یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ گریه «دختر دایی» را کمتر دیدهام چرا که او بر خلاف بسیاری از دختر خانمها قادر نبود از سلاح گریه برای تصاحب اسباب بازیها و عروسکهایی که دلش میخواست داشته باشد استفاده نماید.
زیرا در همان مراحل آغازین اشک ریزی، معمولا «دایی جان» با نهیبی او را ملزم میساخت که تغییر موضع بدهد: «گریه نه! بخند تا برایت بگیرمش!»
شاید «اخم» مردانه یک جورهایی سلاح مبارزه با گریه زنانه باشد زیرا همانطور که دوشیزگان و بانوان از همان کودکی میآموزند که با اشک و آه به آنچه دوست دار آنند دست یابند، اجناس قوی هم از همان بچگی یاد میگیرند که با اخمی که توی صورتشان میدوانند، خواستههای دیگران را در نطفه خفه سازند.
اینگونه است که مانع از این میشوند که کم داری و نداریشان پیش چشم دوست و آشنا و خانواده و فامیل هویدا گردد و علاوه بر این میتوانند حق غریبهها و بیگانگان را که در بینشان از لوله کش و نقاش تا آرایشگر و هنرپیشه پیدا میشود، را هم کمتر از لیاقت و یا بهتر بگوییم کاری که انجام داده اند و یا قرار است انجام دهند، کف دستشان بگذارند!
با این حساب است که اخمهای مردانه هم در محیط خانه و خانواده زیاد به چشم میآید، هم در مدرسه و دانشگاه معرف حضور همه میشود و هم در سر کار سر و کلهاش پیدا شده و از مقامهای ارشد و بالاتر، آدمهایی میسازد که با یک من عسل هم نمیشود نوش جانشان نمود.
اخمهای مردانه موجود در محیط خانواده است که باعث میشود «مادر» در دفاع از مردش «قیافهاش را نمیبینی! بگذار یک دفعه که حالش خوب بود، ازش بخواه!» بگوید و بچه با دلخوری و گفتن اینکه: «کی حالش خوب است؟!» بیخیال خواستهاش شود!
این «اخم» مردانه در محیطهای آموزشی هم خیلی به درد معلمها و اساتید میخورد زیرا اینها با اجازه ندادن به اینکه «جیک کسی در بیاید» فضای آموزشی را آرام و لطیف و غیر پرورشی میسازند و محصلین و دانشجویان شروری را که مترصد فرصتی هستند که همکلاسیهای خود را آگاه سازند که «آقا معلم» و یا «استاد» هم «چیز زیادی بارش نیست»، خلع سلاح میگرداند!
اخمهای سر کاری این حسن را دارند که مانع از این میگردند که پرسنل و زیر دستان سر کار بروند و درخواست مرخصی، پاداش، اضافه کاری، مساعده و اضافه حقوقشان به «شاید وقتی دیگر» موکول شود! زیرا «یک اخم کوچولو» همه این درخواستها را در نطفه خفه کرده و فرودستان را به این فکر که «نکند طرف دلخور شده و موجبات تعدیل مرا فراهم آورد» میاندازد!
قطعا اخمهایگاه و بیگاه که بر چهرههای مردانه دویده میشود را میتوان تحمل نمود اما اگر این اخمها مدام در صورت آدمها جا خوش نماید، دیگر ابزاری نخواهد بود که کارهای آدمهای اخم آلود را راه میاندازد زیرا تبدیل به ویژگی و مشخصه شخصیتی میگردد و همچون شمشیر دو لبه خود آدم اخم آلود را هم از گزند و ضربه خویش بینصیب نمیگذارد!
با همه این اوصاف جالب است که خیلی از دختر خانمها تنها به خاطر اخم مردانهای که توی صورت طرف حسابشان دویده، عاشق و خاطر خواهش میشوند و به او جواب «بله» را میدهند، بدون آنکه بدانند آخر و عاقبت این اخمهای مردانه به کجا خواهد انجامید؟!