«باید دهه شصتی باشی تا جفای رفته بر متولدین این دهه را درک کنی»؛ این شالوده و اساس گلایه پرشمارترین بخش جمعیتی کشور است. گلایههایی همیشگیِ جمعیتی که خود را نسل سوخته میخوانند برای اثبات این مدعا، مستندات زیادی ارائه میکنند.
به گزارش «تابناک»، پس از حدود یک دهه از برچیدن بساط استخدام رسمی و به کارگیری افراد با قرارداد یا به صورت پیمانی، مدتی است که استخدام در ادارات و نهادهای مختلف از سر گرفته شده و برخی از کارمندان و پرسنلی که سالها به صورت غیررسمی خدمت کردهاند، در صف استخدام رسمی قرار گرفتهاند.
البته این موهبت بیشتر شامل آنهایی میشود که پیشتر به شیوه های غیر رسمی جذب شدهاند و سالهاست که حقوق بگیر این نهادها به شمار میآیند، نه متقاضیان پرشمار کار. یعنی شاغلانی که تا کنون پیمانی و قراردادی بودهاند و حالا قرار است به صورت رسمی استخدام شوند. موهبتی که شمار محرومان از آن بسیار بیشتر از شمار بهره برندگان است و از این رو میتواند موجب شکل گیری گلایه هایی شود.
این در حالی است که میدانیم در نتیجه اعمال ممنوعیت استخدام رسمی در یک دهه اخیر، آنهایی از این نعمت محروم شدهاند که دیگر مجالی برای استخدامشان نیست چراکه واجد شرط سنی استخدام نیستند و سنشان از حداکثرهای مشخص شده در قانون فراتر رفته است. متولیدن سالهای 1355 تا 1365 که اصطلاحا دهه شصتی نام دارند.
برای درک بهتر موضوع بهتر است با یک مثال شروع کنیم. خودتان را جای فردی بگذارید که سالها در حسرت استخدام در نهادهای مختلف قرار دارید و امیدوارید که دریچه ای برای استخدامتان باز شود تا به کمک آن بخت خود را برای قرارگرفتن در صف حقوق بگیران قرار داده و به کمک ثباتی که در این راستا خواهید یافت، بتوانید برای رسیدن به اهدافتان در زندگی تلاش کنید، اما تا به سن استخدام رسیدید، با ممنوعیت استخدام مواجه شوید.
این در حالی است که در دوران حسرت خوردن شما برای یافتن فرصت استخدامی، برخی از همسالانتان که بهره بیشتری از شانس داشتند یا... به صورت پیمانی یا قراردادی در برخی ارگان ها مشغول به کار شدند و اکنون که فرصت برای استخدام رسمی فراهم آمده نیز، ایشان در اولویت قرار دارند و نوبت به شما نخواهد رسید؛ حتی اگر به لحاظ تحصیلات و از منظر علمی، خود را واجد شرایط تر از ایشان بدانید.
در نتیجه چنین شرایطی ممکن است با خود فکر کنید که برای برخی از همسالانتان راه استخدام شدن هرگز بسته نبوده و تنها زمان استخدام رسمی شدنشان به تعویق افتاده اما برای شما، خیر. تبعیضی که ممکن است شما را به این باور برساند که تنها ایرانیانی هستید که از دوران آغاز زندگی های مدرن، بی هیچ دلیلی از استخدام شدنتان جلوگیری به عمل آمده و برای کسی مهم نبوده که توانایی هایتان چیست.
گویی سال تولدتان مانعی در مسیر زندگی عادی تان شده باشد؛ مانعی آنقدر بزرگ که نه برادران و خواهران و افرادی که سن و سال بیشتری به نسبت شما دارند با آن مواجه بودهاند و نه کوچکترها با آن دست به گریبان خواهند بود چراکه شانس شرکت در آزمون های ورودی و استخدام رسمی برایشان فراهم بوده و خواهد بود. اشکالی که ناشی از شرط سنی در استخدام افراد است و هیچ تبصره ای برای در نظر گرفتن حال و روز افراد محروم از استخدام در آن دیده نمیشود.
این در حالی است که دهه شصتی ها، متولدین سالهای انقلاب و دوران دفاع مقدس هستند که پیک جمعیتی کشور را شکل میدهند و به لحاظ شمار بالایشان، در تمامی دوران زندگی خود با کمبودها و محرومیت های زیادی دست به گریبان بودهاند؛ چه در دوران مدرسه که تراکم بالای جمعیتی شان موجب شده بود در مدارس دو شیفته مشغول به تحصیل باشند، چه در ورودشان به دانشگاه که شانس کمتری برای تصاحب موفقیت در کنکور داشتند، چه در عرصه ورود به بازار کار، ازدواج، تهیه مسکن و... ؛ سیری که کماکان برای متولدین این دهه ادامه دارد و توقف ناپذیر به نظر میرسد.
متولدینی که بسیاری شان بر این باورند اگر یک دهه زودتر یا دیرتر پا به جهان هستی میگذاشتند، میتوانستند از موهبت های بیشتری بهره مند شوند و در عرصه های مختلف زندگی، شرایط راحت تر و بهتری را تجربه کنند. دیدگاهی که با توجه به شواهد و قرائن مردود خواندن آن دشوار به نظر میرسد، مگر آنکه برای رعایت حال ایشان هم که شده، در آزمون های استخدامی که برگزار میشود، شرط داشتن حداکثر 30 سال را کمی منصفانه تر کرده و دست کم میزان دانش افراد برای تصدی یک شغل را به نسبت آن اولویت دهیم.
تغییری جزئی که میتواند این امیدواری را در دل دهه شصتی ها زنده نگه دارد که قرار نیست برای همیشه مشکلاتشان دیده نشود و سهمشان از زندگی، تحمل سخت ترین شرایط، آن هم به دلیل سال تولد درج شده در شناسنامه شان باشد!