سازمانی به این آثار نگاه ملی داشته باشند و از اقدامات مشابه در خصوص سایر ابنیه تاریخی در اختیارشان پرهیز کنند.