مشخصنبودن همه اولیای دم و مسیحیبودن مادر مقتول دلایلی بود که به خاطر آن هیأت قضات رسیدگی به پرونده زن آمریکایی که توسط دو جوان ایرانی به قتل رسیده است، را به تعویق انداختند.
به گزارش شرق، این زن که ماری نام دارد، پنج سال قبل در تهران به قتل رسید و تحقیقات پلیس با شکایت شوهرش به جریان افتاد.
این مرد به مأموران گفت: «همسرم به ایران سفر کرده بود و آنطورکه همسایهها گفتهاند با خودرویش از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است». پلیس مشخصات خودرو را از شوهر ماری گرفت و تحقیقات خود را آغاز کرد. چند روز بعد معلوم شد با کارت سوخت متعلق به خودروی ماری در یک جايگاه سوخت، بنزین زده شده است. وقتی دوربینهای مداربسته بررسی شد، مأموران به دو جوان به نامهای آرش و رامین رسیدند.
با شناسایی و بازداشت متهمان و مشخصشدن اینکه ماری به قتل رسیده و جسدش داخل خودرویش رها شده است، پرونده در دایره قتل به جریان افتاد.
رامین گفت: یک تلفن اشتباه باعث شد با ماری آشنا شوم. شماره را اشتباهی گرفته بودم. او با من قرار گذاشت، وقتی به دیدنش رفتم متوجه شدم زنی میانسال است. اصرار کرد با هم رابطه داشته باشیم. من هم موضوع را به دوستم آرش گفتم. فکر میکردم او زنی ثروتمند است، نقشه کشیدیم و او را به قتل رساندیم.
پلیس جسد ماری را در مکانی که دو جوان گفتند پیدا کرد و تحقیقات دراینباره کامل و کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده، همسر ماری که ایرانی است، در جایگاه حاضر شد و تأکید کرد فرزندانش برای قاتل مادرشان درخواست قصاص کردهاند و خودش نیز شکایت دارد.
این مرد گفت: همسرم آمریکایی است و من در آمریکا با او آشنا شدم و ازدواج کردم. ما صاحب دو فرزند شدیم که حالا در آمریکا زندگی میکنند، اما خودمان بعد از مدتی به ایران برگشتیم و در اینجا زندگی میکردیم.
در ادامه رامین که با ماری رابطه داشت، در جایگاه حاضر شد و اتهام معاونت در قتل را قبول کرد. او گفت: یک تماس اشتباه باعث شد من با ماری رابطه برقرار کنم. او به من پیامک داد و قرار گذاشتیم. وقتی سر قرار رفتم متوجه شدم او زنی میانسال است، جلو نرفتم چون در آن زمان ١٩ساله بودم، ماری دوباره تماس گرفت و اصرار کرد. ما همدیگر را دیدیم و رابطه ما اینطور آغاز شد. ماری به من گفته بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کرده بودم، چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم آرش در میان گذاشتم و قرار شد با هم او را ببینیم. نقشه سرقت داشتیم. روز حادثه وقتی سوار ماشین شدیم، من در صندلی جلو بودم و آرش در صندلی عقب.
آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم اما ماری تقلا کرد و کیف را نداد. آرش هم آنقدر گردنش را فشار داد تا او جان سپرد. بعد جسد را به بیابانهای اطراف تهران بردیم و پولها و ماشینش را سرقت کردیم. در ادامه آرش در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام قتل و مشارکت در سرقت را قبول کرد و گفت هرچه رامین گفته صحیح است.
در ادامه وکیل آرش در دفاع از موکلش گفت: امکان درخواست قصاص برای اولیای دم وجود ندارد، چون مقتول مسیحی بود و طبق قانون نمیشود برای آرش تقاضای قصاص کرد. سپس قاضی از شوهر ماری خواست تا دراینباره توضیح دهد؛ او گفت: زمانی که با ماری ازدواج کردم، مسلمان شد. او قبل از ازدواجمان مسیحی بود اما در ایالتی که ازدواج کردیم، مسلمانشدن او ثبت شده است.
بعد از اینکه مدارک مسلمانشدن ماری به دادگاه ارائه شد، با توجه به درخواست اولیای دم، رأی بر قصاص صادر شد اما پرونده با اعتراض اولیای دم به دیوانعالی کشور رفت. دیوان رأی صادره را نقض و عنوان کرد از آنجایی که ماری مادر هم دارد و او نیز ولی دم محسوب میشود، بنابراین باید از او نیز بهعنوان ولی دم تحقیق شود.
روز گذشته در جلسه رسیدگی به پرونده مشخص شد مادر ماری فوت کرده است؛ ضمن اینکه او زنی مسیحی بود و مسئله درخواست قصاص او برای یک مسلمان هم باید بررسی شود. بنابراین هیأت قضات برای استعلام این مسئله که اگر ولی دم دینی غیر از دین اسلام داشته باشد، آیا میتواند خودش یا وراثش درخواست قصاص برای فرد مسلمان کنند؛ همچنین مشخصشدن وراث مادر ماری به تعویق افتاد و هیأت قضات از سفارت سوئیس درخواست کردند بهعنوان حافظ منافع آمریکا درباره وراث ماری اطلاعات لازم را به دادگاه ارائه کنند.