کد خبر: ۲۵۱۲۴۹

اشباح اصلاحات

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۱ - ۰۹ آبان ۱۳۹۴
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: اصلاح‌طلبان به‌دنبال احیای اصلاحات و حضوری دوباره در جریان قدرت‌اند. برخی از اصلاح‌طلبان به این روند نگاهی ساده‌اندیشانه دارند. در‌حالی‌که مسأله پیچیده‌تر از آنی است که حجاریان چندی پس از روی‌کارآمدنِ دولت نهم، با تعبیر «اصلاحات مرد، زنده‌باد اصلاحات»، آن را تئوریزه‌ کرد ‌تا نقشه راهی برای اصلاح‌طلبان و نیروهای اجتماعی و سیاسی نزدیک‌شان ترسیم کند. در آن روزگار، اصلاح‌طلبان در مدت کوتاهی شورای شهر، ‌مجلس و دولت را از دست داده بودند، و مهم‌تر آنکه واگرایی و تشتت میان آرا و افکارشان،‌ فضای بیشتری برای رقیبان فراهم آورده بود. در همان زمان بود که بزرگانِ اصلاح‌طلب هرقدر تلاش ‌کردند بین نیروهای از‌هم‌گسیخته هم‌گرایی ایجاد کنند، راه به جایی نبردند و هر تئوری،‌ ایده یا گفتاری به تشتت بیشتر دامن زد.

اینک یک دهه است که اصلاح‌طلبان‌ فرصت بازگشت به مبدأ تاریخی‌ خود را نیافته‌اند و حالا در فرایند تجربۀ سیاسی خود به این امر پی برده‌اند که توسل به ایدۀ بازگشت یا همان بازگشت به مبدأ به‌معنای تکرار آن، امکان‌ناپذیر است. ازاین‌رو باید طرحی نو درانداخت. با نزدیک‌شدنِ انتخابات و رقابت جناح‌های سیاسی موجود برای دستیابی به کرسی‌های مجلس، ضرورت تعریف طرحی نو بیش‌ازپیش احساس می‌شود. خاصه اینکه اصولگرایان، و طیف‌های تندرو پس از انتخابات ٩٢، در پی آن‌اند نیروهای خود را تجمیع کنند تا مجلس را در يد خود نگه دارند.


اما گذشته از تقابل و قیاس میان این دو طیف، برای اصلاح‌طلبان مسأله دیگری نیز به همین میزان سرنوشت‌ساز است. اینکه اصلاح‌طلبان چقدر با خودشان تفاوت کرده‌اند؟ حالا تعبیر حجاریان از منظری دیگر اهمیت پیدا می‌کند: اصلاحاتِ مرده، چگونه زنده می‌شود؟

 به بیان دیگر، اصلاح‌طلبانِ اکنون چقدر با اصلاح‌طلبانِ ٨٤ و ٨٨ متفاوت‌اند. برخلاف اصولگرایان، اصلاح‌طلبان تنها در پی حفظ موقعیت خود نیستند، ‌که با بحرانِ احیا نیز دست به گریبان‌اند. اینک می‌توان از سه نظرگاه متفاوتِ طیف‌های اصلاح‌طلب، درباره ایده بازگشت سخن گفت.

 گروه نخست به تئوری «تاریخ زوال» روی آورده‌اند و معتقدند اصلاحاتی که از درون آن، دولت نهم سر بر آورد، زوال یافته است و اکنون باید ظهور دیگری را جست‌وجو کرد. ظهوری که اصلاح‌طلبانِ سابق را به شکل فعالانِ مستقل درآورده است. غالب این اصلاح‌طلبان، تئوریسین‌هایی هستند که با بسط و انتشار نظرگاه‌‌های خود تلاش می‌کنند، گفتمان اصلاحات را دورادور تئوریزه کنند.

گروه دوم، روحیات کاملاً متفاوتی دارند. آنها سعی می‌کنند برای اصلاحات نوعی تاریخ طبیعی تألیف کنند: تاریخ نسلی. بر این مبنا از مفاهیمِ ‌طبیعی مانند «بهارِ دوباره» یا «نسل دوم اصلاحات» سخن به میان می‌آورند. آنها معتقدند فصل اصلاحات، دوباره فرا‌می‌رسد و نسل تازه مشعل قدرت را از دست پدران می‌گیرند تا راه‌ را ادامه دهند. این روحیه، در چینش و آرایش احزاب اصلاح‌طلب نیز تأثیرگذار بوده است. این گروه،‌ اساساً به احیا یا تداوم تاریخی اصلاحات اعتقاد چندانی ندارند. آنها با اتکا به مفهوم «نسل» بر آن‌اند تا بر دردناکی «مرگ» فائق آیند. به اقتضای تاریخ طبیعی اصلاحات،‌ جدال بین پدران و پسران به همان شیوه‌ای که تورگنیف از آن سخن می‌گفت، یکی از بحران‌ها و نگرانی‌های اصلاح‌طلبان خواهد بود. در صورت غلبۀ این روحیه، پدران مؤسس و نوآور در برابر پسران عاقبت‌اندیش و نتیجه‌محور، ‌توأمان غالبِ‌ نیروهای خود را در جدلی ابدی فرسوده و فرتوت خواهند کرد.

گروه سوم، از تعمیمِ «اصلاحات مرده است» به وجود پدیده‌ای ناپدید گواهی می‌دهد:‌ اشباح اصلاحات. احیای اصلاحات جز با احضار و فراخواندن اشباح آن میسر نیست. میان زندگان و مردگان،‌ وجه دیگری هم هست که می‌توان آن را «شبح» تعبیر کرد. زنده‌کردن اصلاحات جز در مکالمه‌ای فرساینده با اصلاح‌طلبیِ‌ به‌زعمِ حجاریان مرده، امکان‌پذیر نمی‌شود. این طرز تلقی، ‌نه با تاریخ زوالِ گروه نخست سر‌و‌کار دارد و نه با تاریخ طبیعیِ گروه دوم. نه به شیوۀ کلیشه‌ای تاریخ‌نویسان رمانتیک، تاریخ ظهور و سقوط را بازخوانی می‌کند و نه به ‌سیاق اسطوره‌پردازان، از جوانه‌های بهارِ عن‌قریب، داد سخن سر می‌دهد. از این‌رو شکاف نسلی و جدل پدران و پسران هم محملی پیدا نمی‌کند. اصلاح‌طلبانِ گروه سوم، هنوز به اشباح سرگردانی باور دارند که در موقعیت مقتضی می‌توانند احضارشان کنند و توان آنها را به‌کار گیرند. این هم‌جواری با اشباح است که موجب تفاوتِ اصلا‌ح‌طلبان با اصلاح‌طلبان می‌شود.

پرطرفدارترین عناوین