خرداد سال ٦٥ آبستن حوادث بسیاری است. مروری بر خاطرات علی اکبر هاشمی رفسنجانی از دوم تا هشتم خرداد 65.
جمعه ٢ خرداد ١٣٦٥ /١٣ رمضان ١٤٠٦ / ٢٣ می ١٩٨٦
احمد آقا آمد و راجع به حکم جدید امام در سپاه بحث شد. آقای کنگرلو آمد و اطلاع داد که پس فردا هیات آمریکایی وارد میشوند. درباره کیفیت کنترل آنها و مسائل گروگانها و چیزهایی که در مقابل آن باید بدهند، مذاکره شد. افطار بستگان میهمانمان بودند. آقای مرعشی دادیار دادسرای انقلاب در امور اموال توقیفی، اطلاعاتی از وضع اموال و پروندهها داد و از مراجعه زیاد فراریها گفت.
شب آقای محسن رضایی آمد. درباره جنگ و لزوم تجهیز بیشتر نیروهای مردمی و استفاده بیشتر از امکانات کشور برای جنگ بحث شد. اطلاع داد ارتفاعاتی را که امروز در منطقه حاج عمران گرفته بودیم، عراق پس گرفته است.
شنبه ٣ خرداد ١٣٦٥ / ١٤ رمضان ١٤٠٦ / ٢٤ می ١٩٨٦
با احمد آقا درباره جواب نامه فرمانده سپاه مذاکره کردیم. قرار شد به گونهای جواب بدهند که نمایندگی امام در سپاه ضعیف نشود و دست فرماندهان در امور جنگ باز باشد. از طرف دیگران به دفتر امام گفته شده که موافقت امام با تشکیل ستاد سه نیرو و اجرای فرماندهی بدون نظر شورا، باعث رنجش دیگران میشود.
آقای نجفی از باختران آمد. نیاز میمک و قصر شیرین به تقویت خط دفاعی را گفت و نیاز به هماهنگی نیروها را در منطقه توضیح داد. عصر آقای [علیرضا] معیری معاون نخست وزیر آمد و گزارش سفر به فرانسه را داد؛ راضی است. [ژاک] شیراک [نخستوزیر فرانسه] قول داده که هفته آینده اقدامی علیه ضد انقلاب ایران شروع کند و توقع داشته عکسالعمل آن را روی گروگانهای فرانسوی در لبنان ببیند (روزنامه السفیر چاپ بیروت در این روز چنین نوشت: «هشت فرانسوی که در لبنان گروگان گرفته شدهاند، در طول ٩ روز آینده در دو مرحله آزاد خواهند شد.
ظاهرا تماس تلفنی ژاک شیراک نخستوزیر فرانسه با حافظ اسد رئیسجمهور سوریه در این مساله تاثیر داشته است. منابع مطلع گفتند چهار فرانسوی در دو روز آینده و چهار تن دیگر تا یک هفته پس از آن، آزاد خواهند شد. ژاک شیراک چند روز پیش با صدور اعلامیهای از تلاشهای دولت سوریه برای خاتمه دادن به جنگ داخلی لبنان قدردانی کرده بود) و در مورد وام، هیاتی برای اقدام تعیین کند. آقای رضایی تلفنی اجازه امام را مبهم و غیرکافی توصیف کرد.
یکشنبه ٤ خرداد ١٣٦٥ / ١٥ رمضان ١٤٠٦ / ٢٥ می ١٩٨٦
در گزارشها آمده که عراق تلمبه خانه گوره و امیدیه را بمباران کرده و صدور نفت قطع شده است. به [سرهنگ هوشنگ صدیق] فرمانده نیروی هوایی گفتم تلافی کنند و به توپخانههای نیروی زمینی هم گفته شد که تلافی نمایند.
آقای [محسن] کنگرلو اطلاع داد که هواپیمای حامل قطعات گرانقیمت آمریکایی – که با پاسپورت ایرلندی آمدهاند و به نام ایرلندی هستند – در فضای تهران است. به آقای دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند. کمی در جلسه ماندم و به خاطر مسائل جنگ به دفترم آمدم.
سرهنگ ترابی از سرهنگ جمالی نقل کرد که با فشار کار کردن برایش مشکل است. نماینده و فرماندار دزفول آمدند و برای ابقای رادیو دزفول کمک خواستند. [علی] آقامحمدی آمد. راجع به عملیات داخل عراق و همکاری با گروههای عراقی مخالف صدام و ساخت کاغذ مخصوص اسکناس صحبت کردیم. آقای قادری [نماینده پیرانشهر] آمد و وضع اکراد داخل عراق و خواستههای بارزانیها را داد. قرار شد فردا برای افطار خدمت امام باشیم.
آقای لطفی اطلاع داد عراق منطقه مهران را با وسعت بمباران شیمیایی کرده است. ظهر اعضای اتاق بازرگانی آمدند و پیشنهادهایی در جهت توسعه صادرات برای جایگزینی ارز نفت داشتند. به نظرم خوب آمد. به آقای عالینسب گفتم که با آنها جلسهای بگذارد و آقای [قربانعلی] درینجفآبادی هم از طرف من شرکت نماید.
عصر خلبان هلیکوپتری که در عملیات والفجر ٨ یک هواپیما را سرنگون کرد و سپس در بمباران دیگری چشم خود را از دست داده، همراه با فرمانده خودش آقای انصاری آمدند. گزارش کار را دادند و از روحیه فداکاری خلبانهای هوانیروز و خود او گفتند و خواستار توجه بیشتر به هوانیروز شدند.
آقای [عبدالرضا] اسدینیا [نماینده اهواز] آمد و از دست خط بازی در مجلس و بیشتر از تندروها ناراحت بود. سفیر جدید چین آمد. حرف تازهای نداشت. راجع به توسعه روابط حرف زدیم و تذکر دادم که چینیها به فکر رابطه با اسرائیل نباشند. خوشش نیامد.
آقای [علی] شمخانی [فرمانده نیروی زمینی سپاه] و آقایان [محمدباقر] قالیباف و [قاسم] سلیمانی و... (آقای محمدباقر قالیباف فرمانده لشکر ٥ نصر و آقای قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ٤١ ثارالله بودند) فرماندهان لشکرهای سپاه آمدند. راجع به پس گرفتن شهر مهران از عراق بحث کردیم. قرار شد اقدام کنند. گزارشی تلخ از عقبنشینیها دادند.
افطار میهمان نخستوزیر بودیم. آقایان [محسن] کنگرلو [مشاور نخستوزیر] و [احمد] وحیدی [مسوول اطلاعات سپاه] آمدند. گزارش وضع هیات آمریکایی را دادند. یکچهارم قطعات هاک درخواستی را آوردهاند. آقای مک فارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیتهای حساس دیگر آمریکا در هیاتاند. برای سران کشور ما کلت و شیرینی، هدیه آوردهاند و خواهان ملاقات با سراناند.
قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مساله گروگانهای آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد]. آنها بیشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسیاند. میخواهند یک نفر دائما در هواپیمای خودشان برای تماس با خارج از طریق ماهواره بماند. این را هم قبول نکردیم. سپس با اصرار آنها قبول شد که برای مشورت و تماس در موارد لزوم به هواپیما بروند.
بنا بود در جایی غیر از هتل اقامت کنند، اما چون جای مناسبی نبوده در هتل آزادی ماندهاند. به ماموران اطلاعات سپاه گفته شد که آنها را حفاظت کنند. درباره مسائل دیگر هم از قبیل جنگ و بودجه و... بحث شد. سلمان غفاری سفیرمان در واتیکان آمد. دیر وقت به خانه رسیدم.
دوشنبه ٥ خرداد ١٣٦٥ / ١٦ رمضان ١٤٠٦ / ٢٦ می ١٩٨٦
در منزل بودم. دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند و پس از توصیه آنها در مورد مسائل قابل بحث، قرار شد دکتر هادی با هیات آمریکایی مذاکره کنند. عصر آمدند و گفتند مک فارلین ناراضی است و مدعی است به او توهین شده که چرا مقامات با او حرف نمیزنند و چرا هدیهاش را نمیپذیریم و میگوید اگر من برای خرید پوست گربه به روسیه بروم، گورباچف در روز دو بار با من ملاقات میکند.
دیشب موضوعات مهمی را مطرح کردهاند که قابل گفتوگو است و مدعیاند که روسیه قصد حمله به ایران را دارد. باز هم موضوع قابل بحث را مشخص کردم و گفتم مانعی ندارد که دکتر هادی با همراهان او صحبت کنند، ولی سران کشور ما ملاقات و مذاکره با آنها را نمیپذیرند. قرار شد به آنها بگویند به خاطر تخلفها و بدقولیهایشان اعتماد به آنها نیست و تا عملا جلب اعتماد نکنند، مذاکره رسمی ممکن نیست؛ این نظر سران قوا است.
افطار با بسیاری از مسئولان کشور و مردم جماران میهمان امام بودیم. نماز جماعت را با امام خواندیم و فیلمبرداری شد. امام چند لحظهای سر سفره نشستند و طبق معمول سالهای گذشته، افطار را نماندند. هنگام برخاستن با شوخی آهسته فرمودند: «چون نمیتوانند این غذاها را بخورند و... که میخورند حریفان و...» بعد از افطار آقایان خامنهای و [موسوی] اردبیلی به خانه ما آمدند و درباره مسائل هیات آمریکایی مذاکره کردیم. بر حرفهای قبلی تاکید نمودیم.
سهشنبه ٦ خرداد ١٣٦٥ / ١٧ رمضان ١٤٠٦ / ٢٧ می ١٩٨٦
فراموش کردم که زنگ ساعت را تنظیم کنم. سحر بیدار نشدم و همگی بدون سحری روزه گرفتیم. معمولا با زنگ ساعت بیدار میشوم و بچهها را بیدار میکنم. به مجلس آمدم. پیش از رفتن به جلسه، دکتر هادی آمد و گزارش مذاکره سه ساعت و نیم دیشب را با آمریکاییها داد.
معتقد بود تا حدی آنها را قانع کرده که روش آنها نادرست است و توقعات آنها بیجا است. نوشتههایی که در گذشته [منوچهر قربانیفر] رابط درباره این سفر و تعهدهای آنها نوشته بود، به دکتر هادی دادم که به آنها استناد کند.
بعدازظهر خبر داد که جلسه امروزشان بینتیجه بوده و آنها میگویند امشب بدون اخذ نتیجه خواهند رفت. گویا اختلاف بر سر این است که نمیخواهند قبل از آزادی گروگانها، قطعات را تحویل دهند.
تا ظهر در جلسه علنی ماندم، چون دستور مهم بود. (در این روز طرح قانونی اجرای اصل ٧٦ قانون اساسی درباره تحقیق و تفحص جهت دریافت گزارشها و اطلاعات واصله در همه امور کشور در دستور بود. آقای موحدیساوجی پیشنهاد اصلاحی داد و آقای هاشمی به عنوان مخالف پیشنهاد ارایه شده صحبت کرد. آنگاه پیشنهاد کمیسیون در مسکوت گذاشتن این طرح به رای گذاشته شد و به تصویب رسید.
همچنین طرح اصلاح ماده ٣٧ قانون انتخابات ریاستجمهوری اعاده شده از شورای نگهبان رسیدگی و به کمیسیون امور شوراها ارجاع گردید) ظهر سفیرمان در یمن جنوبی آمد و گزارش وضع یمن بعد از کودتا و جریان کودتا را داد. آقای محلوجی آمد و گزارش مشاهداتش از صنایع نظامی را داد؛ از طرف قرارگاه خاتم مامور بررسی صنایع نظامیاند. پروژه ساخت موشک تاو را خوب میداند ولی آن را قابل زمانبندی نمیداند. ادعای ساخت موشک از طرف آقای سیاح تنکابنی را بیاساس میداند.
عصر به جلسه شورای انقلاب فرهنگی نرفتم. افطار میهمان آقای فخرالدین حجازی بودم. عصر دکتر هادی آمد. گزارش مذاکره با مک فارلین را داد. مطلب مهمی نداشت. آنها میخواهند گروگانها قبل از تحویل سلاح آزاد شوند و ما برعکس؛ قرار شد فرمول تدریج را بگیریم.
پنجشنبه ٨ خرداد ١٣٦٥ / ١٩ رمضان ١٤٠٦ / ٢٩ می ١٩٨٦
ساعت هشتونیم صبح به مجلس آمدم. [سام] نجوما رهبر [جبهه آزادیبخش نامیبیا] سواپو به ملاقات آمد و مذاکرات درباره وضع انقلاب نامیبیا بود. دکتر [محسن] نوربخش [رئیس کل بانک مرکزی] آمد. خواست که در مراسم افتتاح سمینار بانکداری اسلامی که قرار است سی کشور در آن شرکت کنند، سخنرانی کنم و رفتم. [آقای محمدنبی حبیبی] شهردار تهران و مجد آراء [معاون وزیر کشور] آمدند. از نفوذ افرادی در وزارت کشور شاکی بودند. (در این دیدار مساله احداث متروی تهران و لزوم همکاری بانکهای کشور با شهرداری تهران نیز مورد بحث قرار گرفت.)
آقای [ناصر جیرانی] نوبری سفیر جدیدمان در روسیه [اتحاد جماهیر شوروی] آمد و از ضعف نیرو در سفارت گفت و توصیه شد که در توسعه روابط بکوشد. آقایان [مسیح] مهاجری و [محمدرضا] بهشتی آمدند. از دو مقاله روزنامه جمهوری اسلامی در مورد مجلس و دانشگاه آزاد اسلامی انتقاد کردم و آنها از اینکه به پیشنهادهای اتاق بازرگانی در مورد توسعه صادرات توسط بخش خصوصی توجه شده، ناراحت بودند.
ظهر آقای [حاتم] نارویی نماینده بم آمد. از اختلاف بین امام جمعه بم و روحانیون سازمان تبلیغات اسلامی نگران بود. آقایان محلوجی و مهدوی آمدند و گزارش کارهای سیاح، مدعی ساخت موشک زمین به زمین را دادند. گفتند سطحی و غیرقابل اعتماد است.
عصر دکتر هادی و دکتر روحانی آمد. راجع به پیگیری مساله گروگانهای آمریکایی بحث شد. قرار شد طبق همان پیشنهاد نهایی ما که نپذیرفتند عمل شود، اگر آمریکاییها خواستند جلو بیایند. شورایعالی دفاع جلسه داشت. تصویب شد که دو ماه به خدمت سربازان، برای شش ماه در سه دوره، اضافه شود. افطار میهمان مجلس بودند.